پیشنهادهای حسین امیری (٣٢)
تاوان گناه ، مکافات ، جزا ، عقوبت کردن ببینم کزین دو ، گُنهکار کیست به پادافرهِ بَد ، سَزاوار کیست فردوسی در برخی نسخه های شاهنامه _ بادافره _ نوشت ...
هنگام ، وقت ، زمانه فردوسی که: به آغاز ، چون؟ داشتند که ایدون، بما، خوار بُگذاشتند چگونه؟سرآمد به نیک اختری بَریشان، همه روز گُنداوَری رجوع به فرهنگ ...
خُووَر گویش نیشابوری
بدو گفت : ازین غم میندیش هیچ هُشیواری و رایِ دانش بسیچ فردوسی
جْمِلی : دو قلو گویش نیشابوری
کَت که ما را مَکُش تا یَکی نَوْ هنر بیاموزی از ما، کَت آید به بَر فردوسی ، پادشاهی تهمورس در اینجا کَت به معنی تخت پادشاهی ، اریکه و سریر ؛ بَوَد
ایش تُ وی در گویش نیشابوری به مفهوم حالت چطور ه ایش تُ وِن به مفهوم حالتون چطوره ( جمع )
به مشکوی زرین کنم شایدت سر ماه رویان کنم بایدت فردوسی
گُسی کرد از آن گونه او را به راه که شد بر سیاوُش نَظاره سپاه فردوسی
چُنین گفت با دل که از کار دیو مرا دور داراد گیوان خَدیو فردوسی
همه یالِ اسپ از کران تا کران بر اندوده مُشک و می و زعفَران فردوسی
زنی بود با او به پردهَنْدَرون پُر از جادوی بود و بند و فُسون فردوسی
بگفتند با شاه کاوس کی که بر خوردی از ماه فرخنده پی فردوسی
به کاوس گویم که این از من است چُنین کُشته ی ریمَن آهَرْمَن است فردوسی
یارستن : توانایی و جرأت داشتن و جسارت داشتن است نیارستن : جرأت نکردن و جسارت نداشتن است همه موبَدان، سرفِکنده ، نِگون چرا؟ کَس نیارِست گفتن، نه چون ...
گَرد و دیلّخْتْ dillaxt گرد و غبار ، طوفان خاکی ، غباری که از زمین به آسمان برخیزد
۱. حمل کننده ، جابجا کننده ، گویش افغانستان که به نظرم درست بوده و ریشه های پارسی را بِهْ گُزین کرده اند کَس کَش : راننده تاکسی و خودرو عمومی ۲. بِک ...
کِشال یا کَشال بر روی زمین کشیدن کسی یا چیزی گویش نیشابوری :کْشَلَهْ
کَوَرْشان ماوراء النهر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در فردوسی زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از سزای بزرگی و گاه چُنین خو ...
کَوَرْشان ماوراء النهر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در فردوسی زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از سزای بزرگی و گاه چُنین خو ...
به خان کی آرش همان نیز هست ز هر سو بیارای و بپساو دست فردوسی
دیلَّخْتْ dillaxt گرد و غبار ، طوفان خاک گویش نیشابوری
چاره گری بسی رنج برد اندران روزگار به افسون و اندیشه بیشمار فردوسی ۳۲۵
زدن ، وارد آورد ضربه بر هر چیزی که ایجاد صدا یا تغییری گردد زخم کوس : بر طبل کوبیدن زخم زبان : ضربه و دردی که حرف بر روان وارد میکنند که ایجاد درد وخ ...
فردوسی ستم باد بر جان او ، ماه و سال کجا ، بر تن شاه شد، بدسگال
به کاوس گویم که این از من است چُنین کُشته ی ریمَن آهَرْمَن است فردوسی
دسترسی ، رسیدن ، وارد شدن رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، بخش بیست سه و چهار و پنجم ( و این سه مرحله از مهمات وسائل وصول است به مقصد ، بلکه مم ...
گرد و غبار بسیار ، طوفان خاک گویش نیشابوری
ishtoven در گویش نیشابوری به معنی :حالت چطور است ایشتُوْ : چه طور
کوءود ، کودتا، کئود گردنه دشوار ، گردنه دشوار گذر ، دشوار ( و عقبه ای است کئود و گریوه ای مشکل رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، نفی خواطر
گندآوری لغت نامه دهخدا گندآوری . [ گ ُ وَ ] ( حامص مرکب ) سپاهیگری و مردانگی . ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ) . دلاوری . جنگجویی . صفت گندآور : بدان تا ز ...
صرف ( الصّرف ) : نافله ( نماز نافله ) کتاب بحر المعارف ، مولی عبدالصمد همدانی . باب دوازدهم . در ترک لقمه حرام و شبه ناک امام جعفر صادق علیه السلام: ...