غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

should it be needed: “in case it's needed” or “if it's n ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civilian: غیرنظامی آدم های عادی افراد عادی اف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pretender to the throne: a claimant to the throne or to the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presumptuous: به نقل هزاره: [شخص] جسور، گستاخ، وق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presumptuous: به نقل هزاره: [شخص] جسور، گستاخ، وق ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state representative: a person elected by a state to be a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rarefied: ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

source of energy: نیروبخش انرژی بخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowable: ناشناختنی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pleasure quarter: A pleasure quarter is an area of a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedonistic: لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piece of art: artwork work of art اثر هنری کار هن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a piece of art: an artwork a work of art قطعه ای هن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needs must: it is or was necessary or unavoidab ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firsthand: بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough night: not relaxing, difficult. Examples I ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh on: Definition of weigh on. : to make ( ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moved: having strong feelings of sadness o ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with the idea: در نظر داشتنِ ایده ای در نظر گرفتنِ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bareskin: Not wearing clothing; not covered b ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murder a pizza: British English spoken used to say ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boundaried: bounded محدود محصور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

term: شروط استلزامات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

certain age: "a certain age" is a phrase "used t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

girls: در زبان محاوره [slang] خطاب به زنان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a living: امرار معاش کردن درآمدزایی کردن گذرا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around here: در این حوالی در این اطراف در این گو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift up: بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: to think about something or someone ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start from scratch: از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railways: راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's just my business: به خودم مربوطه!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: هیجان برانگیز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serve the needs: to provide things that someone or s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typically: طبق معمول نوعاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

act the part: بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blighty: بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

densely populated: پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و مت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in high demand: دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affairs of the heart: مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in times gone by: به مرور زمان با گذشت زمان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone want to do something: encourage کسی را به کاری ترغیب کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's eye on someone or something: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck up courage: شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the sharp end of: سخت درگیرِ ( چیزی بودن ) به شدت در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ultimately: نهایتاً در نهایت بالأخره سرانجام [د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magistery: چیرگی [قدیمی] سلطه[قدیمی]

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke of genius: فکر بکر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

past master: استاد کهنه کار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

senior officer: مسئول ارشد مدیر ارشد کارمند ارشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast an eye: نگاه انداختن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll off the production line: From Longman Business Dictionary r ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above all else: بیش از همه ی چیزهای دیگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reception: بازخورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here and now: اینجا و اکنون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immersive: of a computer display or system ) g ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one stop: چندمنظوره همه جانبه تمام عیار جامع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affluence: ثروت مادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to: ناچار بودن مجبور بودن باید ناگزیر ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand test of time: last or remain popular for a long t ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in first place: پیش از هر چیز دیگری، قبل از هر چیز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masstige: mass - produced, relatively inexpen ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adopt: adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: بهره گرفتن بهره گیری کردن بهره بردا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche market: بازارِ خواص پسند

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crash: به نقل از فرهنگ هزاره: ورشکستگی، ور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adversity: موقعیت دشوار شرایط سخت بداقبالی بدش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take by the scruff of the neck: If you take something by the scruff ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credence: قوت قلب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happen: در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journey: a long and often difficult process ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: ( hold a group discussion to produc ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landing page: صفحه ی اول سایت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steady flow: حرکت دائمی جریان دائمی جریان لاینقط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take classes: به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famously: به نقل از هزاره: [محاوره] عالی، محش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flooded: اشباع شده flood: completely fill or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flood: completely fill or suffuse. اشباع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

name after: برگرفتن نام از چیزی یا کسی نامگذاری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay off: کمبریج: If something you have done ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: بالغ بر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audience: مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

market: ( advertise or promote ( something ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demographic: ترکیب جمعیتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: فرهنگ هزاره: مربوط، مطرح، بجا، مناس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

totally: به کلی کلاً من حیث المجموع مجموعاً ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if you like: اگه بشه گفت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something written all over it: to show a certain characteristic ve ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: مورد پسند بودن کالینز دیکشنری: Ano ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

target: مد نظر مورد نظر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the space of: در طولِ در دورانِ درحینِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothing line: A clothing line is a collection of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: چرخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: به نقل از هزاره: سبک، مُد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

key: به نقل از هزاره: کلیدی، اصلی، مهم، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a value price: با قیمتی مناسب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethos: مشخصه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriott: تلفظ به فارسی: مَریِت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competetive: به نقل از هزاره: رقابت جو، رقابت طل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivating: پرورش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand loyalty: the tendency of some consumers to c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of art: very modern and using the most rece ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interact: 1 - act in such a way as to have an ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

average family: خانواده ی متوسط خانواده ی معمولی خا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become sour: شکست خوردن مؤفق نشدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

materialism: ماتریالیسم مادی گرایی پول پرستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

materialism: ماتریالیسم مادی گرایی پول پرستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crass: احمقانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crass: احمقانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

customer service group: گروه خدمات به مشتری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buying public: Buying public = the group of people ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: به یک معنی به نوعی به تعبیری به عبا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flavor profile: A method of judging the flavour of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from scratch: از اساس از بنیان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch the world go by: به نقل از هزاره: دنیا را تماشا کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch the world go by: به نقل از هزاره: دنیا را تماشا کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a high footfall: the number of people who go into a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standardized: یکدست شده یکسان سازی شده همسان سازی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skin tone: skin tone is basically the color of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skin tone: skin tone is basically the color of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spend energy: انرژی صرف کردن نیرو گذاشتن توان و ن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

r and d lab: r&d lab Research and development ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delaunay: اسم خاص تلفظ فرانسوی: دولونه تلفظ آ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invest time in: To put forth effort toward some tas ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invest time in: To put forth effort toward some tas ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coveted: greatly desired or envied فوق العاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feed into: From Longman Dictionary of Contempo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rescue: ( در موقعیت دشوار ) به داد کسی رسید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

solar panel: صفحه ی خورشیدی پنل خورشیدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solar panel: صفحه ی خورشیدی پنل خورشیدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clue up: به نقل از: the free dictionary Giv ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corporate giant: . the corporate giants: the biggest ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom time: a period in which there is a surge ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boom time: a period in which there is a surge ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pricing policy: سیاست قیمت گذاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pilot: آغاز کردنِ آزمایشیِ ( طرحی، برنامه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand the test of time: last or remain popular for a long t ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be the case: . If you say that something is the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be the case: . If you say that something is the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standstill: stand still - remain in place; hold ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fainthearted: بی دل و جرأت جبون ترس خورده ترسو ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

river spey: The River Spey ( Scottish Gaelic: U ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scottish highland: اسکاتلند کوهستانی به نقل از ویکیپدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlands: ارتفاعات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still house: a distillery or place where the dis ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in use: در حال استفاده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's hands on: find or get something to acquire so ...

١١ ماه پیش

مدال‌های غزال سرخ