پیشنهادهای دکتر محمد امین شیخ رشیدی (٢٦٣)
برگه در اصطلاح علم حقوق، جزءمدرک از مدارک جرم یا قرینه ای از قراین است. در هنگام تحقیق در دادسرا برگه ها بدست می آید اگر کفایت کند قرار مجرمیت صادر م ...
بدهکار: کسی است که دین بر ذمه دارد و اخص از متعهد است زیرا آنچه بر ذمه بدهکار است مال است و مورد تعهد ممکن است مال نباشد پس هر بدهکاری متعهد است ولی ...
شایستگی: داشتن توانایی های لازم برای کاری یا امری
اولیاء جمع ولی در لغت دوست ، سرپرستی و در علم حقوق معنی عام و خاص دارد: ۱ - در معنی عام : پدر ، جد پدری مولی علیه ، وصی و قیم او ۲ - در معنی خاص صر ...
انکار : در لغت نشناختن ، ندانستن است در علم حقوق: نفی دعوی یا دلیل دعوی است دارای معنی عام و خاص است در معنی عام : ۱ - تکذیب ۲ - سکوت ۳ - لاادری یعنی ...
انتفاء: نابود شدن، معدوم شدن ، معدوم بودن
تصاحب کردن : به خود اختصاص دادن
اَقساط: جمع قِسط است یعنی اَجزاء ، تقسیط: یعنی چیزی را جزءجزء کردن، در علم حقوق اجزاءو بخش های مساوی یا نامساوی از دین یا چیز دیگر است که در مهلت های ...
اقباض : تسلیم کردن و تحویل دادن مورد معامله به طرف یا نماینده یا قایم مقام او
عمد : دانسته و خواسته
اغلاق: حالت شخصی است نمی تواند بطور متعارف اعمال اراده نماید مانند طفل ، مجنون ، مکره و مست لاطلاق فی اغلاق به این معنی اشاره دارد منبع: وسیط در تر ...
اعلام جرم: خبردادن از وقوع جرم به مراجع صلاحیت دار ، خبر را مجرم یا دیگری میدهد، تحقیقات بر عهده مراجع صلاحیت دار است منبع: مبسوط در ترمینولوژی حقو ...
مشغول الذمه: کسی است که ذمه او زیر بار دین و تعهد قانونی و قراردادی است
اشتغال ذمه: یعنی اینکه ذمه شخص زیر بار دین و تعهد قانونی و یا قراردادی باشد
استرسال: در حقوق مدنی وضعی است که عاقد در آن وضع به صدق سخن طرف خود اعتماد دارد منبع: مبسوط در ترمینولوژی حق جلد اول اصطلاح شماره ۱۲۱۲، تألیف مرحوم ...
معقول : صورت کلی که عقل آن را ادرک کرده است محسوس: صورت جزئی که حس آن را ادراک کرده است
ابداء از اضداد است در دو معنی انشاء و اخبار آمده است در علم حقوق در معنی اخبار ، اعلام و اعلان مستعمل است لذا ابدائی وصف حکم دادگاه است که واقعیتی را ...
بزنگاه: زمان و موقعیت حساس
بزنگاه:
اختلال: بهم زدن نظم حاکم بر کاری یا چیزی ، هرکاری و یا چیزی بصورت طبیعی یا قراردادی دارای نظم خاصی است از بین بردن و بهم زدن نظم مربوطه را اختلال گوی ...
ناهنجار : ۱ - ناخوشایند مانند صدای ناهنجار یعنی صدای ناخوشایند ۲ - مخالف و ناسازگاربا قاعده حقوقی و اخلاقی ، ناسازگار باقانون ، ناسازگار با عرف ، نا ...
واقع شدن: وقوع یافتن ، روی دادن، صورت گرفتن ، محقق شدن ، در عالم واقع قرار گرفتن
بی مورد : بیجا ، نابجا ، ناموجه ، غیر قابل پذیرش ، غیر وارد
وارد بودن : ۱ - اگاه بودن ۲ - بجا بودن ، قابل پذیرش بودن ، به مورد مانند اتهام وارد است: اتهام بجا و قابل قبول است اعتراض وارد نیست: اعتراض بجا ن ...
افراد جامعه که به دلایلی دچار نامیدی و ناکامی شده باشند
مهد : محل پیدایش ورشد چیزی ، محل پیدایش و پرورش ، محل آمادگی و بالندگی
موضعگیری: ۱ - انتخاب جایگاه ۲ - انتخاب وضع معین ۳ - انتخاب عقیده معین ۴ - بازخورد در برابر عمل دیگری
موج شکن:دیواره ای در ساحل برای پیشگیری از فشار ضربه های موج
منشأ اثر یعنی اثرگذار ، موثر
نتیجه دادن، به نتیجه رسیدن
روانکاوی: دانش تجزیه و تحلیل ، بررسی و ارزیابی حالات روانی بمنظور درمان اختلالهای روانی
مقتدر : نیرومندی که نیروی اجرایی است دولت مقتدر دولتی است که قدرت اجرایی لازم را داراست
آنچه از آن فارغ شده ایم و تمام شده است ، چیزی که از آن فراغت حاصل شده و به پایان رسیده است و جای بحث و گفتگو نیست
معلوم الحال: 1. کسی که حال ووضع شناخته شده نامناسب دارد 2. بدنام
مُعَظَّم: دارای عظمت، بزرگ مُعْظَم: دارای ابعاد چشمگیر، بزرگ منبع: فرهنگ معاصر فارسی تالیف استاد غلامحسین صدری افشار، نسرین و نسترن حکمی
شناسایی: ۱ - شناسایی ماهیت کسی ۲ - شناسایی ماهیت چیری
معادل یعنی دو یا چند چبز در یکی از موارد زیر برابر باشند 1 - برابری در کیفیت ۲ - برابری در کمیت 3 - برابری درقیمت 4 - برابری در ارزش ۵ - برابری در ...
مطلب: موضوع، مسئله
مُطاع: دومعنی دارد: ۱ - اطاعت شده ۲ - اطاعت شونده
مطابق بودن: برابر بودن، مطابقت برابری است، با اصل مطابقت دارد با اصل برابر است، طبق قانون است برابر قانون است
ضمان در علم حقوق، در همه شقوق آن به معنی تعهد است
مضبوط: ۱ - ضبط شده ۲ - دارای ضابطه، ضابطه مند، منظم و مرتب
مضارع: فعلی که دلالت بر زمان حال یا آینده می کند مانند می روم که مضارع اخباری است و خبر میدهد از رفتن حال یا آینده
تصنعی: غیر واقعی، غیر طبیعی و ساختگی
تناسب: همانندی و هماهنگی بین دو یا چند چیز
در دو معنی بکار رفته است 1 - روبرو شدن، برخورد کردن 2 - همزمان بودن
اختلال مشاعر: اختلال در حواس ظاهری وباطنی، اختلال در قوای مدرکه، بهم خوردن حواس ظاهری وباطنی
مُشعِر: اشعار دهنده، خبردهنده، اعلام کننده، حاکی، دال، گویای مشعر بر این است یعنی اعلام کننده این است، گویای این است، حاکی از این است
مشاعر: حواس ظاهری وباطنی
مشتبه: اسم فاعل از اشتباه یعنی اشتباه کننده، دارای اشتباه، دارای شبه، مبهم و نامعلوم مشتبه: اسم مفعول از اشتباه یعنی اشتباه شده