پیشنهادهای بیداد (٤٤٤)
گیاهی بوته ای است که گوسفندان با خوردن آن شیرشان زیاد می شود. و شیره سفید رنگی نیز از آن ترشح می شود
گیاهی است که در لب چشمه ها و کنار رودخانه ها می روید و ترکه های ان توخالی است و گاهی برای بافتن سبد از آن ها استفاده می شود
رِشک همان ریشه کوه است و در یک معنای به رنگ سفید نیز گفته می شود
گیاهی است شبیه گون که برای خوراک دام از آن استفاده می شده است
گیاهی سمی است.
گیاهی برای شستشوی لباس ، بدن مرده ها، رنگ امیزی پارچه و نخ
نام گیاهی است با غده ای کوچک در زیر خاک که در اوایل بهار طعم خوبی دارد و خوراکی است.
نام گیاهی است
به قسمت بالای سر نیز نزله سر می گویند
جوش و دانه و دملی که روی پوست بدن می زند.
جایی که تعداد زیادی درخت و گیاه کنار هم روییده باشند و یا جایی که جمعیت زیادی گرد هم جمع شده باشند.
در گویش مردمان میمند شهربابک به لپ صورت کُفت می گویند.
به سنگ یا صخره بزرگی که به صورت جداشده بر بالای قله کوه یا جایی باشد.
نام دهی است از دهستانهای میمند شهربابک که به علت اینکه چشمه اصلی آب آن از میان نیزاری بیرون می آید به تنیرو مشهور است.
در گویش مردمان و شبانان شهربابک نوعی کنه است. که گزش آن عواقب دردناکی دارد
شفاف بودن و بازتاب دادن نور را گویند
در قالب بافی به چوبی که نخ های اصلی قالی ( تار ها ) روی آن سوار می شوند گُرد قالی می گویند.
در قالی بافی به اخرین رج هایی که پس از تمام شدن بافت اصلی قالی با نخ ، محکم بافته می شود تا بافت اصلی قالی باز نشود.
مرو ( meroo ) درگویش میمند شهربابک به پشه گفته می شد.
به میوه های کوچک و نارس درختان انار و به کرپیک می گویند.
زیر خاک کردن شاخه انگور یا انار را برای تکثیر به طوری که از بوته مادر جدا نشوند نیز لحد می گویند.
پیمان بستند.
بزرگ جسه و قوی
در گویش شهربابک کرمان به شاه توت گفته می شود
تُرنگ به آبشارهای کوچک در مسیر رودخانه می گویند. تِرنگ به انسان یا حیوانی که زیاد سرحال و چاق است.
در میمند شهربابک به بوته ارچن تلنگ گفته می شود.
به شیر و یا هر غذایی که ترش کند و خراب شود و بوی بدی داشته باشد می گویند بوی ترشکاف می دهد.
بر اساس یک افسانه قدیمی در شهربابک مومونو نام دیو و شیطانی است که اگر در شب اول اسفند اجاق خاموش باشد آن را آلوده می کند. به همین خاطر رسم است در این ...
غذایی که شب تا صبح بر آتش باشد تا بپزد. مثل آش جو در شب اول اسفند ماه که رسمی کهن است.
شبره به قیافه مبهم و ناشناس فرد را هنگامی که او را از دور می بینند گفته می شود.
شکاف و ترک هر چیز را گویند
به شکستن چوب یا هر چیز دیگر می گویند
در گویش مردم شهربابک به شکستگی و ترک برداشتن هر چیزی بر قرابه شده می گویند.
به بند و طناب بافتنی که از چهار گوشه توبره عبور می دادند گوشه توبره می گفتند.
گِرم به دستگیره ای که در چهار گوشه توبره یا خوره با نخ درست می کردند گفته می شد. هنگام نیاز ریسمان و طناب را از این دستگیره ها عبور می دادند
گلیمی که با نخ پنبه ای بافته می شد و پرز و پشمی نداشت و صاف و یکدست به نظر می رسید
هنگام شب اهالی خانه برای اینکه کسی نتواند وارد خانه شود درب خانه را با کمک یک تکه فلز یا چوب از پشت محکم می کردند که به آن شوبند می گفتند.
کف کردن و سررفتن مایعات از ظرف را گویند. به خصوص وقتی شیره انگور یا رب می پختند این اتفاق می افتاد.
مهتر و بزرگ داننده اسرار و رازها
نشک نوک و تیزی هر چیزی را گویند
در معنای کهن آن با دست کنایه از اسراف کار بودن است.
به ماستی که هم بالا آمده و هم تیز کردهو اسیدی شده می گویند بولتیز کرده است. تیز از تیزاب به معنای اسیدی شدن است.
در گویش مردم میمند شهربابک همان بذر گیاه شنبلیله را شمبری گویند.
خفاش
دسته ای از گیاه که به دور چوبی محکم می شوند و با آن مایعات را می زنند تا غلیظ شوند.
راعی به معنی چوپان است. رعیت زیر دستان بزرگ و خانی را می گفتند. این باقیمانده نظام ارباب و رعیتی در کشور ماست
ترپ ترپ صدای پا است.
آخوند، آکوند، آکنده، پر و سرشار از علم و دانایی.
در گویش میمند شهربابک گرگو نام گیاهی از تیره قاصدکیان می باشد.
در یک عبارت کنایی گل واژه شدن به معنای رسوایی و سر زبان خلق افتادن معنا می دهد.