پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
winding
خوش و بش
brisk deft
rover ( n )
Farm egg
occupant
در حالات فعلی : مسکن دادن ، جا دادن نگه داشتن
homely
کمترین مقدار اصلا
Likes
غیرمحترم، غیر محترمانه
ارزشی برای چیزی یا کسی قائل شدن
ماهر ، بامهارت
appraise
اثری از خود به جا گذاشتن
غیرموثر بودن
impress on
forward looking
suchlike
suffrage
well loved
داور، حکم کننده
Misshapen
Streak گسترده شدن بر
outward
بفهمی قضیه از چه قراره
red herring
صدا زده شده فراخوانده شده
as it happens
fanciful
در نظر گر فته شده
بدشانسی
حرف زیاد سرزنش 👇 Give an earful سرزنش کردن
associate
Good fortune خوش شانسی Fortunate خوش شانس Misfortune بدشانسی Unluckyبدشانس Star - crossed بدشانس
consort
consort
مورد نیاز
far from places where many people live or usually go: He grew up in an out - of - the - way place in South Dakota
If two or more people are at cross purposes, they do not understand each other because they are talking about different subjects without realizing th ...
stand on ceremony
تلاش کردن برای . . .
سر رسیدن آشکار شدن پدیدار شدن نشان داده شدن
رسیدن، سر و کله ی کسی پیدا شدن آشکار کردن ، نشان دادن راحت دیده شدن شرمنده کردن
غیر قابل بازخرید کردن غیرقابل جبران غیرقابل اصلاح
به اندازه ی . . . .
Up'set فعل Up'set صفت Upset' اسم
morale
omission
اصلاح کردن