پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٣٥٦)

بازدید
٢,٧٥١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Definition of weigh on. : to make ( someone or something ) sad, depressed, or worried The bad news is really weighing on me. I can tell that somethin ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

not relaxing, difficult. Examples I have been having really rough nights lately. I can barely sleep شب سخت شب ناآرام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

To have a lesson means to be occupied with a lesson دوره دیدن درس گرفتن آموزش دیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست اول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

it is or was necessary or unavoidable ضروری است لازم است گریزناپذیر است مثال: "if needs must, they will eat any food" اگر لازم باشد، آنها هر غذایی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

an artwork a work of art قطعه ای هنری اثری هنری کاری هنری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

artwork work of art اثر هنری کار هنری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوشباشانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

A pleasure quarter is an area of a city where drinking, gambling, prostitution, and other similar entertainments ( depending on local laws ) are conc ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناشناختنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نیروبخش انرژی بخش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود [مکان]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در تماس بودن در ارتباط بودن associate or come into contact with another person

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

چغر بد بدن ( وقتی درباره ی افراد به کار می رود ) I’ve grappled with mountainous sumos با سوموکارهای چغر دست به گریبان شده ام.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ّبرآورده کردن شرایط حائز معیارها بودن واجد معیارها بودن واجد شرایط بودن حائز شرایط بودن با شرایط مطابقت داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

حائز شرایی بودن واجد شرایطی بودن شرایطی را احراز کردن برآورده کردن شروط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها رفع نیازها ارضای نیازها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرف گوش کن مطیع فرمانبردار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 usually predicative motionless; stationary. 2 undisturbed or tranquil; silent and calm. 3 not sparkling or effervescent

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( of a person ) tending to talk too loudly and in a blunt or opinionated way پرحرف پرچانه پرسروصدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جنگل درختزار بیشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مضطرب پریشان حال نگران استرسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تعبیر دیگر حسن تعبیر تعبیری است از. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

محض اطمینان محضِ احتیاط محضِ ایمنی و احتیاط برای احتیاط بیشتر برای اطمینان بیشتر برای ایمنی و احتیاط بیشتر محضِ خاطرجمعی برای خاطرجمعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

استان[ژاپن] ناحیه [ژاپن] قلمرو [ژاپن] منطقه [ژاپن]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خود را غرق کاری کردن عمیقاً سرگرمِ کاری شدن سراپا درگیر کاری شدن غرقه در کاری بودن سراپا مشغول کاری بودن در کاری غوطه ور شدن محوِ کاری شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رابطه داشتن سروکار داشتن Become associated, especially in an emotional or sexual way. For example, He joined the company last year but never really ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پرجنب و جوش پرهیجان پرتحرک پرشتاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فناوری پیشرفته اَبَرفناوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جنون آمیز جنون آسا دیوانه وار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

the fans of a particular well - known person, group, team, etc. considered as a distinct social grouping هواداران طرفداران علاقه مندان سینه چاکان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-٢٠

بی ثبات کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بی ثبات کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

To guide someone or something راهنمایی کردن هدایت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

گذشتن [زمان] رد شدن [زمان] سپری شدن [زمان] پیش رفتن [زمان]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمرینِ کارگاهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

with an optimistic tone, with good news از دیدگاهی مثبت، خبرِ خوب اینکه، با لحنی امیدوارکننده،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

An expression of surprise or astonishment ای وای بر من اوه، خدای من ای وای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

to be supposed to باید توقع می رود که انتظار می رود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

What is hard graft? 1. work ( esp in the phrase hard graft ) کار سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فارغ از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

این قدر آن قدر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

The center of gravity of an object is the point where the mass averages out. If the object is rigid, its the point where gravity is effectively pulli ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر نظرِ تحتِ مراقبتِ تحتِ نظارتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مدت ها مثال: I could stay here for ages می توانم مدت ها اینجا بمانم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

of a wheel or shoe ) able to grip a surface well ) چسبناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تا حدی به نوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از میریام - وبستر: used to say that something has not yet been decided or has not yet become clear مثال: . The jury is still out on whether th ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سردر مغازه سردر فروشگاه تابلو فروشگاه ویترین فروشگاه ویترین مغازه نمای بیرونی مغازه نمای بیرونی فروشگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

یک تنه ایستادن به تنهایی کاری را پیش بُردن نترسیدن و پیش رفتن کم نیاوردن و پیش رفتن