تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گِرم به دستگیره ای که در چهار گوشه توبره یا خوره با نخ درست می کردند گفته می شد. هنگام نیاز ریسمان و طناب را از این دستگیره ها عبور می دادند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلیمی که با نخ پنبه ای بافته می شد و پرز و پشمی نداشت و صاف و یکدست به نظر می رسید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنگام شب اهالی خانه برای اینکه کسی نتواند وارد خانه شود درب خانه را با کمک یک تکه فلز یا چوب از پشت محکم می کردند که به آن شوبند می گفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کف کردن و سررفتن مایعات از ظرف را گویند. به خصوص وقتی شیره انگور یا رب می پختند این اتفاق می افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهتر و بزرگ داننده اسرار و رازها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشک نوک و تیزی هر چیزی را گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در معنای کهن آن با دست کنایه از اسراف کار بودن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ماستی که هم بالا آمده و هم تیز کردهو اسیدی شده می گویند بولتیز کرده است. تیز از تیزاب به معنای اسیدی شدن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردم میمند شهربابک همان بذر گیاه شنبلیله را شمبری گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خفاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دسته ای از گیاه که به دور چوبی محکم می شوند و با آن مایعات را می زنند تا غلیظ شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راعی به معنی چوپان است. رعیت زیر دستان بزرگ و خانی را می گفتند. این باقیمانده نظام ارباب و رعیتی در کشور ماست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترپ ترپ صدای پا است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آخوند، آکوند، آکنده، پر و سرشار از علم و دانایی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک گرگو نام گیاهی از تیره قاصدکیان می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یک عبارت کنایی گل واژه شدن به معنای رسوایی و سر زبان خلق افتادن معنا می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کپر یا خانه های ساده ای که با چوب و برگ نخل می سازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابلق و دورنگ است. چون فرد دیوانه ثبات و تمرکز بر رفتار ندارد و گاهی خوب و گاهی بد رفتار می کند و طبق یک افسانه قدیمی دیوانه ها از چیزهای ابلق وحشت دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالیستیک به معنی سمت بالا یک کلمه ایرانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نالین ( رختخواب و تشک ) به معنای پایین در مقابل بالین ( بالش ) به معنای بالاست. نال ( پایین ) در مقابل بال ( بالا ) است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک به گیاه گزنه سوزک می گویند. چون تماس با آن باعث سوزش اندام ها می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبزینگی گیاهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلیل نام گیاهی است که غلاف دانه های آن شبیه لوبیا ولی کوچک تر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شراب همان شرخاب و سرخ آب، آب آتشگون است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نام نانی است که در یک کوره سنگی و یا گلی پخت می گردد. کرنون ، کوره نان یا همان نان کوره ای است. از طرف دیگر کوره و کره شامل مفاهیمی از کروی بودن هستن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدی، ژدی، ژد، زد، زدوگ به یک معنا شیره و صمغ گیاه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زِبا=کتاب، رساله زُبا=دزد، سارق زَبا=طلا، زد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علف هرز، خارشتر، ژاژ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقدیر الهی، قضا و قدر، سرنوشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کُستی یا کُست یا کُستیک یا کُشتی یا بند دین عبارت از بند سفید و باریک و بلندی بوده، که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند بافته می شده، هر فرد زرتشتی پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چند ویس یک زنتو ( zantu ) را پدید میآورد . زنتو به معنای قبیله است چنانچه یکی از قبایل ماد آریا زنتو نام داشت. زنتو را میتوان با شهرستان مقایسه کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویس معنای شهر را دارد و کلمه ویسپوهران به معنای بزرگان شهر یا کشور است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارس به معنای استوار و محکم است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استخوان مرکب از دو واژه اُست به معنای محکم ، نهاد ، پابرجا ( اصل کلمه اُست به معنای سنگ است ) . واژه های استوانه، استوار، استاده حاوی این معنا هستند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخوان دار ( به هستی مادی و این جهانی می گویند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیه ، گیاه، گئثه به معنای زندگی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش و کوشش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاوند یا ژا وند قسم اول این واژه معنایی از گلوله کردن و جمع کردن داردروی هم این واژه یعنی پیچیدن و گرد کردن وسایل در یک پارچه بزرگتر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنوز در گویش محلی هنگامی که آدور به دست یا پا میرود می گویند دستم آتش گرفت. سوزش آن را با سوزش آتش شبیه به هم میدانند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدر یا آدور هم معنای واژگانی آتر، آتور ، آتخش و آتش است . به علت نزدیکی این محل به آتشکده آذربغ به آن آدرباغ یا باغ آتشکده می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنای خورشید مند یکی از صفات اشه ایزد نظم و راستی وهماهنگی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردم میمند شهربابک به نانی که موقع پخت خوب عمل نیاید میگویند نان هلکو شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرتو همان خرد است. خر به معنای بزرگ و رتو به معنای داور در مجموع خرتو یعنی داور بزرگ .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوژ یعنی بد و دا به معنای دیدن است . روی هم این واژه یعنی بد بین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هودا یعنی نیک بین در مقابل دوژدا به معنای بد بین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمه نام ایزد نماز است . نمه همراه با ایژا و آرمیتی با هم می آیند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دین از ریشه دا به معنی دیدن است. دین جان و نفس نگریستن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزار از دو واژه مز در معنای جایگاه و سرشت و آر در معنای آرامش و آرمیدن است. جای آرمیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزدا از دو واژه مز به معنای ریشه و سرشت و جایگاه و دا هم خانواده وید و ودا و دانش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رختخواب کهنه