ترجمه‌های امیررضا فرهید (٣٠)

بازدید
٩٣
تاریخ
٤ سال پیش
متن
That style of shoe is no longer available.
دیدگاه
١٥

آن مدل کفش دیگر موجود نیست

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'll certainly do my best.
دیدگاه

بی شک من بهترین کا را انجام میدهم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The headlight was broken off the car.
دیدگاه
٣

چراغ جلویی ماشین شکسته بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Depend on others and you always repent.
دیدگاه
٢٠

تو اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پشیمان خواهی شد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The team will definitely lose if he doesn't play.
دیدگاه
٣

تیم خواهد باخت ، اگر او بازی نکند .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This is definitely the last time it will happen.
دیدگاه
١٦

این قطعا آخرین باری است که اتفاق می افتد .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This decade began badly for us.
دیدگاه
٠

این دهه برای ما بد شروع شد .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
One hundred years is equal to ten decades.
دیدگاه

صد سال همان ده دهه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He committed his first crime when he was fourteen.
دیدگاه
٢

او اولین جرم و گناهی که انجام داده بود ، چهارده سال داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Can I count on you to keep a secret?
دیدگاه

آیا میتوانم روی شما حساب کنم و رازی را بگم ؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Conserve your energy, you'll need it!
دیدگاه
١٤

انرژی خودت را ذخیره کن ، تو به آن نیاز خواهی داشت

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He pressed hard on the brake but nothing happened.
دیدگاه
٢

او ترمز را محکم فشار می دهد ولی اتفاقی نمی افتد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I shall leave on the first train tomorrow.
دیدگاه
١١

من حتما فردا با اولین قطار از اینجا میروم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
By these efforts, we hope to conserve our supply of strategic metals.
دیدگاه
٦

با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم که منابع استراتژیک را حفظ کنیم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She spoke only briefly, but we understood what we had to do.
دیدگاه
١٧

او بسیار خلاصه گفت اما ما فهمیدیم که چه کار بکنیم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She inspired confidence in him.
دیدگاه

اعتماد او به او الهام بخشید .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her voice was full of emotion .
دیدگاه
١٤

صدای او لبریز از احساسات بود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The project seemed unlikely to succeed.
دیدگاه
٢٣

ممکن نیست که این پروژه به موفقیت برسد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I bet five dollars on that horse.
دیدگاه
٣٤

من روی آن اسب پنج دلار شرط بندی کردم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The cat upset the vase.
دیدگاه
٢٧

گربه گلدان را واژگون ساخت.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She finds the liquid medicine easier to take than the pill form.
دیدگاه
٢٩

او ( اشاره به مونث ) مصرف دارو ی مایع ( شربت ) را راحت تر از مصرف قرص می داند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Keep trying!Don't give up the ship.
دیدگاه
٥٠

سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She gave up the stolen money to the police.
دیدگاه
٦٥

او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
My sister was always scared of dogs.
دیدگاه
٥٥

خواهر من همیشه از سگ ها میترسید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Some colors never occur in nature.
دیدگاه
٥١

بعضی از رنگ ها اصلا در طبیعت وجود ندارد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She had dreamed of winning the award, but she was surprised when it actually occurred.
دیدگاه
٣٠

او جایزه ای را در رویایش میدید و هنگامی هم که این اتفاق رخ داد , بسیار شگفت زده شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Accidents frequently occur at this intersection.
دیدگاه
٧٠

حوادث بیشتر در این جاها اتفاق می افتد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I brought no suitcase on this trip.
دیدگاه
٣٤

من برای این سفر چمدانی را نیاورده ام.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Bring the prisoner to me.
دیدگاه
٢٨

زندانی را پیش من , بیاورید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She works as a clerk in a lawyer's office.
دیدگاه
٤٩

او به عنوان کارمند, در دفتر وکیلش کار میکند.