عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نصف: By half

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold at: صادق بودن مثال : the laws of scien ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پخش و پلا کردن: dissipate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by descent: نژادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deviousness: انحراف . فریب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محض احتیاط: To be on the safe side

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رک و راست: Level with me با من روراست باش ، ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no skin off my nose: It doesn't bother me

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون فکر کاری کردن یا حرفی زدن: Shoot from the hip

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوار و بارفروشی: convenience store Grocery store

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیشه پاک کن ماشین: wiper blade

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستن مو: Fasten hair

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مارک مورد علاقه: Brand of choice

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عزم را جزم کردن: Summon one's resolve

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحلیل بردن: whittle away

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پس کاری برامدن: Pull off

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بجید: deft زبر و زرنگ البته بجید به ترکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را به اشتباه انداختن: Trip sb up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حیطه ی کاری: Line of work

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سلامتی بخش: Wholesome

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دهن لق: Loose - lipped

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one off his guard: کسی را سورپرایز کردن ، غافلگیر کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one off his guard: کسی را سورپرایز کردن ، غافلگیر کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز خواندن با صدای بلند: Belt out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاس فوق برنامه: extracurricular class extracurricul ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ولش کن بره: Look past

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیاده روی کردن: Take a walk

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creeps: چندش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creeps: چندش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلبکار بودن: Be owed

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

درد و دل کردن: open up to

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in one's element: راحت بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راحت بودن: be in one's element

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

less than: نه چندان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقده ی حقارت: inferiority complex

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حد وسط: ( Mediocre ( adj

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stance: نگرش، عقیده موضع حالت ایستادن موقع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی دوش سنگینی کردن: Weigh down مثال: It weighs me down

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیراهن دکمه دار: Button - down shirt

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الان که فکرشو میکنم: Come to think of it

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چربیدن بر: Win out over

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go down on your knees: التماس کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happen across: تصادفی دیدن ، تصادفی پیدا کردن مثا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قفل را باز کردن: Release the lock

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنجیر را باز کردن: Unhook the chain

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همانطور که انتظار میرفت: sure enough

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمام شدن کم شدن: Run low

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حواس پرت بودن: Space out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست دادن کنترل: Go off the deep end

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم وسواس تمیزی: Neat freak

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترس از فضای بسته: Claustrophobia

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keen nosed: دماغ قوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سقف شیبدار: Sloping roof

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از خود بیخود کردن: Entrance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

camisole: تاپ زنانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توچشم: conspicuous

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تنگ: Cramped

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برق زدن: Flash Glint Gleam

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

motion over: فراخواندن مثلا گارسون رو صدا کنی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hardbound: دارای جلد ضخیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنظیم کردن قرارداد: Draw up a contract

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

textbook perfect: بسیار کامل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیابان فرعی: side street Bystreet Backstreet

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیر قول زدن: Break a promise

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم باریدن: Raining lightly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظرف وظروف: utensils

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار خود را راه انداختن: Make do

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پهن کردن: پهن کردن ( تشک ) Lay out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mine shaft: مسیر معدن ، دالان معدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بستن دکمه: Do the buttons up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burst away: ناگهان ترک کردن جایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخفی گاه: hideout

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تاسف برانگیز: regrettable

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرزندگی شور: vitality

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقصر بودن: be at fault

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حفظ خواندن: recite

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاری را خراب کردن: fall down on the job

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لوازم بهداشتی: toiletries

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور زدن جایی یا چیزی: Make one circuit of . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

براق و صاف: Sleek

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بند امدن: Let up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند امدن کم شدن: Let up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منظره ی شهر: cityscape

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمای شهر: cityscape

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منظره ی دریا: seascape

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نصب کردن به دیوار زدن: Post

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جسته گریخته: fragmentary

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار کردن با کیبورد: Tap away at keyboard

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nauseate: دچار حالت تهوع کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compact sound: صدای به هم پیوسته ، لاینقطع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheer wall: املای درست این کلمه shear wall است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وسوسه انگیز: suggestive Tempting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رنگ پریده: Pale در مورد جاندار Discolored در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

olfactory: Olfactory. adj بویایی Olfactories . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

level ground: زمین هموار ، زمین مسطح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلیل و منطق: rhyme or reason

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لنگان لنگان راه رفتن: hobble

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسوسه کننده: seductive enticing

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لایه ی دود و مه و: Wisp

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شانس باهام بود: Luck was with me

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach down: دراز کردن دست و برداشتن چیزی از پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your kicks from: لذت بردن از ، هیجان زده شدن از

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل برات شدگی: foreboding Premonition

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچ جاده: Bend

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماورایی: ulterior

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرعضله: brawny

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این مضمون که: to the effect that

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take up residence: ساکن شدن ، خانه ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امتحان کردن: give it a go

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رومبلی و: dust sheet

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lounge suit: lounge suits are normal business su ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whim of the moment: هوس زودگذر ، هوس لحظه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجذوب: engrossed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غرق در چیزی: engrossed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indulged in: to become involved in ( something, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شجاعت به خرج دادن: Pluck up the courage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شجاعت به خرج دادن: Pluck up the courage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

press on with: ادامه دادن با وجود مشکلات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from all walks of life: از تمام اقشار جامعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from all walks of life: از تمام اقشار جامعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of old: از قدیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بزار برگردم سر حرف اصلی: Let me return to my original thread

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ولگرد خانه بدوش: vagrant

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی کلاس سطح پایین: Vulgar

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی کلاس: Vulgar

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عقب زدن فیلم: Rewind

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین مسطح: Clearing

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سمت راستم: To my right

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درک و درایت: discernment

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا جایی که من میدونم: to the best of my knowledge

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satisfy requirements: برآورده کردن نیازها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitution: ساختار، بنیاد، سرشت قانون اساسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rank with sb: هم رتبه بودن با کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوکری کردن: valet

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مرخصی بودن: be on leave

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسب الوظیفه: duly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entail: لازم داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرمنده کننده: Unflattering

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marvelling: شگفت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alleged: ادعا شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leaven: تخمیر تخمیر کردن به آرامی تغییر د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

continental: آدم اهل اروپا به جز بریتانیا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهم نمیسازه: Doesn't agree with me

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محتوی کلام: Nuance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فهماندن به طور غیر مستقیم: Impress upon

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put someone in mind of something: کسی را به یاد کسی یا چیزی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از موضوع اصلی بحث خارج شدن: digress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liable: مسئول محتمل مستعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرم شلوغه: I'm occupied at present

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به چشم میخورد: Was in evidence

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discharge one's duty: انجام وظیفه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of the view that: be of the opinion that عقیده داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نورچا: Guttering chute

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فیتیله: wick

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شل و ول: rickety slack

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arthritic: مربوط به آرتروز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با در نظر گرفتن اینکه: in view of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assured: خاطر جمع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slope up: به صورت کجکی رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بلوغ رسیدن: come of age

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سن قانونی رسیدن: come of age

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear malice: بخواهی کسی را اذیت کنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear sb no malice: اینکه نمیخوای کسی رو اذیت کنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: خواستار چیزی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواستار چیزی بودن: call for sth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set sight on: هدف گذاری کردن بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set sight on: هدف گذاری کردن بر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نزدیک شدن برای صحبت: come up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرخ دستی: trolley

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چرخ دست فروش: Barrow

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taken aback: یکه خورده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محول کردن کاری به کسی: entrust sb with sth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حساب بازکردن روی کسی یا چیزی: reckon

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the lengths of: To the extent of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

above one's head: بالاتر از سطح درک کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

change feet: عوض کردن کفش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take ill: مریض شدن، مخصوصا به صورت ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take ill: مریض شدن، مخصوصا به صورت ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disgruntled: ناراضی و ناراحت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این عادت من است: This is my custom

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یاد کردن: reminisce

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: به ملاقات آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

content: محتوی n ( تلفظ کانتنت ) رضایت n ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one over on sb: کسی را فریب دادن شیره سر کسی مالید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیره سر کسی مالیدن: put one over on sb

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulated: بازیچه شده سوء استفاده شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منفعت: advantage

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعارف کردن میوه و: Serve

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیاد کردن اتش: Stoke

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حواس به چیزی نبودن: Sth has passed the notice of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دبدبه و کبکبه: pomp

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yielded on: منتهی شده به ، ختم شده به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منتهی شده به: Yielded to

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بالاترین درجه: at the height

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفتم به کارام برسم: I went about my business

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دروغ مصلحت امیز: white lie

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لیوان بزرگ ابجو خوری: tankard

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discharge duty: انجام دادن وظیفه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبل ظهر: midmorning

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منحرف شدن از: Make a Detour from

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی