ترجمههای امیررضا فرهید (٣٠)
تو اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پشیمان خواهی شد
تیم خواهد باخت ، اگر او بازی نکند .
این قطعا آخرین باری است که اتفاق می افتد .
او اولین جرم و گناهی که انجام داده بود ، چهارده سال داشت.
آیا میتوانم روی شما حساب کنم و رازی را بگم ؟
انرژی خودت را ذخیره کن ، تو به آن نیاز خواهی داشت
او ترمز را محکم فشار می دهد ولی اتفاقی نمی افتد
من حتما فردا با اولین قطار از اینجا میروم
با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم که منابع استراتژیک را حفظ کنیم
او بسیار خلاصه گفت اما ما فهمیدیم که چه کار بکنیم
او ( اشاره به مونث ) مصرف دارو ی مایع ( شربت ) را راحت تر از مصرف قرص می داند.
سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن.
او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.
او جایزه ای را در رویایش میدید و هنگامی هم که این اتفاق رخ داد , بسیار شگفت زده شد.
حوادث بیشتر در این جاها اتفاق می افتد.
او به عنوان کارمند, در دفتر وکیلش کار میکند.