English User

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
think a lot of yourself٠٩:١٠ - ١٣٩٩/١٠/٢٧خیلی خود رو بالا بردن، از بالابالاها برا خود آب ریختنگزارش
2 | 1
unless٠٨:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٢٧گاهی به حالت کلمات شرطی مثل if میاد مثل:Unless you wanna spend the night in the slammer, you apologize to him. اگه نمی خوای زندان بیفتی، ازش معذرت خو ... گزارش
18 | 1
bolt٠٩:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٢٥قفل ها نصب شدنی ( که کشیده میشه داخل یک محفظه و پشت در حیاط و . . . هست ) ، یا ضامن ها و دستگیره های فلزی پنجره و صندوق و. . .گزارش
12 | 1
resound١٨:٣٠ - ١٣٩٩/١٠/٢٤غرق در صدایی شدن The air resounds with the delightful music of birds. طنین انداز شدن The noise of the fire alarm resounded through/throughout the bu ... گزارش
14 | 0
tip the scale٠٩:٠٧ - ١٣٩٩/١٠/٢٣ورق رو برگرداندن ( به نفع یا بر علیه ) ، کفه ترازو رو برگداندن ( به نفع یا بر علیه )گزارش
16 | 1
for crying out loud٠٨:٥٢ - ١٣٩٩/١٠/٢٣جون من، تو رو خدا for crying out loud, just listen to meگزارش
5 | 1
mess with someone٠٨:٢٣ - ١٣٩٩/١٠/٢٣هم پر شدن ( با چیز یا فرد خطری ) ، هم کلام شدن، در افتادنگزارش
30 | 1
inventory٠٨:٢٥ - ١٣٩٩/١٠/٢١داشته و موجودی، دارایی و اموال، فهرست اموال و دارایی، کالاهای تخفیف خوردهگزارش
32 | 1
better yet٠٨:١١ - ١٣٩٩/١٠/٢٠اصلا ( این اصلا با اون اصلا فرق داره معناش ) Come for a weekend or, better yet, come for a whole week.گزارش
9 | 1
unfold١٤:١٧ - ١٣٩٩/١٠/١٧به وقوع پیوستن، رخ دادن Like a lot of people, I've watched the events of the last few days unfold on TV. Events unfolded in a way that no one could ... گزارش
21 | 0
yet١٢:٥١ - ١٣٩٩/١٠/١٧بازم، هنوزم He may win yet. I'm sorry to bother you yet again:باز دوباره. . . در عین حال simple yet effective He's overweight and bald, ( and ) yet ... گزارش
18 | 0