عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patron: مشتری همیشگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soup du jour: سوپ پیشنهادی رستوران در یک روز خاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: به حساب آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greenery: گل و گیاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sobriquet: نام خودمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوزن ته گرد: Pushpin Pin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forger: ایجاد کننده . خالق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flap: پرپر زدن . باعث بشی تا چیزی پرپر بز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frost limned: پوشیده از شبنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paste jewelry: بدلیجات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knit: بافتنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

country road: راه برون شهری . راه بین شهری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stereotyped: کلیشه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چاله چوله: Pothole

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incommunicado: محروم از ارتباط با دیگران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mesa: تپه ی دارای شیب عمودی یا تند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zippered: زیپ دار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

construction engineer: مهندس ساخت و ساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel for: جستجو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dress shirt: پیراهن آستین بلند که دکمه دار باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برق رفت: برق رفت Electricity snapped off

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out and about: دور و بر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is worth it: ارزششو داره Be worth sth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is worth it: ارزششو داره Be worth sth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elite: ( بهترین . ممتاز. نخبه ) ( آقا زاده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slogging: پرزحمت و پر تلاش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر اجاق رو زیاد کن: Trun up the flame on the stove

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smear: پخش شدن ( رنگ . خون . . . . ) پخش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trapdoor: در مخفی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untended: توجه نشده . مراقبت نشده . مرتب نشده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bargain hunt: به دنبال چیزای ارزون قیمت گشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشه و کنار: Nook and cranny

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گوشه و کنار: Nook and cranny

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken pen: لانه ی مرغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch black: قپ قره ( به ترکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impetuous: بی فکر و عجول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

velarization: تلفظ با پرده ی نرم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reckless: بی مسئولیت و بی فکر. بی ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

analogously: به طور مشابه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

analogously: به طور مشابه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

penmanship: دستخط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penmanship: دستخط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silhouette: سایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lexicon: دایره ی لغات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promote: تبلیغ کردن . متقاعد به خرید کردن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mantra: ورد . ذکر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resistible: مقاوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll by: سپری شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hope against hope: امید واهی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hope against hope: امید واهی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرپشت: Bushy Lush Thight

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exuberantly: بسیار شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

birth rate: نرخ زاد و ولد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slashing: بریدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nuance: جزئیات تفاوت جزئی محتوای کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: توضیح دادن توجیه کردن شامل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

register: گونه ی زبانی ( هر صنف گونه ی زبانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیطنت کردن: Act up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلوغ نکن: Don't make mischief

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gambit: عبارت های آماده برای شروع ، حفظ و پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به صورت پاشیدن: Splash water on my face

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glass case: ویترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warranted: مورد نیاز موجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speculator: خرید و فروش کننده ای که با حدس زدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ideological: ایدئولوژیکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assisted: کمک کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gimpy: چلاق . ناتوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take an interest in: علاقه مند شدن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look up: الگو قرار دادن به دیده ی تحسین نگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinched: لاغر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beam: خندیدن .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعریف کردن: Relate Narrate Recount

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonchalance: بی علاقگی و بی تفاوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistency: عدم ثبات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bewildered: مات و مبهوت . گیج و شگفت زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toiletry: لوازم آرایش ( حالت جمع )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devious eyes: چشم چپ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feebly: به طور ضعیف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the capacity of: در مقام ِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

establishment: تشکیلات . دم و دستگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gulf: شکاف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

midge: مگس ریز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

courtier: عضو دربار شاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

courtier: عضو دربار شاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attired: پوشیده . ملبس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flatteringly: به گونه ای که چیزی خیلی به یه نفر ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

species: جمع و مفرد یکسان است

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cosmetologist: آرایشگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bore: چیز خسته کننده . چیز ناخوشایند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live on the edge: زندگی پر ریسک و خطری داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live on the edge: زندگی پر ریسک و خطری داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold forth: طولانی مدت در مورد موضوعی صحبت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold forth: طولانی مدت در مورد موضوعی صحبت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear on: مربوط بودن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harness: ساز و برگ اسب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tug at: کشیدن محکم کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agronomical: مربوط به کشاورزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: به نظر رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliged: ممنون مدیون مجبور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incur: بالا آوردن ( بدهی ) برانگیختن موج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: به گونه ای که به شیوه ای که

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subjunctive: وجه التزامی فعل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subjunctive: وجه التزامی فعل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر فیس و افاده: Bumptious

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی ادب: Rude Impolite Churlish

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bah: تحقیر و ناراحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بهتر: So much the better

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چه بهتر: So much the better

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proceed: دست به کار شدن شروع کردن کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

respective: مربوطه مربوط به خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carousel: چرخ و فلک افقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aristocratism: اشرافیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observant: حواس جمع. تیز بین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

involuntarily: استرس روی v

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtake: رسیدن به کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شلوغ کردن: Bustle

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راه افتادن: Set off Set out Go off Start out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرجی: Sultry

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finch: فنچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finch: فنچ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته ی کلام از دستم در رفت: I lost my train of thought

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رشته ی کلام از دستم در رفت: I lost my train of thought

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead up to: تهیه ی مقدمات برای چیزی ، حرفی مقد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passable: قابل گذران کردن ( در مورد پول برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

this far: تا الان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاشیدن اب: Spatter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

file a claim: یادداشت کردن خسارات وارد شده و مبلغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clergy: Clergy حالت جمع داره به معنی روحانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرما خوردن: Catch a cold

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرما خوردن: Catch a cold

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: خسته و بیمار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکستن انگشتان: Crack knuckles

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strike a blow: ضربه زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نشانه ی بد: An evil omen

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش نیاز: Prerequisite

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسپند دود کن: Censer

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solemnity: وقار جدیت تشریفاتی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patent leather shoes: کفش ورنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زرشکی: Crimson Carmine

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زرشکی: Crimson Carmine

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out front: دم در

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

necking: ماچ و بوسه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruffled: دارای حاشیه ی چین دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burner: سر شعله . ( روی اجاق گاز )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

studio bed: مبل تخت شو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

becoming: برازنده ( لباس )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tearoff: کندن لباس . در آوردن لباس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب پاشیدن: Dash water on the face

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block: ساختمان بزرگ a large building that ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corsage: گلی که به لباس میزنن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pencil tray: جا مدادی و خودکاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cluttered: شلوغ پلوغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cluttered: شلوغ پلوغ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bete noire: آدم یا چیز نفرت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bon mot: سخن هوشمندانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

junta: نظامیان حاکم شورای نظامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junta: نظامیان حاکم شورای نظامی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tarnish: تاری . کدری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tarnish: تاری . کدری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tarnish proof: مات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stack: تلنبار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wring out: چلاندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in confusion: نامرتب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعدیل نیرو: Downsizing

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forklift: لیفتراک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adverse reaction: عوارض جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adverse reaction: عوارض جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

startling: شگفت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gasp: تعجب کردن و آه کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فلفل قرمز دراز: Cayenne

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fend for oneself: محافظت کردن از خود . گلیم خود رااز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripe: آماده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dust mop: طی گردگیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پخش کردن: Hand out Give out Put out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash one's mouth with soap: سرزنش کردن . دعوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bolt: پیچ ته صاف ( پیچ معمولی میشه screw ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

efficiently: بدون فوت وقت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peakish: بیمارگونه . لاغر و نحیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جدول کنار خیابان: Curb

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shingle: پوشش سقف ، معمولا شیروانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear on: پیشرفت کردن . ادامه یافتن . اذیت کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disenchanted: خالی از جذبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

metathesis: در زبانشناسی: جابجا تلفظ کردن دو صد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودتو کنترل کن: Get hold of yourself

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disoriented: آشفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارتو تا کجا رسوندی: ? How's your work coming

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: ناراحت Don't get sore ناراحت نشو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ride on: سوار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chrome: نقره ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بالاکشیدن اب بینی: Sniffle

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maneuver: ترفند . تدبیر کار با مهارت فریب دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جعبه ی لوازم ارایش: Compact

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شوفاژ: Radiator

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شوفاژ: Radiator

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: Closeبا صدای s = صفت ( نزدیک، صمیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystery: رمز . راز . چیز رمزآلود . کتاب رمز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

runaround: اینور اونور میخوام برم، کار دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saucepan: قابلمه ی دسته دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا الان: As yet

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی