jungle١٢:٤١ - ١٣٩٩/١٢/١٩انبوه، انبوهی
گزارش5 | 1
initiate١٢:١٦ - ١٣٩٩/١٢/١٩وارد عرصه کردن، به عرصه وارد ساختن، در جرگه وارد کردن
گزارش12 | 0
forge١١:٥٨ - ١٣٩٩/١٢/١٩درست کردن، شکل دادن
گزارش2 | 0
put in٢١:٠٥ - ١٣٩٩/١٢/١٨وقت گذاشتن و صرف کردن برای کاری put in more time on the proposal وقت بیشتری بذار
گزارش5 | 0
orientation١٣:٥٦ - ١٣٩٩/١٢/١٨گرایشpolitical orientation. جهت گیریthe company's new eco - friendly orientation توجیهی The department has arranged an orientation session. سو و جه ...
گزارش9 | 0
register١٣:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/١٧نام نویسی، اسم نویسی، وارد سازی اطلاعات هویتی
گزارش12 | 1
square foot٠٧:٥٥ - ١٣٩٩/١٢/١٦فوت مربع: واحد اندازه گیری: مربع های با اضلاع یک فوتی، مثل متر مربع
گزارش5 | 0
deposit٠٩:٠٣ - ١٣٩٩/١٢/١٣قسط و پول پیش، پیش قسط سپرده پول گرو، بیعانه
گزارش2 | 1
in turn١٢:٢٤ - ١٣٩٩/١٢/١٢به تَبَع
گزارش23 | 1
leverage١١:٣٩ - ١٣٩٩/١٢/١١بهره بردن
گزارش23 | 0
unchecked١٠:٤١ - ١٣٩٩/١٢/١١افسار گسیخته، مهار نشدنی
گزارش16 | 0
secluded٠٨:٢٥ - ١٣٩٩/١٢/٠٩دنج
گزارش14 | 0
put down٠٨:٠٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٩ثبت نام و اطلاعات در یک نوشته و فرم و لیست
گزارش9 | 1
smug٠٧:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٩شیفته
گزارش5 | 0
rugged٠٩:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٦صورت خوش خط و فرم
گزارش7 | 0
sidekick٠٩:٠٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٦کناردستی
گزارش2 | 0
in the way٠٧:٤٢ - ١٣٩٩/١٢/٠٤in the way: سر راه on the way: توی راه، در راه
گزارش14 | 0
catchup٠٨:٤٨ - ١٣٩٩/١٢/٠٣اختلاط کردن به صورت اسمی ( catch - up ) :همنشینی و اختلاط
گزارش9 | 1
meant to be٠٨:١٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٣تقدیر بودن قرار بودن قصد داشتن
گزارش12 | 0
send off١٠:١٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٢راهی کردن دنبال کاری فرستادن
گزارش7 | 0
drastic٠٨:٥٣ - ١٣٩٩/١٢/٠٢حسابی، عاجل، بالفور
گزارش5 | 0
point٠٨:٣٥ - ١٣٩٩/١٢/٠٢برهه، بازه زمانی حرف ( you made your point، یعنی حرفت رو زدی )
گزارش7 | 1
at point٠٨:٣٤ - ١٣٩٩/١٢/٠٢در برهه
گزارش7 | 0
daresay١٤:٥٦ - ١٣٩٩/١١/٢٩به جرات و حقیقتا
گزارش0 | 0
validation١٤:٣٢ - ١٣٩٩/١١/٢٩وجهه و اعتبار پشتوانه و اعتبار اعتبار سنجی
گزارش7 | 1
oppress١٤:٠٨ - ١٣٩٩/١١/٢٩تحت فشار و مضیقه قرار دادن
گزارش14 | 0
take up position١٢:٣٢ - ١٣٩٩/١١/٢٩در موقیعت مکانی خاصی واقع شدن و قرار گرفتن
گزارش9 | 0
suppose١١:٤٩ - ١٣٩٩/١١/٢٩فکر کردن ( عقیده و نظر خاصی داشتن در باره چیزی ) : "Will you be going with them?" "Yes, I suppose ( so ) . " به نظر آمدن، فکر کردن ( با ناامیدی و نار ...
گزارش21 | 0
stand for٠٨:٥٦ - ١٣٩٩/١١/٢٩حاکی بودن، حکایت داشتن، بیانگر بودن
گزارش7 | 1
present with١١:١٦ - ١٣٩٩/١١/٢٨پیش رو قرار دادن، در اختیار قرار دادن
گزارش12 | 0
inevitable١٤:٣٣ - ١٣٩٩/١١/٢٧the inevitable: بایدها و حتمیات زندگی
گزارش18 | 0
make for١٤:٢٩ - ١٣٩٩/١١/٢٧نتیجه بخش بودن، منتج شدن، نتیجه دادن
گزارش14 | 0
or rather١٣:٣٨ - ١٣٩٩/١١/٢٧یا همون
گزارش5 | 1
hint٠٩:٠٩ - ١٣٩٩/١١/٢٧نشان و اثر I detected a hint of doubt in his voice.
گزارش7 | 1
struck down١٠:٢٣ - ١٣٩٩/١١/٢٦تلف شدن، به نابودی کشیده شدن
گزارش5 | 0
front١٠:٠٠ - ١٣٩٩/١١/٢٦حوزه و حیطه
گزارش21 | 1
trace٠٧:٣٤ - ١٣٩٩/١١/٢١ریشه یابی
گزارش12 | 0
take up١٥:١٠ - ١٣٩٩/١١/٢٠رشته یا دنباله کار یا بحث رو دست گرفتن، پیش گرفتن پیگیر شدن She fell silent, and her brother took up the story. Mrs Pankhurst took up the cause of w ...
گزارش7 | 0
have shot at٠٨:٠٨ - ١٣٩٩/١١/١٩شانس و احتمال چیزی رو داشتن Do you really think I have a shot at winning this thing? امتحان کردن A: "Do you want to try driving my car, to see how yo ...
گزارش2 | 0
bizarre١٠:١٣ - ١٣٩٩/١١/١٨یه جوری
گزارش9 | 1
uptight٠٩:٣٦ - ١٣٩٩/١١/١٨آدم جوشی
گزارش12 | 0
cross between٠٨:٤٣ - ١٣٩٩/١١/١٨یه چیزی تو مایه های، حول و حوش
گزارش7 | 0
close quarters٠٨:٢٣ - ١٣٩٩/١١/١٨ضیق، چهاردیواری ( منظور یعنی یک جای کوچک که آدماباید چسبیده بهم باشن )
گزارش12 | 0