عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unmitigated: تمام عیار ، کامل ( معمولا چیز بد ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repugnant: نفرت انگیز. متناقض

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پلاستیکی: Rubber

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confusedly: به صورت درهم و برهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاسه ی روشویی: Wash basin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنجاق مو: Barrette

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرم مصنوعی: Imitation leather

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consult: بررسی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لو دادن: Give away

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over one's shoulders: نگران بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faded: رنگ و رو رفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call to sb: صدا زدن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fetish: هوس، وسواس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel around: کورمال کورمال گشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel around: کورمال کورمال گشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of a sudden: در یک لحظه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

archway: گذرگاه پوشیده ی گنبدی شکل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

archway: گذرگاه پوشیده ی گنبدی شکل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to the exclusion of: به استثنای حتی به قیمت از دست دادنِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مذهبی: Devout

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolve: حل کردن مشکل و مسئله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wedge: برش . قاچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even as: درست همان طور که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

span: اتصال دادن . وصل کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا اخر باز کردن: Turn it to the full

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill at ease: معذب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: جذابیت داشتن برای جذب کردن متوسل ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دستمال کاغذی: Tissue paper

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stout: یوغور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holdall: ساک سفری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washstand: کاسه ی روشویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شامپو: Hair wash

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوهان ناخن: Emery board

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سوهان ناخن: Emery board

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترتیب کاری را دادن: See about sth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کردن مگس و اینا: Brush away

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضدعفونی کننده: Disinfectant

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جعبه لوازم ارایش: Dressing case

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiotic: احمق . احمقانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiotic: احمق . احمقانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at someone over one's shoulder: Look in a sarcastic way Look at som ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bustle: به عجله انداختن تلاش و تکاپو کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bustle: به عجله انداختن تلاش و تکاپو کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intermittent: قطع و وصل شونده . متناوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

span: از روی چیزی رد شدن . روی چیزی قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clasp knife: چاقوی تاشو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pitter patter: تاپ تاپ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitter patter: تاپ تاپ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see about: ترتیب کاری را دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrolled ceiling: سقف نقش دار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockinette: لباس بافتنی ماشینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flurried: آشفته و گیج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spin out: طول دادن . کش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worn: استفاده شده و کهنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

notepaper: کاغذ یادداشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notepaper: کاغذ یادداشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برداشتن گوشی: Take off the

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mouthpiece: دهنی . دهانه ی چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

startled: شوکه و وحشت زده شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interfering: فضول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hoot: یه ذره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pigtail: Pigtailed مدل موی خرگوشی Pony tail ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dingy: کثیف و کهنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grudge: کینه . دشمنی . حسادت .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشن کردن فندک: Flash the lighter

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep: گستره . پهنه . عرصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sullen: ترشرو. غمگین . غم انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cove: زمین بی درخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزنه: گزنه . یه نوع گیاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کپک زده: Mildewed

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cove: خلیج کوچک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heedless: بی ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravel: ماسه . شن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravel: ماسه . شن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entertaining: میزبانی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brightly: با خوشحالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be brought to account: استیضاح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be brought to account: استیضاح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morbid: مریض ( به موضوع مرگ و اینا علاقمنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bide one's time: منتظر فرصت مناسب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrubby: بد . دندانه دار . پست. پوشیده شده ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crease: خط تا شدگی . خط اتو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شلوار راحتی: Slacks

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تلیت کردن: Crumble

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in fits: Laughing a lot

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounder: حقه باز . بی ادب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up to sth: علاقه مند به چیزی بود مایل به کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: ملالت بار . خسته کننده . کسالت بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harassed: آزرده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا نکنه: Heaven forbid

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

borrow: قرض گرفتن Get rent

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call over one's shoulder to sb: یعنی سرتو بچرخونی و کسی رو صدا کنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حوصله ندارم: I'm listless

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough and ready: ساده اما کاربردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

row: پارو زدن . پاروزنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک کردن دماغ: Pick one's nose دست توی دماغ کردن B ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere to: پیروی کردن از . وفادار بودن به . چس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nervy: رو اعصاب . عصبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marking time: درجا زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marking time: درجا زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blaspheme: کفرگویی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ship: عقب کشتی Stern سمت راست کشتی Starbo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aspic: یه غذای ژلاتینی از گوشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worn away: تمام شده فرسوده شده ساییده شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگولک کردن: Tamper with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lorgnette: Pince nez

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vicar: کشیش محل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رگ به رگ کردن یا شدن: Sprain

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوز دار: Nippy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posting: ماموریت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chatelaine: بانوی قلعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put down: نوشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immorality: غیر اخلاقی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steeplechase: پرش با سرعت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تقلید خنده دار: Burlesque

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disembowelment: در آوردن دل و روده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disembowelment: در آوردن دل و روده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fretful: بی تاب و بی قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loathe: متنفر بودن از Loath بی میل بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goring: شاخ زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ابرو کردن: Dishonor Discredit

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان بندی درشت: Thick set

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمان چپ: Slanting eyes

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulgence: اغماض چشم پوشی از خطای دیگران ولخرج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برگزاری: Observance

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

command: به دست آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفارشی: Made to order

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: کشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

libelous: توهین کننده .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسیله ی پیشگیری: Prophylactic

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: منفجره ماده ی منفجره ( هم اسم هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mulberry: توت سیاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جهشی خواندن: Skip

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerved up: شجاع . شجاعانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickname: نام خودمانی .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulator: کنترل کننده ی با مهارت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overwrought: عصبی و آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwrought: عصبی و آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: از آب در آمدن پیش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avowal: اقرار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انصافا: By right

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indispensable: ضروری . جدایی ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liability: بار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nailer: میخ ساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overbearing: مستبد . سلطه جو. سلطه جویانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upcoming: آتی . پیش رو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevaricate: طفره رفتن از گفتن حقیقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offensive: حالت حمله متضاد defense

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromising: از لحاظ اخلاقی اشتباه و خجالت آور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accounts: روایات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colossus: غول . چیز غول پیکر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wax euphoric: بسیار خوشحال شدن یا بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposition: در معرض گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admittedly: مسلما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horsing around: مسخره بازی در آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

felt tip pen: ماژیک ( معمولا ماژیک کوچکتر از mark ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quay: اسکله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

landing: پاگرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wall planner: تقویم دیواری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospective: آتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

senile: خرفت . پیر و خرفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fetish: علاقه ی شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: صحافی شده . جلد گرفته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رژ گونه: Blush

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد خط: Scraeler Scrawled

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرتب کردن موها: مرتب کردن لباس Smooth one's clothe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

effected: انجام شده . ایجاد شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوراکی: Snacks

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرق باز کردن: Part

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ritual: رسم و ر وم . شیوه ی روزمره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mundane: روزمره و معمولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oblivious: غافل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shuffle: کشیدن پا روی زمین هنگام راه رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambitions: آرزو ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشت بام: Rooftop

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جبران کردن: Make amends

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rev: گاز دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolve: تجزیه کردن . تجزیه شدن حل کردن . ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confetti: ریزه های کاغذ رنگی که به هوا یا سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cant: سخن ریاکارانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perceptible: محسوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceptible: محسوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pall: بی مزه شدن روکش تابوت توده ی ابر ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترفند: Trick

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begrudge: حرص خوردن و حسادت کردن مضایقه کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unctuous: چرب زبان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شعبده بازی: Magic trick

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شعبده بازی: Magic trick

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convention: قرارداد گردهمایی . همایش رسم و رسو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ظلم و ستم: Oppression

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوست کندن: Excoriate Flay Skin Peel

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوست کندن: Excoriate Flay Skin Peel

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postgraduate: Undergraduate دانشجوی لیسانس n, adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enervate: ضعیف کردن . ناتوان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibit: نشان دادن . به نمایش گذاشتن چیز به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fence: فنس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grave: جدی و سنگین

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی