غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlands: ارتفاعات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still house: a distillery or place where the dis ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in use: در حال استفاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be allowed to: اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's hands on: find or get something to acquire so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's hands on: find or get something to acquire so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow to: به تدریج کم کم grow to become: به ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kilmarnock: کیلمارناک ( به انگلیسی: Kilmarnock ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

square bottle: بطری چهارگوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be the case: If you say that something is the ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be around: merriam - webster: to have experie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in line: همخوان منطبق مطابق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blank sheet of paper: کاغذ سفید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tricky: requiring care and skill because di ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

price point: The price of an item, especially se ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

price point: The price of an item, especially se ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatically: by a strikingly large amount or to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orthodoxy: اصل پذیرفته شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top table: the table where the most important ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebrand: بازتعریف تصویر برند ( نشان تجاری ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at 360 degrees: Comprehensive جامع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loss leader: جنس زیر قیمت و مشتری جمع کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go up against: to compete with someone; to face so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go up against: to compete with someone; to face so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eat into: 1. erode or destroy something grad ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribution: مسامهت ( در زمینه ی علمی، مقاله، و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mass market: the market for goods that are produ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a: به نقل از کالینز دیکشنری: of an exc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a: به نقل از کالینز دیکشنری: of an exc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

market knowledge: شناخت بازار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consumer insight: به نقل از ویکیپدیای انگلیسی A custo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

institutional knowledge: Institutional knowledge is the comb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sales: میزان فروش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

motorcar: اتومبیل خودرو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the best advantage: If something is shown to good advan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the best advantage: If something is shown to good advan ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit one where it hurts: To attack one in the area that is m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit one where it hurts: To attack one in the area that is m ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

likes: امثالِ نظایرِ به نقل از کمبریج: :s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likes: امثالِ نظایرِ به نقل از کمبریج: :s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the likes: کالینز دیکشنری: in British English ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't see the wood for the trees: to be unable to understand a situat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't see the wood for the trees: to be unable to understand a situat ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get back on track: به نقل از espressoenglish : to retu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mojave desert: بیابان موهاوی به نقل از ویکیپدیای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spaceport america: فرودگاه اسپیس پورت آمریکا به نقل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at the start: در نقطه ی شروع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the process: as an unintended part of a course o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all important: حرف اول را می زند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make all the difference: به نقل از: Merriam - Webster : to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make all the difference: به نقل از: Merriam - Webster : to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie at the heart: to be the most important part of so ...

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as fast as greased lightning: در فارسی می گوییم: به سرعت باد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bite one's tongue: زبان به کام گرفتن دندان روی جگر گذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bite one's tongue: زبان به کام گرفتن دندان روی جگر گذا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the looks of it: از این نظر از این نگاه از این دریچه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pat on the back: دلگرمی حمایت پشتیبانی تشویق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

man up: یک تنه ایستادن به تنهایی کاری را پی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shopfront: سردر مغازه سردر فروشگاه تابلو فروشگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shopfront: سردر مغازه سردر فروشگاه تابلو فروشگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the jury is out: به نقل از میریام - وبستر: used to s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

something of a: تا حدی به نوعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something of a: تا حدی به نوعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grippy: of a wheel or shoe ) able to grip a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for ages: مدت ها مثال: I could stay here for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under watchful eye: زیر نظرِ تحتِ مراقبتِ تحتِ نظارتِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low center of gravity: The center of gravity of an object ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that much: این قدر آن قدر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that much: این قدر آن قدر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

away from: فارغ از

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard graft: What is hard graft? 1. work ( esp i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard graft: What is hard graft? 1. work ( esp i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be expected to: to be supposed to باید توقع می رود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be expected to: to be supposed to باید توقع می رود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh my word: An expression of surprise or astoni ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh my word: An expression of surprise or astoni ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on a positive note: with an optimistic tone, with good ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on a positive note: with an optimistic tone, with good ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go by: گذشتن [زمان] رد شدن [زمان] سپری شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

showing the path: To guide someone or something راهن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maddening: جنون آمیز جنون آسا دیوانه وار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maddening: جنون آمیز جنون آسا دیوانه وار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high tech: فناوری پیشرفته اَبَرفناوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: پرجنب و جوش پرهیجان پرتحرک پرشتاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get involved: رابطه داشتن سروکار داشتن Become as ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immerse oneself in work: خود را غرق کاری کردن عمیقاً سرگرمِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prefecture: استان[ژاپن] ناحیه [ژاپن] قلمرو [ژاپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to be on the safe side: محض اطمینان محضِ احتیاط محضِ ایمنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

euphemism: تعبیر دیگر حسن تعبیر تعبیری است از. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stressed out: مضطرب پریشان حال نگران استرسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

woods: جنگل درختزار بیشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gobby: ( of a person ) tending to talk too ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satisfy need: برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satisfy need: برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfy a condition: حائز شرایی بودن واجد شرایطی بودن شر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet the criteria: ّبرآورده کردن شرایط حائز معیارها بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mountainous: چغر بد بدن ( وقتی درباره ی افراد ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rub shoulders with: در تماس بودن در ارتباط بودن associa ...

١ سال پیش

مدال‌های غزال سرخ