عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چرخ وفلک: Roundabout چرخ و فلک افقی که بچه ه ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raving mad: دیوانه

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ennui: خستگی و نارضایتی

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فی البداهه: Offhand Improvised Off the cuff

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strive for: تلاش کردن برای . . .

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whimsical: دمدمی گونه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مبتلا به: Afflicted with

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rank: رتبه داشتن رتبه بندی کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caught up: درگیر . گرفتار

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insulate: عایق کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corsage: گلی که به لباس میزنن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zest: اشتیاق طعم، مزه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recursively: به طور مکرر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نکنه: In case

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attendee: فرد حاضر . شرکت کننده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nausea: Nausea حالت تهوع Nauseous دچار حات ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

antique: چیز قدیمی اشیا قدیمی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strangled: خفه و مبهم ( صدا )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deem: در نظر گرفتن . تشخیص دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set sight on: هدف گذاری کردن بر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flout: نقض کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so much as: به اندازه ی . . . .

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

romance: رابطه عاشقانه داستان عاشقانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get along: دوام آوردن سر کردن گذران کردن کن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cordial: خوش اخلاق و صمیمی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mollify: آرام کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sassy: پررو و بی ادب

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کش مو: Hair tie

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a chip on shoulder: کینه به دل داشتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provisional: موقتی موقتی و مشروط

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upset: Up'set فعل Up'set صفت Upset' اسم

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insult: فحش. توهین

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shift: تغییر کردن ، تغییر دادن انتقال داد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as to: درباره ی اینکه در مورد اینکه از ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overbearing: مستبد . سلطه جو. سلطه جویانه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accepting: پذیرنده و تحمل کننده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: چاره ناپذیر, لاعلاج ناامید، نا امی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incommunicado: محروم از ارتباط با دیگران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perk up one's ear: گوش های خود را تیز کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth over: تلطیف کردن ، آرام کردن ، حل کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portfolio: پوشه ی کار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

citation: تقدیرنامه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel for: کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ensure: اطمینان حاصل کردن مطمئن شدن Make ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleet: بوران . باران نیمه منجمد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reason with: منطقی صحبت کردن و متقاعد کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tug at: کشیدن محکم کشیدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tranquillizer: آرام بخش

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the flesh: حضوری

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overconfident: دارای اعتماد به سقف

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it right: درست فهمیدن درست انجام دادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: نشون میده که روزگار خراب شده ، قبلا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benevolent: خیرخواه مهربان و بخشنده

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correlational: مربوط به هم بستگی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مواد مخدر: Narcotic

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promiscuous: بی بند و بار

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind spot: نقطه ضعف عدم توانایی نداشتن دانش ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spooky: رمزآلود و ترسناک

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clench: منقبض کردن، فشرده کردن ، مشت کردن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speculator: خرید و فروش کننده ای که با حدس زدن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برانکارد: Gurney

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propitious: مناسب . مساعد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearings: موقعیت، وضعیت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pane: شیشه ی پنجره

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

content: محتوی n ( تلفظ کانتنت ) رضایت n ( ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposing: با در نظر گرفتن اینکه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: شروع کردن باعث شروع کردن کسی یا چی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perverse: عجیب و غریب

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lexicon: لغات، گروه لغات

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritated: ناراحت و دلخور

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: ملالت بار . خسته کننده . کسالت بار

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nick: خراش ایجاد کردن ( مثلا موقع اصلاح )

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrought: ایجاد شده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vinegar: سرکه تلخی ، بداخلاقی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starboard: جلوی کشتی bow سمت راست کشتی starbo ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: لذت بخش، مست کننده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: پرداختن مطالعه کردن مرور کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vicar: کشیش محل

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get someone to do something: ترغیب کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چوب لباسی: Hanger

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell out: آشکار کردن ، فاش کردن ، برملا کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shingle: سنگ و ریگ کنار دریا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

draw on: استفاده کردن از متوسل شدن به بهره ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill favored: زشت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiduciary: امانت داری adj

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preface: مقدمه . مقدمه گفتن. مقدمه نوشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to that effect: با این مضمون . . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publication: چیز منتشر شده مثل روزنامه و مجله و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embodied: تجسم یافته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتاب پرست: Chameleon

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scandalized: شوکه و ناراحت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with reference to: در رابطه با

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vitriol: کلمات تند و تلخ

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withdrawn: منزوی . گوشه گیر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uprooted: ریشه کن شده آلاخون والاخون شده، آو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: از بین رفتن ، کم شدن

٩ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هر جور راحتی: Suit yourself

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advance: در نقش اسم: پیشنهاد جنسی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenement: ساختمان بزرگ شامل واحد های کوچکتر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raucous: بلند و پرسر و صدا

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scum: تفاله آشغال کف روی غذا و . . . .

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accounts: روایات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure: 1. فراخواندن. احضار کردن 2. تداعی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulated: بازیچه شده سوء استفاده شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do sth: فرصت انجام کاری را داشتن اجازه ی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beget: ایجاد کردن . باعث شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of: یه مثال از کابرد as of Die as of o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کارتن: Cardboard box

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دستمال کاغذی: Tissue paper

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulgent: آسان گیر افراطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch on fire: آتش گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruinous: ویرانگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slogging: پرزحمت و پر تلاش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلط زدن: wallow

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: یعنی هنوز یه عملی انجام نشده مثل: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leggings: ساپورت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure up: تجسم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barrow: فرغون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slighted: تحقیرشده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strained: گرفته ، زمخت harsh ( در مورد صدا )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: در نقش فعل: ماندن. ساکن شدن ، ساکن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gulp: قورت دادن، چه غذا چه نوشیدنی Gulp d ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visibility: قابلیت دیده شدن

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

care for: مراقبت کردن اهمیت دادن دوست داشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cancel out: خنثی کردن همدیگر را خنثی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paw: Paw:پنجه Claw: سم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far fetched: غیر محتمل بعید غیر معقول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lonesome: سوت و کور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chime: زنگ زدن ( ساعت و . . . )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crank: عجیب و غریب زود رنج

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: Close : ( باتلفظ s آخر به صورت z ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fare: کرایه ظاهر شدن رفتار کردن عمل کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breed: نژاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edge: لحن تند ، لحن عصبانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffled: خفه . گرفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جدول کنار خیابان: Curb

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fringe: فرعی، کم اهمیت اقلیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincide: همزمان بودن یکسان بودن شبیه بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرافکنی: Projection

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delibration: املای درست این کلمه deliberation اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make true: برآورده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confetti: ریزه های کاغذ رنگی که به هوا یا سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: تشدید کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway man: کارگر راه آهن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respite: استراحت تاخیر ( اعدام ) به تاخیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unimpeded: بدون مانع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bluebottle: خرمگس آبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبقه ی روشنفکر: intelligentsia

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mass party: حزب توده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merits: محسنات . خوبی ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گسترده شده: Strung out

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retiring: گوشه گیر و خجالتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verse: شعر بیت بند بخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزین کردن: spangle

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modulation: تغییر و تعدیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resent: رنجیدن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay hands on: دسترسی داشتن به دست آوردن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condescension: لطف ، فروتنی ، خودبزرگ بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take care of: در مورد پول و صورت حساب میشه : پردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blister: ورقه ی قرص که بخش هایی مثل اینکه ور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: مفهوم ضمنی مفهومی که در عبارتی نهف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regularization: قانونمند سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراط و تفریط کردن: Jump overboard

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convalescence: نقاهت . دوره ی نقاهت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in favor: موافق بودن ، طرفداری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedition: سفر، سفر اکتشافی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call up to sb: کسی را صدا زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

already: Already? به این زودی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داناماخ کردن: reprove

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with abandon: با بیخیالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll by: سپری شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم فاسد: degenerate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماینده بودن: represent

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put sth up to sb: پیشنهاد دادن چیزی به کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put up sth to sb: پیشنهاد دادن چیزی به کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinched: لاغر و رنگ پریده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much: به اندازه ی کافی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای روز مبادا کنار گذاشتن: store away

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلاق زدن با تازیانه: Lash sb with a whip

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with regard to: در رابطه با با توجه به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترکاندن ادامس: Pop the chewing gum

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contingency: رویداد احتمالی رویداد پیش بینی نشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contract: مبتلا شدن ، گر فتن بیماری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلدوزی کردن: embroider

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: شرم آور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misguided: گمراه گمراه کننده ، غلط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huffing and puffing: نفس نفس زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mail: پست پست کردن نامه ی پستی بسته ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jigsaw: جورچین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

briefed: تفهیم شده، توجیه شده، اطلاعات داده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cured: دودی کردن، در نمک خواباندن

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی