عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gumption: شجاعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

articulation: تولید صدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misled: گمراه شده ، به غلط انداخته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: درک کردن ، فهمیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trip up: لغزیدن سر خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put up: ساختن بالا بردن ارائه دادن ، پیشنها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spirits: حال و هوا مود حس و حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that is to say: به عبارت دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by and by: به زودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tell off: توپیدن ، مواخذه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behavioural purpose: اهداف عملکردی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

primary approach: آشنایی اولیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

representation: مثال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for which: به دلیل به خاطر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the rate of: به میزان با بهره ی با سرعتِ . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in course of time: کم کم به تدریج به مرور زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staid: قدیمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right off: همان لحظه سریع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right off: همان لحظه سریع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: دیگر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

veinous: رگ دار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wretched: بدبخت ، ناراحت ، مصیبت بار ، بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wretched: بدبخت ، ناراحت ، مصیبت بار ، بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hang about: گذراندن وقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang about: گذراندن وقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make out: دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

struck: شوکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regarded: در نظر گرفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appreciative: درک کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

galvanizing: هیجان انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

galvanizing: هیجان انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doomed: مقرر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

round a corner: همون ورا همین نزدیکیا همون نزدیکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round a corner: همون ورا همین نزدیکیا همون نزدیکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

round the corner: همین نزدیکیا همون نزدیکیا همین ور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear out: دور شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for which: که برای آن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthwhile: ارزشمند سودمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worthwhile: ارزشمند سودمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: وارد آورنده ی ضربه ی روانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

story line: طرح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for once: برای اولین بار یک بار هم که شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for once: برای اولین بار یک بار هم که شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behalf: On behalf of از طرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: باملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

business: امر ، امور ، کار ، کارها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stylistic: ادبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stylistic: ادبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

setting: محل وقوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

address: توضیح دادن، اشاره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inc: به ثبت رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

asset: نقطه قوت امتیاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bopeep: جی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a matter of: ۱. نیازمند ِ ، نتیجه ی ۲. به دلیلِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a matter of: ۱. نیازمند ِ ، نتیجه ی ۲. به دلیلِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rough: کلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the point of: نیازمندِ در نتیجه ی به دلیلِ A few ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expired: منقضی، تاریخ انقضا گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expired: منقضی، تاریخ انقضا گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rhyming: هم قافیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rhyming: هم قافیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nostalgia: احساس دلتنگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nostalgic: ایجاد کننده ی احساس دلتنگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nostalgic: ایجاد کننده ی احساس دلتنگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

but that: به طوری که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nostalgic: چیزهای خاطره انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: متاثر ، شوکه و مستاصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denouncer: متهم کننده شاکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alonger: جلوتر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sexed: دارای میل جنسی زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thrilled: هیجان زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

argue: بحث در مورد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lexicon: لغات، گروه لغات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break off: قطع کردن صحبت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stony broke: بسیار بی پول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

egg on: تحریک به کار بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doddery: لرزان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jauntily: با خوشحالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call over: صدا کنی کسی بیاد پیشت، کنارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call over: صدا کنی کسی بیاد پیشت، کنارت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sodden: گرفته ، بی حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the same: در هر صورت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distill: عصاره گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distill: عصاره گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banister: حفاظ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

banister: حفاظ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tawny: قهوه ای طلایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enduring: تحمل کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wafting: شناور جاری متحرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

failing: ناموفق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomp: پا گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short: اتصال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by far: قطعا ، بدون شک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flattering: مایه ی خشنودی ، مایه ی مباهات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unsettling: پریشان کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without skipping a beat: پیوسته ، لاینقطع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come after: دنبال کسی آمدن یا رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come after: دنبال کسی آمدن یا رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

die hard: دو آتشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

die hard: دو آتشه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to no avail: بدون موفقیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bewildering: گیج کننده ، مشکل ، سخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

signed language: زبان اشاره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never mind: چه برسه به . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slip of the tongue: اشتباه لپی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but unless: اما با وجود اینکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but unless: اما با وجود اینکه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tautly: با نگرانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: تمرین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diagnoses: تشخیص ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnoses: تشخیص ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accounted for: تفهیم شده، واضح ، قابل فهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

term: نامیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with respect to: در رابطه با در مورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treatment: بحث ، تفسیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on guard: مراقب ، هشیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

randomness: بی نظمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

randomness: بی نظمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set up house: ساکن خانه ای شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up house: ساکن خانه ای شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insightful: خردمندانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at one point: در یک مرحله در یک زمانی زمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on guard: مراقب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive on: به جلو راندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realisation: تشخیص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carry over: تاثیر گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with regard to: در رابطه با با توجه به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in concert to: در هماهنگی برای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rather than: تا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

arousal: برانگیختگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identify: تعریف کردن ، مشخص کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patterning: الگو سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

observation: بررسی ، مشاهده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

articulate: Adj : شیوا، روان ، قادر به صحبت V ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

composition: نگارش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

behavioristic: رفتار گرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

behaviorist: رفتار گرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morpheme: تکواژ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

morpheme: تکواژ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

notorious: زبانزد ( برای چیز منفی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scorer: مصحح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scorer: مصحح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retrodict: تخمین زدن در مورد گذشته با استفاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrodict: تخمین زدن در مورد گذشته با استفاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no less: کم نه، زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no less: کم نه، زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentiments: عواطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sentiments: عواطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: وضوح ، شفافیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entropy: واحد بی نظمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consistently: به طور مستمر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provide for: رفع کردن نیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatter: گول زدن و بهتر از واقعیت نشان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

publication: چیز منتشر شده مثل روزنامه و مجله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

developments: رویداد ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horoscope: طالع بینی ، جدول طالع بینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

condescension: لطف ، فروتنی ، خودبزرگ بینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appealing: متوسل شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appealing: متوسل شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imbecilic: احمقانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cretinous: ابلهانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deterministic: قطعی جبرگرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deterministic: قطعی جبرگرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

determinism: قطعیت ، جبرگرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

determinism: قطعیت ، جبرگرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by the by: راستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the by: راستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get the better of: غلبه کردن چیره شدن شکست دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spark off: تحریک کردن ، برانگیختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spark off: تحریک کردن ، برانگیختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a way: به عبارت دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but which: اما آن اما با آن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impulsive: بی فکر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morphology: مطالعه ی ساختار و شکل زبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard wired: فطری ، ذاتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: سر و کار داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take occasion: از موقعیت استفاده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recursively: به طور مکرر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recursively: به طور مکرر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intellectual: فکری ، منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

optimal: بهترین . مطلوب ترین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

civilisation: جامعه . فرهنگ . تمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

civilisation: جامعه . فرهنگ . تمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hone: بهتر کردن صیقل دادن بهبود بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: کنجکاوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocal tract: مسیر صوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serve: تحقق بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconvenient: نامناسب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

billing and cooing: دل دادن و غلوه گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deny: صرف نظر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: پریدن به کسی . تشر زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fauna: جانوران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fauna: جانوران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

differentiating: متمایز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contrastingly: به طور متفاوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: از نقطه نظرِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up: لباس بیرون که باهم دیگه ست هستند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perch: قراردادن گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put it on: تظاهر کردن الکی انجام دادن ادا در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it on: تظاهر کردن الکی انجام دادن ادا در ...

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی