English User

English User

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



take up position١٢:٣٢ - ١٣٩٩/١١/٢٩در موقیعت مکانی خاصی واقع شدن و قرار گرفتنگزارش
16 | 0
suppose١١:٤٩ - ١٣٩٩/١١/٢٩فکر کردن ( عقیده و نظر خاصی داشتن در باره چیزی ) : "Will you be going with them?" "Yes, I suppose ( so ) . " به نظر آمدن، فکر کردن ( با ناامیدی و نار ... گزارش
25 | 0
stand for٠٨:٥٦ - ١٣٩٩/١١/٢٩حاکی بودن، حکایت داشتن، بیانگر بودنگزارش
7 | 1
present with١١:١٦ - ١٣٩٩/١١/٢٨پیش رو قرار دادن، در اختیار قرار دادنگزارش
21 | 0
dry spell٠٨:٤١ - ١٣٩٩/١١/٢٨افولگزارش
7 | 0
inevitable١٤:٣٣ - ١٣٩٩/١١/٢٧the inevitable: بایدها و حتمیات زندگیگزارش
21 | 0
make for١٤:٢٩ - ١٣٩٩/١١/٢٧نتیجه بخش بودن، منتج شدن، نتیجه دادنگزارش
23 | 1
or rather١٣:٣٨ - ١٣٩٩/١١/٢٧یا همون گزارش
7 | 1
hint٠٩:٠٩ - ١٣٩٩/١١/٢٧نشان و اثر I detected a hint of doubt in his voice.گزارش
12 | 1
struck down١٠:٢٣ - ١٣٩٩/١١/٢٦تلف شدن، به نابودی کشیده شدنگزارش
9 | 0
front١٠:٠٠ - ١٣٩٩/١١/٢٦حوزه و حیطهگزارش
32 | 1
trace٠٧:٣٤ - ١٣٩٩/١١/٢١ریشه یابیگزارش
23 | 1
take up١٥:١٠ - ١٣٩٩/١١/٢٠رشته یا دنباله کار یا بحث رو دست گرفتن، پیش گرفتن پیگیر شدن She fell silent, and her brother took up the story. Mrs Pankhurst took up the cause of w ... گزارش
12 | 0
have shot at٠٨:٠٨ - ١٣٩٩/١١/١٩شانس و احتمال چیزی رو داشتن Do you really think I have a shot at winning this thing? امتحان کردن A: "Do you want to try driving my car, to see how yo ... گزارش
5 | 0
make peace with٠٧:٤٩ - ١٣٩٩/١١/١٩کنار آمدنگزارش
28 | 0
bizarre١٠:١٣ - ١٣٩٩/١١/١٨یه جوریگزارش
9 | 1
square away٠٩:٤٥ - ١٣٩٩/١١/١٨ردیف کردنگزارش
7 | 0
uptight٠٩:٣٦ - ١٣٩٩/١١/١٨آدم جوشیگزارش
14 | 0
cross between٠٨:٤٣ - ١٣٩٩/١١/١٨یه چیزی تو مایه های، حول و حوشگزارش
7 | 0
close quarters٠٨:٢٣ - ١٣٩٩/١١/١٨ضیق، چهاردیواری ( منظور یعنی یک جای کوچک که آدماباید چسبیده بهم باشن )گزارش
12 | 0
setting٠٩:٥١ - ١٣٩٩/١١/١٤صحنه برداشت حالت استفاده ( تنظیمات متنوع یک دستگاه مثل دوربین و سشوار برای استفاده ) محل برگزاری حالت پسوندی و به معنای: واقع در، Their house is in ... گزارش
9 | 0
peep٠٨:٢١ - ١٣٩٩/١١/١٤جیک، مثلا: جیکت در نیاد، اگه جیکت دربیاد. . . One more peep out of you and there'll be no television tomorrow.گزارش
30 | 0
phaseout٠٨:٤٧ - ١٣٩٩/١١/١٣کنار گذاشتنگزارش
5 | 0
come off٠٨:٢٤ - ١٣٩٩/١١/١٣اینکه چیزی بگیره و موفقیت آمیز باشه There was some sort of property deal that didn't come off. I tried telling a few jokes but they didn't come off ... گزارش
12 | 0
have words٠٩:٥٩ - ١٣٩٩/١١/١١اینکه دو نفر بحثشون بشهگزارش
5 | 0
better then٠٩:٣٥ - ١٣٩٩/١١/١١باز بهتره، باز یه چیزیگزارش
0 | 0
all yours٠٩:١١ - ١٣٩٩/١١/١١در اختیار شماگزارش
9 | 0
lay off٠٨:٥٦ - ١٣٩٩/١١/١١بس کردن، دست برداشتنگزارش
44 | 0
watch out٠٨:٤٣ - ١٣٩٩/١١/٠٨بپا بپاگزارش
14 | 0
law and order١٤:٠٨ - ١٣٩٩/١١/٠٧هنجار های اجتماعی گزارش
0 | 1
roll١٣:١٩ - ١٣٩٩/١١/٠٧به صدا درآمدن گزارش
5 | 1
rush١١:٥٦ - ١٣٩٩/١١/٠٧بحبوحه، هل و ولاگزارش
12 | 1
hellhole٠٨:٣٠ - ١٣٩٩/١١/٠٧هلفدونیگزارش
2 | 1
ranks١٥:٠١ - ١٣٩٩/١١/٠٦جرگه، دار رو دستهگزارش
5 | 1
slyly١٤:٥٥ - ١٣٩٩/١١/٠٦مکارانهگزارش
2 | 0
vow١٤:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠٦بناگذاشتنگزارش
7 | 0
later١٤:٣٩ - ١٣٩٩/١١/٠٦بعدا:He'll be back later. بعدش: Police questioned him and he was later arrested. رو به انتها، رو به آخر، منتهی به آخر: During his later years, he l ... گزارش
5 | 0
administration١٤:١١ - ١٣٩٩/١١/٠٦ملزومات کاری و تشریفات دولت دولتمرد مدیریتگزارش
12 | 1
perception١١:٥٥ - ١٣٩٩/١١/٠٦( نوعی ) نگاه و دید ( به چیزی )گزارش
12 | 1
discreet١٦:٤٠ - ١٣٩٩/١١/٠٥دست به عصاگزارش
12 | 1
no one needs to know٠٩:١٤ - ١٣٩٩/١١/٠٤بر هیچکس پوشیده نیستگزارش
0 | 0
open up٠٨:٣٨ - ١٣٩٩/١١/٠٤دست و پا کردن، فراهم کردن، جور کردنگزارش
7 | 0
hell out of٠٨:٠٧ - ١٣٩٩/١١/٠٤برای تاکید در مواردی که بعد ترس و وحشت میاد That movie scared the hell out of me.گزارش
23 | 0
pull off٠٦:٥٨ - ١٣٩٩/١١/٠٤فائق آمدن، موفق به انجام شدن، از عهده و پس بر آمدنگزارش
21 | 0
for that matter١٤:٤٨ - ١٣٩٩/١١/٠١از این قبیل، از این دست، از همین بابگزارش
5 | 1
emerge١٤:٢٢ - ١٣٩٩/١١/٠١در آمدن و بیرون زدن از جاییگزارش
14 | 1
being that٠٧:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠١به خاطر ، چونگزارش
7 | 0
shimmering١٣:٤٥ - ١٣٩٩/١٠/٣٠نوری که نوسان داره و کم و زیاد میشه ( اصطلاحا سوسو )گزارش
18 | 1
come to one's sense١٢:٠٩ - ١٣٩٩/١٠/٣٠سر عقل آمدنگزارش
9 | 1
deception١٢:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٣٠دوز و دغلگزارش
5 | 1