تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک آنچه که از پشم یا پنبه زده شده بوده و در تشک یا لحاف می ریخته اند را محلیج می گفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان معنای آموخته شده را در خود دارد. به حیوان یا انسانی گفته می شود که یک رفتار خاصی را می آموزد و تکرار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلیا نام گیاهی است که در رنگرزی کاربرد داشته و با آن رنگ قرمز را درست می کرده اند. این کلمه در جمله کنایه امیز جگرم را کلیا کردید به معنای خون کردن ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاچی غذای ساده ای شبیه آش . شاید و شاید بتوان گفت کاشی همان کاسه ای است که در آن آش می ریخته اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک کرشک واژه ای همریشه با لغت انگلیسی crest ( کرست به معنای پوست ) پوسته نرم روی سنگ ها که فرسوده شده است را می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک به سنگ مشته ( سنگی که براحتی در کف دست جای می گیرد ) اغرچ یا اورگ می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غچ دادن در یک معنا به کنار هم گذاشتن سنگ ها گفته می شود. یا به عبارت دیگر دانه های خوشه وار کنار هم درختان را نیز غچ می گویند. در ذات این واژه فشردگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جِنگ یا ژنگ به چین و چروک پوست و یا ناهمواری های سطح زمین که از شیارهای متوالی پشت سر هم ایجاد شده باشند گفته می شود. به سرعت عمل زیاد در یک کار نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خورین نام کوهی است در میمند شهربابک به معنای کوه خورشید برگرفته از واژگان خور و هور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه هورین در شهربابک کرمان نام روستایی است. به معنای خورشید و روشنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَنگ ریخت چینی نام سمرقند است. می توان آن را از واژه "کنهه " ایرانی و گواهی شده از کاهینه ختنی ، فلز برنج و "کمسه " سنسکریت بمعنای مس سفید پنداشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کال به معنای خالی بودن نیز کاربرد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُله و بُلیت یعنی ساده دل ، خل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاله در بازی سنتی پِل بازی به مسافت دور گاله می گفتند. همریشه با کلمات گلوله، گُلِّه است که مسافت زیادی را طی می کرده . البته گلوله در قدیم گرد و دای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهربابک کرمان به فردی که در خانه خود آرام و قرار ندارد و بیرون از خانه و بطور مداوم در حال گشت و گذار در جاهای مختلف است گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلوش از پاشیدن هم می آید و گاهی به معنای چیزی که در اثر شکستن و خرد شدن به قطعات ریزی تقسیم می شود گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابله و سبک سر و بی مزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه هانمیددر فرهنگ و گویش مردم میمند کرمان به معنای درست و کامل و بدون نقص یا خودمانی تر به معنای درست و حسابی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هامین به معنای همراه و کمک کننده هنوز در روستای تاریخی میمند کرمان این کلمه به همین معنا به کار می رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانا از ریشه ده یا دی به معنای گرفتن و بدست آوردن دانا از ریشه دا به معنی اندیشیدن و شناختن مانند لغات ویدا یا ودا به معنای دانستن در سانسکریت دانا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ایران باستان پادشاهان یزدان گزیده بودندو فره ایزدی داشتند. اردشیر یعنی پادشاهی که خداوند او را انتخاب کرده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند کرمان قاش ( شکاف ) کوه به صورت کاشکُر تلفظ می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در میمند کرمان کَل، کَهل، کهلو به معنای چشمه و محل جمع شدن آب بکار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پله یا پهله یا پهل گذرگاهی که بر جوی آب می ساختند و آب از زیر آن می گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در گذشته زنان دچار عادت ماهیانه می شدند باید تا پایان پاکی و . . . در محلی به این نام دور از بقیه خانواده می ماندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گنبد، همان گنُ پت یا گمپت است . گن یا گندبه معنای یک دور یا دایره که همه چیز را می پوشاند و در بر می گیردو پت به معنای خالی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرح مثنوی ، کریم زمانی ، پاورقی صفحه ۱۸۶ صلا در اصل آتشی بوده که عربان صحرانشین بر پشته ها میافروختند تا ره گمشدگان و مسافران به دلالا آتش آنجا روند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در منطقه شهربابک کرمان به سنگ های دگرگونی شکسته و نوک تیز زُنگ می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژِنگ با تلفظ جنگ نیز دیده می شود. دهی در میمند کرمان به علت اینکه ناهمواری زمین آن بصورت شیارهایی موازی شبیه چین و چروک است به همین نام است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرجین یا گرچین وسیله است با چوبی استوانه ای شکل با تیغه های فلزی که برای کوبیدن خرمن های گندم و جو از آن استفاده می شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در شهربابک کرمان فعلی بکار می رود به نام گُرژاندن به معنای زدن پشم و پنبه با دست. وسیله ای نیز برای کوبیدن خرمن های گندم و جو بکار می رفته است به نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کُرژ یا کُرج به چین و چروک لباس و پوست و. . . . گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنشک همان شیره گیاهی درخت بنه که روشن و شبیه قطره اشک است است. بنه اشک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهاش از دو واژه دها و آنش و انشا آمده و به معنی ایجاد هوشمندی و استدلال می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنای ایوه را اشتباه نوشتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایوه را در نوشتاری به معنای مرحله بکار برده اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آژه گاه به معنای جایگاه و مرکز نیز می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش مردم دهات شهربابک کرمان به معنای نشیمنگاه انسان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آس به معنای سنگ در واژگان آسیاب ( سنگی که که با آب می چرخد ) ، آسمان ( در گذشته اعتقاد بر این بوده که آسمان سقفی سنگی داشته است ) ، دستاس ( آسیاب سنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گور یا گبر در اطلاقشان به قوم زردشتی حاوی این اشارت است که این ها خورشید می پرستند. در این واژه می توان گوهر، خور، هور را پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اینکه روح در معنای لغوی چیست و مراد از آن در برداشت های معنوی و فلسفی چیست فاصله ای با هم دارند. در ادیان الهی در کنار روح واژگانی مانند قلب، فطرت، ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

الله از ریشه سامی اِل یا ییل گرفته شده و در عربستان قبل از اسلام به فرم های گفتاری و نوشتاری نزدیک به همین واژه بکار می رفته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاید بشود از متن زیر مربوط به ایل ممیوند یا میوند معنی لغت میمند را بیرون کشید. ممیوند یکی از نه ایل تشکیل دهنده بزرگترین کنفدراسیون ایلی ایران، یع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن پوست بدن یا پوست چیزی در اثر گرما