آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error list: سیاهه خطاها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin relief: پستی بلندی حوزه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error routine: روال خطا پرداز

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basinful: amount of a full basin

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error indicator: در روی خطا نما

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error handling: به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

base runner: میزان بهره ی پایه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error range: محدوده خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basilic: ورید بازویی ( روی عضله ی دو سر بازو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error ratio: نسبت خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basso: خواننده ی باس ( دارای صدای بم )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error diagnosis: عیب شناسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bascule bridge: پل متحرک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

base level: سطح اساس ( سطحی که از آن پایین تر ف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error detecting code: رمز خطا گیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

errors of input data: خطا های داده های ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amensic: یاد زدایشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error writ of: حکم یا قرار تصحیحی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenableness: مسئولیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error trapping: غلط زدایی، اشتباه زدایی، خطا زدایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error of type ii: خطای نوع دوم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error of type i: خطای نوع اول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error of the second kind: خطای نوع دوم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basinet: کلاه خود سبک ( قرون وسطایی )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error of the first kind: خطای نوع اول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basined: دارای ابگیر، لگن دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error in judgement: mistake in assessment

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basinger: family name; kim basinger

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error guesing: روش انتخاب داده بر اساس آزمایش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin area: سطح حوزه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error voltage error signal: ولتاژ خطا ولتاژی که معمولاً از یک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin area ratio: نسبت سطح حوزه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error correction code: code that checks identifies and cor ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin circularity ratio: نسبت گردی حوزه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error rate damping proportional plus derivative control: میراسازی آهنگ خطا نوعی میراسازی که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin length: طول حوضچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error detection and correction: تشخیص و تصحیح خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin lining: پوشش حوضچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error amplifier: تقویت کننده خطا تقویت کنده ای عملی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basin method: روش آب بندان غرقابی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error correctiong: خطا گیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amen selah: may it be, amen and amen, let it be

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenably: with obedience

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error control character: کاراکتر کنترل خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenorrhea or amenorrhoea: ( پزشکی - وقفه یا عدم جریان عادت ما ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error bound: کران خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amentaceous: ( روان پزشکی ) عقب افتادگی، کورذهنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error and trial: آزمایش و خطا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amende honorable: پوزش خواهی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error amendment: change made to correct an error

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amentiferous: دارای آرایش دم گربه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenhotep: آمن هوتپ سوم ( فرعون مصر - حدود 140 ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenorrhoeic: relating to the absence of menstrua ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amenorrhoeal: pertaining to the absence of menstr ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amendment to l c: هر گونه اصلاحیه در شرایط اعتبار اسن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amendment file: پرونده ترمیمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amentum: long cylindrical cluster of small f ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amen and amen: resounding or hearty ending of a pr ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helen of troy: ( افسانه ی یونان ) هلن ( زن منه لاو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helicon: شیپور برنجی مارپیچی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hellebore: خربق ( گیاهان جنس helleborus از خان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helve: دسته، دسته تبر، دسته تیشه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gradate: درجه بندی کردن، تدریجا عمل کردن یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gram atom: ( شیمی ) اتم گرم ( مقدار هر عنصر شی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grange: انبار غله

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double point: نقطه ی دوگانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double indemnity: خسارت دوبل، زیان پرداخت دو برابر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double sharp: زیر بری دوبرابر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double play: بیرون کردن دو بازیکن حریف با یک حرک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double space: یک سطر در میان، یک خط در میان نوشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double date: قرار دو به دو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heliotaxis: نور گرایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hel: دوزخ ( ویژه ی کسانی که در جنگ کشته ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helsinki: شهر هلسینکی ( پایتخت کشور فنلاند )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double checked: دوباره سنجی، بازبینی مجدد دوباره سن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double quick: بسیار تند، زود، به سرعت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helpmeet: کمک، همدست زن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double negative: ( دستور زبان ) منفی در منفی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hellespont: نام یونانی تنگه داردانل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double fault: ( ورزش های با راکت مانند تنیس ) خرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heliacal: شمسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heller: ( امریکا - خودمانی ) آدم شر، آدم شر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helot: رعیت، بنده

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket punch: بلیت سورا کن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tick tack toe or tic tac toe: ( بازی کودکان ) چهارخانه بازی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticktack or tictac: ( صدا ) تک تک، تیک تیک، تیک تاک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abused his office: used his position to do evil

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickler coil: ( برق ) سیم پیچ واکنشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abuse of law: perversion or distortion of the leg ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket of leave: ورقه مرخصی که با قیودی چند به زندان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tick trefoil: ( گیاه شناسی ) یونجه ی هندی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abuse of confidence: خیانت در امانت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticked: angry; annoyed

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abuse of process: سو استفاده از قانون

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickseed: نوعی گل زینتی است که معمولاً در باغ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket of leave man: محکوم به زندان که به قید التزام آزا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tick fever: تب کنه ای، تیفوس کنه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticktack: تیک تاک، صدای تپش دل، ضربان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticklish: حساس، غلغلکی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticker in cylinder: استوانه تیکرین - استوانه اره ای کار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counteractive: خنثی کننده، بی اثر کننده، دارای عمل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickerin: غلتک تیکرین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countermine: نقشه یا توطئه ی متقابل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tick mark: علامت گذاری در طول یک ترازو برای مع ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counter word: ( زبان شناسی ) هرز واژه ( واژه ای ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticklishness: quality of being sensitive to tickl ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countercheck: جلو گیری، سرزنش وتوبیخ متقابل، دفع ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticklishly: in the manner of being sensitive to ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticketless: combined form of ticket

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket controller: person who randomly checks tickets ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tick marks: علائم تیک ( چوب خط ) خطوط کوچکی که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickicide: داروی کنه کش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickler file: file intended to remind someone of ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterwork: ( هرچیزی که برضد چیز دیگری ساخته شو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterplot: توطئه متقابل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tickled to death: laughed uncontrollably

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countertenor: خواننده ای که صدای بسیار بلند وغیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moran dam: سد موران

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticking of the clock: pulses of a clock as it keeps time

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countrified: روستایی، روستا صفت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moran statistic: آماره موران

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ticket agency: place where one can purchase ticket ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countermarch: تغییر جهت حرکت ارتش، تغییر روش، عقب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countrywoman: ( زن ) روستایی، دهاتی

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's parole: violate one's parole ( conditional ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's pace: افطار کردن، روزه گشادن، خوراک خوردن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's word: قلب کسی را شکستن به وعده ی خود وفا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's fast: ( با زور ) آزاد یا رها شدن از قید ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pointless appeal: request that has no chance of being ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's neck: قطع دوستی کردن، قهر کردن با

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's will: suppress one's desire

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break one's silence: stop keeping quiet

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gotta get some air: باید یه کم هوا بخورم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded convergence theorem: قضیه همگرایی کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded below: از پایین محدود

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boundary condition of elastic curve: شرایط انتهایی منحنی الاستیک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded above: از بالا محدود باشد به

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound charge: بار مقید باری که توسط کنش القایی با ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound circuit: مدار مقید مداری که انحراف سیگنال خر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boundary element method: روش اجزای مرزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baghdadite: نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ca3 ( Zr ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound seam: سردوزی با نوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baghdad betty: woman employed by iraq during the p ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baggies: extra large and loose clothes

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag of musk: نافه مشک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baghamshah formation or baghamshah or baghamshah: سازند بغمشاه ( باتونین - کالووین ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound of a function: کران تابع

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag up: در پاکت یا کیسه قرار دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound occurrence: مورد پابند

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag play: خوش خدمتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound index: اندیس مقید

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagpiper: نوازنده ء نی انبان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound hem: لبه مغزی دوخته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagwig: کلاه گیس بلند که موی عقب آن در کیسه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound from below: کران دار از پایین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagdad: شهر بغداد ( پایتخت عراق )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bound from above: کراندار از بالا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagworm: کرم کیسه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boundedly convergence sequence: دنباله ی همگرای کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baguette or baguet: جواهری که به شکل مستطیل بریده شده ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagginess: بادکردگی، پف کردگی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded variables: متغیر های محدود

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baggily: بطور شل و ول، کیسه دار، بطور باد کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded metric space: فضای متریک کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagnio: حمام عمومی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded measure space: فضای اندازه ی کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagful: یک بسته، یک کیسه، یک بقچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded measurable function: تابع اندازه پذیر کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded linear transformation: تبدیل خطی کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounded linear operator: عملگر خطی کراندار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad hat: نامرد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad cess to you: بوی بد دهان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad sector: قطاع خراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad job: رنج بیهوده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad money: پول بد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad condition: awful situation

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

badly adjusted: به طور ناخوشایند یا غلط یا مضر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baddie or baddy: ( امریکا - خودمانی ) آدم بد، آدم بد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

badarian: خبر بد زود به گوش همه می رسد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baden: زمان گذشته ی فعل: bid، ناحیه ی بادن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baden powell: شهر بادن - بادن ( در جنوب باختری آل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

badderlocks: ( خودمانی ) کله خر، گردن کلفت و مزا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baden baden: ناحیه ی بادن ( در جنوب غربی آلمان ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

badgered: دستفروش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

badger game: سر به سر گذاشتن، اذیت کردن، آزار کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagdad wool: پشم بغدادی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bagdad boil: سالک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag of cement: کیسه سیمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag molding: قالبگیری کیسه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag machine: ماشن کیسه پرکنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag dam: بند کیسه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag auger sack borer: مته ی کیسه یی

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده