آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aridic moisture regime: [زمین شناسی] رژیم رطوبتی کم آب یک ر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bicycle path: [عمران و معماری] دوچرخه رو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture deficiency: [عمران و معماری] کمبود رطوبت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arid erosion: [عمران و معماری] فرسایش مناطق خشک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture density curve: [عمران و معماری] منحنی رطوبت - تراک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bicycle crossing sign: [عمران و معماری] تابلوی گذرگاه دوچر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arid cycle: [زمین شناسی] دوره خشک چرخه فرسایش د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aluminum electrolytic capacitor: [برق و الکترونیک] خازن الکترولیتی آ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aluminum gallium arsenide: [برق و الکترونیک] ارشید گالیم آلومی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture regain: [مهندسی گاز] رطوبت باز یافته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aluminum antimonide: [برق و الکترونیک] آنتیمونید آلو مین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ideological motivation: idealistic reason

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture tension: [خاک شناسی] تنش رطوبت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ideological circle: place where ideological issues can ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aluminum hydroxide: ( شیمی ) هیدروکسید آلومینیم ( که از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture absorbtion: [پلیمر] جذب رطوبت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moisture absorption: [پلیمر] جذب رطوبت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

applicable law: [حقوق] قانون حاکم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anonymouse variable: [کامپیوتر] متغیر بی نام - در زبان ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anonymousness: state of being unknown

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anonymous post: letter sent on the internet with it ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virgin islands: جزایر ویرجین ( در دریای کارائیب ـ ن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attain majority: become an adult

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virginia beach: شهر ویرجینیا بیچ ( در ایالت ویرجینی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concession contract: [حقوق] قرارداد امتیاز

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virgin islands national park: پارک ملی جزایر ویرجین ( 20 کیلومترم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decay radioactive: [زمین شناسی] زوال رادیواکتیوی تجزیه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virginhood: دوشیزگی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virgin modesty: شرم دوشیزگی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

man breasts: chest of a man that has extreme fat ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale fishery: fishing whales

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry factor: [برق و الکترونیک] ضریب هندسی نسبت ز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale fishing: hunting for whales

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry of sets: [ریاضیات] هندسه ی مجموعه ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry similarity: [زمین شناسی] تشابه هندسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale oil: oil obtained from the bodies of hun ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdiction in personam: [حقوق] صلاحیت نسبی به شخص ( خوانده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amateur teleprinting orer radio: [برق و الکترونیک] دورنگاری آماتوری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdiction want of: [حقوق] عدم صلاحیت، فقد صلاحیت، تجاو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amateur detective: one who is a detective as a hobby

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdiction quasi in rem: [حقوق] صلاحیت دادگاه نسبت به علایق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amateur ham: [برق و الکترونیک] آماتور، غیر حرفه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdiction authority: legal authority ( court, body with ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amateurs' theater: theatrical productions produced by ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdiction in rem: [حقوق] صلاحیت نسبت به مال

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ambiguous grammar: دستور زبان مبهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdictional ambit: [حقوق] حوزه یا حیطه صلاحیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ambiguous language: زبان مبهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdictional issue: [حقوق] موضوع صلاحیتی، موضوع مربوط ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ambiguous point: [ریاضیات] نقطه ی مبهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jurisdictionally: within jurisdiction

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anonymous remailer: [برق و الکترونیک] نامه رسان گمنام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whaleback: بر امدگی، هر جسمی شبیه پشت بالن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whalebone: استخوان ارواره نهنگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whaleboat: قایق موتوری یا پارویی دراز و باریک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whalebone whale: ( جانورشناسی ) وال بی دندان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flourishingly: در حال ترقی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale man: صیاد نهنگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flourishing business: successful business

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale blow: نهنگ ها اب را به بیرون می دمند

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry of numbers: [ریاضیات] هندسه ی اعداد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale line: طناب نهنگ گیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry of film: [سینما] هندسه فیلم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale calf: بچه نهنگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geometry function: [پلیمر] تابع هندسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale fin: horny and elastic material taken fr ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alternate angles: ( ریاضی ) زاویه های متبادل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alternate depth: [عمران و معماری] عمق متناوب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

complete shed: [نساجی] دهانه کامل - برابر بودن زاو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it is better: t is preferable

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiasconite: [زمین شناسی] یک بازانیت ـ لوتیسیت د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabel: یاغی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabelais: فرانسوا رابله ( نویسنده ی فرانسوی )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabelaisian: وابسته به فرنسوا رابله رابله مانند ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quadrat: ارتفاع سنج

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skunk cabbage: ( گیاه شناسی ) کلم گندو کلم اسکانک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skunkweed: گیاه بدبو

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that'd be the day: وعده سر خرمن بزک نمیر بهار می آد وق ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane barge derrick barge: [نفت] دوبه ی جرثقیل دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geranium: گل شمعدانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane the neck: سر کشیدن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cranette: [زمین شناسی] خاک هایی که محتوی ذرات ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane truck: [ریاضیات] تراک جرثقیلی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane tower: [عمران و معماری] برج جرثقیل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane shovel: [عمران و معماری] بیل جرثقیل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane runway: [عمران و معماری] ریل جرثقیل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane motion: [سینما] حرکت جرثقیلی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crane bridge: [عمران و معماری] پل جرثقیل

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the race: نژاد بشر، آدمیزاد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the rain forests: equatorial forest in the amazons

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the rabbi gershom ban on bigamy: laws imposed by the rabbi gershom

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token payment: پرداخت بخشی از بها یا وام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token money: پول فرعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token ring: [کامپیوتر] حلقه ی نشانه ای نوعی شبک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token passing: [کامپیوتر] طرحی که دستیابی به شبکه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token assignment for collision free: [برق و الکترونیک] تخصیص نشانه برای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token bucket algorithm: [برق و الکترونیک] الگوریتم سطل نشان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token bus: [برق و الکترونیک] گذرگاه نشانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token holding time: [برق و الکترونیک] زمان نگه داری نشا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token of respect: expression of admiration or high re ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token ring network: [کامپیوتر] شبکه نشانه حلقه ای .

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token rotation timer: [برق و الکترونیک] زمان سنج گردش نشا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

token value: symbolic or sentimental value

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as skin between one's brows: very much extremely

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drollery: لودگی دلقک بازی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drolly: humorously

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drollness: quality of being amusing or funny

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumblingly: with a deep loud sound

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far term efforts: [صنعت] کارهای دورتر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gracefulness: خوش اندامی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it would be unfortunate: [ریاضیات] صحیح نیست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grace cup: ( سر میز شام ) جامی که در پایان خور ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarded motion: [ریاضیات] حرکت تأخیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarded plaster: [عمران و معماری] گچ دیرگیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it would be reasonable to assume that: it is logical to assume that

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarded fall: [ریاضیات] سقوط تاخیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gracelessness: بی نزاکتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarding agent: [عمران و معماری] ماده کندگیر کننده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardance coefficient: [عمران و معماری] ضریب کندی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gracefull exit: [کامپیوتر] خروج مطلوب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarded flow: [عمران و معماری] جریان کند شونده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gracelessly: بدون نزاکت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

graces: ( اساطیر یونان ) سه خواهری که الهه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardate: ( از نظر فکری ) عقب افتاده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardee: person with mental retardation

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarding reservoir: [آب و خاک] مخزن تاخیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardatory: تاخیر انداز

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardation factor: [آب و خاک] فاکتور تاخیر، عدد بدون ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardative: تاخیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarding field oscillator positive grid oscillator: [برق و الکترونیک] نوسان ساز با میدا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarding field: [برق و الکترونیک] میدان کند کننده م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardation angle: [برق و الکترونیک] زاویه تاخیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retardment: تاخیر، تعویق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retarding field tube: [برق و الکترونیک] لامپ با میدان کند ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's a dooze: ( slang ) it's easy to do

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's a long way: it is far away

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's out of place: it is not in the right place

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's obvious: it's clear

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banditry: راه زنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banding machine: [نساجی] ماشین کاموا پیچی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bank books: books and journals that are used by ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fireworm: کرم شب تاب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pank: قانون ـ فقه : مقام

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

should've: مخفف: should have

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shouldve: contracted form of "should have. "

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go insane: go mad become crazy

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see more of: see someone more often

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wadeable: کپه کردنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wadeite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go on shanks' mare: go by foot walk

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go on the blink: ( انگلیس ) خراب شدن ( در مورد ماشین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go on a fast: روزه گرفتن اعتصاب خوراک کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go on errands: go out and take care of small tasks ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

betterment tax: tax levied on the increase in the v ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as you may know: همانطور که ممکنه مستحضر باشید

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he'd better not: he should not

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vague message: unclear broadcast

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one of the old school: آدم قدیمی مسلک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misspend: تلف کردن، برباد دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misspeaking: pronouncing incorrectly

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miss the aim: not hit the target

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mis stitching: [نساجی] نقشه خرابی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apple tree: درخت سیب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cape verde: بندر کیپ تاون ( در جمهوری افریقای ج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appletalk: [کامپیوتر] یک پروتکل ارتباطات شبکه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capeskin: چرم دماغه ی امید ( چرم نرم و نازک گ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buffalo grass: ( گیاه شناسی ) علف گاوی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg cutter: kitchen utensil for slicing hard - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

methodism: پیروی از متد یا روش بخصوصی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one of us: one of our own

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg coal: ( تکه ی زغال سنگ آنتراسیت به قطر 2 ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg and dart: ( معماری - گچ بری و حکاکی ) نقش تخم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg cream: ( به ویژه در نیویورک ) نوشیدنی حاوی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg foo yong: نیمروی تخم مرغ با جوانه ی لوبیا و گ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cape town: استان دماغه ی امید ( جنوبی ترین و ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfetter: از قید رها شدن از زنجیر ازاد شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg mass: ( zoology ) bunch of eggs arranged ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gunnery: توپخانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg powder: eggs in dehydrated form

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

core barrel: [عمران و معماری] لوله نمونه بردار - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gunnery sergeant: ( آمریکا - تفنگ داران دریایی ) گروه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

core bit: [عمران و معماری] مته نمونه بردار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

egg shaped section: [عمران و معماری] مقطع تخم مرغی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gunnery ship: ناو اموزشی توپخانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

core hole: [نفت] سوراخ مغزه گیری

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده