setting٠٩:٥١ - ١٣٩٩/١١/١٤صحنه برداشت حالت استفاده ( تنظیمات متنوع یک دستگاه مثل دوربین و سشوار برای استفاده ) محل برگزاری حالت پسوندی و به معنای: واقع در، Their house is in ...
گزارش7 | 0
peep٠٨:٢١ - ١٣٩٩/١١/١٤جیک، مثلا: جیکت در نیاد، اگه جیکت دربیاد. . . One more peep out of you and there'll be no television tomorrow.
گزارش12 | 0
phaseout٠٨:٤٧ - ١٣٩٩/١١/١٣کنار گذاشتن
گزارش5 | 0
come off٠٨:٢٤ - ١٣٩٩/١١/١٣اینکه چیزی بگیره و موفقیت آمیز باشه There was some sort of property deal that didn't come off. I tried telling a few jokes but they didn't come off ...
گزارش9 | 0
have words٠٩:٥٩ - ١٣٩٩/١١/١١اینکه دو نفر بحثشون بشه
گزارش5 | 0
better then٠٩:٣٥ - ١٣٩٩/١١/١١باز بهتره، باز یه چیزی
گزارش0 | 0
all yours٠٩:١١ - ١٣٩٩/١١/١١در اختیار شما
گزارش5 | 0
lay off٠٨:٥٦ - ١٣٩٩/١١/١١بس کردن، دست برداشتن
گزارش21 | 0
roll١٣:١٩ - ١٣٩٩/١١/٠٧به صدا درآمدن
گزارش2 | 1
rush١١:٥٦ - ١٣٩٩/١١/٠٧بحبوحه، هل و ولا
گزارش5 | 1
hellhole٠٨:٣٠ - ١٣٩٩/١١/٠٧هلفدونی
گزارش2 | 0
ranks١٥:٠١ - ١٣٩٩/١١/٠٦جرگه، دار رو دسته
گزارش2 | 1
slyly١٤:٥٥ - ١٣٩٩/١١/٠٦مکارانه
گزارش0 | 0
vow١٤:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠٦بناگذاشتن
گزارش7 | 0
later١٤:٣٩ - ١٣٩٩/١١/٠٦بعدا:He'll be back later. بعدش: Police questioned him and he was later arrested. رو به انتها، رو به آخر، منتهی به آخر: During his later years, he l ...
گزارش5 | 0
administration١٤:١١ - ١٣٩٩/١١/٠٦ملزومات کاری و تشریفات دولت دولتمرد مدیریت
گزارش12 | 0
perception١١:٥٥ - ١٣٩٩/١١/٠٦( نوعی ) نگاه و دید ( به چیزی )
گزارش9 | 0
discreet١٦:٤٠ - ١٣٩٩/١١/٠٥دست به عصا
گزارش2 | 1
open up٠٨:٣٨ - ١٣٩٩/١١/٠٤دست و پا کردن، فراهم کردن، جور کردن
گزارش7 | 0
hell out of٠٨:٠٧ - ١٣٩٩/١١/٠٤برای تاکید در مواردی که بعد ترس و وحشت میاد That movie scared the hell out of me.
گزارش12 | 0
pull off٠٦:٥٨ - ١٣٩٩/١١/٠٤فائق آمدن، موفق به انجام شدن، از عهده و پس بر آمدن
گزارش14 | 0
for that matter١٤:٤٨ - ١٣٩٩/١١/٠١از این قبیل، از این دست، از همین باب
گزارش2 | 1
emerge١٤:٢٢ - ١٣٩٩/١١/٠١در آمدن و بیرون زدن از جایی
گزارش9 | 1
being that٠٧:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠١به خاطر ، چون
گزارش7 | 0
shimmering١٣:٤٥ - ١٣٩٩/١٠/٣٠نوری که نوسان داره و کم و زیاد میشه ( اصطلاحا سوسو )
گزارش14 | 0
deception١٢:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٣٠دوز و دغل
گزارش5 | 1
repulsed by١٢:٠٣ - ١٣٩٩/١٠/٣٠از چیزی بد آمدن و حال بهم خوردن
گزارش2 | 1
offer one's hand١١:٥٧ - ١٣٩٩/١٠/٣٠دست دوستی دراز کردن به سمت کسی دست دادن با کسی
گزارش0 | 1
tender١١:١٩ - ١٣٩٩/١٠/٣٠عنفوان، اوان tender youth عنفوان جوانی
گزارش0 | 1
humanity٠٩:١٢ - ١٣٩٩/١٠/٣٠1بشر و بشریت 2درک و شعور انسانی 3انسان بودن و انسانیت
گزارش14 | 0
freakishly٠٩:٠٧ - ١٣٩٩/١٠/٢٧بدجوری، بدجور ( برای تاکید )
گزارش12 | 0
unless٠٨:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٢٧گاهی به حالت کلمات شرطی مثل if میاد مثل:Unless you wanna spend the night in the slammer, you apologize to him. اگه نمی خوای زندان بیفتی، ازش معذرت خو ...
گزارش14 | 1
bolt٠٩:٠٤ - ١٣٩٩/١٠/٢٥قفل ها نصب شدنی ( که کشیده میشه داخل یک محفظه و پشت در حیاط و . . . هست ) ، یا ضامن ها و دستگیره های فلزی پنجره و صندوق و. . .
گزارش9 | 0
resound١٨:٣٠ - ١٣٩٩/١٠/٢٤غرق در صدایی شدن The air resounds with the delightful music of birds. طنین انداز شدن The noise of the fire alarm resounded through/throughout the bu ...
گزارش12 | 0
ill natured١٨:١٤ - ١٣٩٩/١٠/٢٤بد سرشت، بد منشت، بد طینت
گزارش5 | 0
saunter١٧:٣٦ - ١٣٩٩/١٠/٢٤خرامان خرامان رفتن
گزارش5 | 1
adroit١٧:١٩ - ١٣٩٩/١٠/٢٤حرفه ای
گزارش7 | 0