English User

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
be prepared to do sth٠٩:٥٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧حاضر به انجام کاری بودن You can see a doctor today, if you’re prepared to wait. I’m prepared to take legal action if necessary. I’m not prepared to ... گزارش
16 | 1
peppiness٠٩:٠٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧شر و شور، شور و حرارت ( اسم هست نه صفت ) the peppiness of the city's music scene in the last year has been encouragingگزارش
0 | 1
turn out٠٩:٢٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦به جایی ختم شدن و به گونه خاصی به سرانجام رسیدن/در جملات سوالی با how یعنی:آخرش چی میشه، چطور به سرانجام میرسه Despite our worries everything turned ... گزارش
16 | 1
swing٠٨:٥٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦جور کردن If you want an interview with Pedro, I could probably swing it ( for you ) .گزارش
44 | 1
cater٠٨:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥تدارک و تهیه دیدن I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is comingگزارش
9 | 0
unit٠٩:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤یک قطعه یا و وسیله که به منظور خاصی ساخته شده، مثلا یک محفظه چوبی که ساخته شده برای نگهداری وسایل، یا یک قفسه، برای اشاره به چنین چیزهایی از کلمه uni ... گزارش
23 | 0
back then٠٨:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤در آن زمان، اون موقع:اشاره به یک برهه زمانی خاص که در کلام گفته شدهگزارش
48 | 1
letterman jacket٠٨:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤کاپشن بادی که معمولا موتور سوار های می پوشند و در قسمت کمر کش محکم دارهگزارش
5 | 0
sight١٢:١٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢١( هر چیزِ توی ) دید، منظر و نما، نگاه at first sight به دید اول out of sight خارج از دید get out from my sightاز جلو چشم دور شوگزارش
14 | 0
glance١٠:١١ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠تو ترجمه همون یک نگاه معنا میشه، مثلا یک نگاه انداخت و رفت She took/cast a glance at her watch. یک نگاه به ساعتش کرد I wanted to give that part of bo ... گزارش
9 | 0
get cracking on١٠:٠٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٠قال کاری رو کندن، سر و ته کاری ر و هم آوردن I'd better get cracking on the food for tonight.گزارش
5 | 0
at one point١٠:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/١٩یه جا، یه جای کار، یه زمانی ( برای توصیف یک بازه خاص بین ابتدا و آخر یک ماجرا یا فیلم ) At one point in the movie, Tom Cruise was riding a motorcyc ... گزارش
14 | 1
lose track of٠٩:٤٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٩آمار و اطلاعات کسی یا چیزی رو نداشتن حساب چیزی از دستمون در برهگزارش
12 | 1
from the looks of it٠٨:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٩اینطور که بوش میاد، از ظاهر امر اینطور بر می آید، اوضاع و شرائط حاکی از آونه که From the look of things, we won't be arriving on timeگزارش
21 | 0
guru٠٩:٠٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٧استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru گزارش
30 | 1
be of use١١:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٥به درد خوردن، به کار آمدن Take this – it’s of no use to me anymore. He was charged with having information likely to be of use to terrorists.گزارش
9 | 1
at a cost٠٩:٣٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٥به چه قیمتی He got the job, but at a cost. اون شغل گیرش اومد ولی به چه قیمتی!!؟؟گزارش
12 | 1
at what cost٠٩:٣٥ - ١٣٩٩/٠٨/١٥یا at a cost ، برای اینکه بگوییم چیزی به هزینه ای که براش کردیم نمی ارزه= به چه قیمتی He got the job, but at a cost.گزارش
5 | 1
confirm٠٨:٥٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥به تایید رساندن، مورد تایید قرار دادن Flights should be confirmed 48 hours before departure مویدِ چیزی بودن the smell of cigarette smoke confirmed wh ... گزارش
16 | 1
in one piece١٩:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٤سالم و سرحال It was a difficult trip, but we all made it home in one piece. بی کم و کاست All our furniture arrived in one piece یکجا We want to sell ... گزارش
9 | 1