عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get along: دوام آوردن سر کردن گذران کردن کن ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cordial: خوش اخلاق و صمیمی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mollify: آرام کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sassy: پررو و بی ادب

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کش مو: Hair tie

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a chip on shoulder: کینه به دل داشتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provisional: موقتی موقتی و مشروط

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upset: Up'set فعل Up'set صفت Upset' اسم

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insult: فحش. توهین

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shift: تغییر کردن ، تغییر دادن انتقال داد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as to: درباره ی اینکه در مورد اینکه از ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overbearing: مستبد . سلطه جو. سلطه جویانه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accepting: پذیرنده و تحمل کننده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: چاره ناپذیر, لاعلاج ناامید، نا امی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incommunicado: محروم از ارتباط با دیگران

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perk up one's ear: گوش های خود را تیز کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth over: تلطیف کردن ، آرام کردن ، حل کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portfolio: پوشه ی کار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

citation: تقدیرنامه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel for: کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ensure: اطمینان حاصل کردن مطمئن شدن Make ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleet: بوران . باران نیمه منجمد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reason with: منطقی صحبت کردن و متقاعد کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tug at: کشیدن محکم کشیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tranquillizer: آرام بخش

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the flesh: حضوری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overconfident: دارای اعتماد به سقف

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it right: درست فهمیدن درست انجام دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: نشون میده که روزگار خراب شده ، قبلا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benevolent: خیرخواه مهربان و بخشنده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correlational: مربوط به هم بستگی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مواد مخدر: Narcotic

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promiscuous: بی بند و بار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind spot: نقطه ضعف عدم توانایی نداشتن دانش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spooky: رمزآلود و ترسناک

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clench: منقبض کردن، فشرده کردن ، مشت کردن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speculator: خرید و فروش کننده ای که با حدس زدن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برانکارد: Gurney

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propitious: مناسب . مساعد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearings: موقعیت، وضعیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pane: شیشه ی پنجره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

content: محتوی n ( تلفظ کانتنت ) رضایت n ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposing: با در نظر گرفتن اینکه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: شروع کردن باعث شروع کردن کسی یا چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perverse: عجیب و غریب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lexicon: لغات، گروه لغات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritated: ناراحت و دلخور

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: ملالت بار . خسته کننده . کسالت بار

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nick: خراش ایجاد کردن ( مثلا موقع اصلاح )

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrought: ایجاد شده

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vinegar: سرکه تلخی ، بداخلاقی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starboard: جلوی کشتی bow سمت راست کشتی starbo ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: لذت بخش، مست کننده

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: پرداختن مطالعه کردن مرور کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vicar: کشیش محل

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get someone to do something: ترغیب کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چوب لباسی: Hanger

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell out: آشکار کردن ، فاش کردن ، برملا کردن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shingle: سنگ و ریگ کنار دریا

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

draw on: استفاده کردن از متوسل شدن به بهره ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill favored: زشت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiduciary: امانت داری adj

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preface: مقدمه . مقدمه گفتن. مقدمه نوشتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to that effect: با این مضمون . . .

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publication: چیز منتشر شده مثل روزنامه و مجله و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embodied: تجسم یافته

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتاب پرست: Chameleon

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scandalized: شوکه و ناراحت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with reference to: در رابطه با

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vitriol: کلمات تند و تلخ

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withdrawn: منزوی . گوشه گیر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uprooted: ریشه کن شده آلاخون والاخون شده، آو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: از بین رفتن ، کم شدن

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هر جور راحتی: Suit yourself

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advance: در نقش اسم: پیشنهاد جنسی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenement: ساختمان بزرگ شامل واحد های کوچکتر

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raucous: بلند و پرسر و صدا

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scum: تفاله آشغال کف روی غذا و . . . .

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accounts: روایات

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure: 1. فراخواندن. احضار کردن 2. تداعی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulated: بازیچه شده سوء استفاده شده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do sth: فرصت انجام کاری را داشتن اجازه ی ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beget: ایجاد کردن . باعث شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of: یه مثال از کابرد as of Die as of o ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کارتن: Cardboard box

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دستمال کاغذی: Tissue paper

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulgent: آسان گیر افراطی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch on fire: آتش گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruinous: ویرانگر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slogging: پرزحمت و پر تلاش

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلط زدن: wallow

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have yet to: یعنی هنوز یه عملی انجام نشده مثل: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leggings: ساپورت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure up: تجسم کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barrow: فرغون

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slighted: تحقیرشده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strained: گرفته ، زمخت harsh ( در مورد صدا )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: در نقش فعل: ماندن. ساکن شدن ، ساکن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gulp: قورت دادن، چه غذا چه نوشیدنی Gulp d ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visibility: قابلیت دیده شدن

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

care for: مراقبت کردن اهمیت دادن دوست داشتن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cancel out: خنثی کردن همدیگر را خنثی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paw: Paw:پنجه Claw: سم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far fetched: غیر محتمل بعید غیر معقول

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lonesome: سوت و کور

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chime: زنگ زدن ( ساعت و . . . )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crank: عجیب و غریب زود رنج

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: Close : ( باتلفظ s آخر به صورت z ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fare: کرایه ظاهر شدن رفتار کردن عمل کر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breed: نژاد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edge: لحن تند ، لحن عصبانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffled: خفه . گرفته

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جدول کنار خیابان: Curb

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fringe: فرعی، کم اهمیت اقلیت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincide: همزمان بودن یکسان بودن شبیه بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرافکنی: Projection

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delibration: املای درست این کلمه deliberation اس ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make true: برآورده کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confetti: ریزه های کاغذ رنگی که به هوا یا سر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: تشدید کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway man: کارگر راه آهن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respite: استراحت تاخیر ( اعدام ) به تاخیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unimpeded: بدون مانع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bluebottle: خرمگس آبی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبقه ی روشنفکر: intelligentsia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mass party: حزب توده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merits: محسنات . خوبی ها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گسترده شده: Strung out

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retiring: گوشه گیر و خجالتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verse: شعر بیت بند بخش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزین کردن: spangle

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modulation: تغییر و تعدیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resent: رنجیدن از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay hands on: دسترسی داشتن به دست آوردن

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condescension: لطف ، فروتنی ، خودبزرگ بینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take care of: در مورد پول و صورت حساب میشه : پردا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blister: ورقه ی قرص که بخش هایی مثل اینکه ور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: مفهوم ضمنی مفهومی که در عبارتی نهف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regularization: قانونمند سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراط و تفریط کردن: Jump overboard

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convalescence: نقاهت . دوره ی نقاهت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in favor: موافق بودن ، طرفداری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedition: سفر، سفر اکتشافی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call up to sb: کسی را صدا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

already: Already? به این زودی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داناماخ کردن: reprove

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with abandon: با بیخیالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll by: سپری شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم فاسد: degenerate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماینده بودن: represent

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put sth up to sb: پیشنهاد دادن چیزی به کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put up sth to sb: پیشنهاد دادن چیزی به کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinched: لاغر و رنگ پریده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much: به اندازه ی کافی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای روز مبادا کنار گذاشتن: store away

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلاق زدن با تازیانه: Lash sb with a whip

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with regard to: در رابطه با با توجه به

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترکاندن ادامس: Pop the chewing gum

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contingency: رویداد احتمالی رویداد پیش بینی نشد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contract: مبتلا شدن ، گر فتن بیماری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلدوزی کردن: embroider

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: شرم آور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misguided: گمراه گمراه کننده ، غلط

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huffing and puffing: نفس نفس زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mail: پست پست کردن نامه ی پستی بسته ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jigsaw: جورچین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

briefed: تفهیم شده، توجیه شده، اطلاعات داده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cured: دودی کردن، در نمک خواباندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrative: ترکیبی . جامع

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ور رفتن با: Fiddle with

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compare: مقایسه کردن قابل مقایسه بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردنبند طبی: neck brace

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مه میشه: Mist rises It gets misty It gets ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیمن: portentous

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorable: بی وقفه . بی پایان. تغییر ناپذیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut through sth: فهمیدن چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in line: مراقب کسی باشی که اشتباه نکنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

map: تطبیق دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't push your luck: واسه به دست آوردن چیزی اونقدر پافشا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inform: نفوذکردن و تاثیر گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commit to memory: حفظ کردن . یاد گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tricky: سخت ، مشکل حساس حلیه گر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horoscope: طالع بینی ، جدول طالع بینی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in company: مشترک . گروهی . در جمع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: Finish تمام کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of date: تاریخ گذشته کهنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despondent: سرخورده و ناامید، پکر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شورچشم: evil eyed

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cluttered: شلوغ پلوغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pathos: ترحم انگیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gulf: شکاف

١١ ماه پیش

مدال‌های عاطفه موسوی