غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

joyful: به نقل از هزاره: 1 - [شخص] شاد، خوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oasis: a fertile spot in a desert, where w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's name: belonging to one مثال: . I haven't ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bread crust: نان خشک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone round: to ask somebody to come to your hom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invite over: to ask somebody to come to your hom ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite someone around: If you invite somebody around, you ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifetime: زمان حیات [در] طولِ عمر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despite the fact that: با وجود این که با وجود این واقعیت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

despite the fact that: با وجود این که با وجود این واقعیت ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be taken by surprise: To be happened upon when one is not ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patriarch: به نقل از هزاره: 1 - رئیس قبیله، پد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all through the night: در سراسر شب در طول شب در کل شب در ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all through: در سراسرِ [شب، روز، سال، . . . ] در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serbo croatian: زبان صربی کرواتی [به نقل از ویکیپد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mass demonstration: تظاهرات گسترده تظاهرات مردمی تظاهرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figurehead: رهبر نمادین رهبر تشریفاتی به نقل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figurehead: رهبر نمادین رهبر تشریفاتی به نقل ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incumbent government: The incumbent government is the gov ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suffer with something: به نقل از Oxford Learners Dictionar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surveill: keep ( a person or place ) under su ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surveill: keep ( a person or place ) under su ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just like that: به نقل از هزاره: یکدفعه ناگهان بی م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow citizen: به نقل از هزاره: همشهری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fellow countryman: به نقل از هزاره: هم میهن، هموطن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow countryman: به نقل از هزاره: هم میهن، هموطن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doable: قابلِ انجام انجام شدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seize hold of: به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this and that: فلان و بهمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

this and that: فلان و بهمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mediator: میانجی واسطه آشتی دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

against all odds: به نقل از هزاره: علیرغم تمام مخالف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heroism: به نقل از هزاره: قهرمانی رشادت دلاو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heroism: به نقل از هزاره: قهرمانی رشادت دلاو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the turn of the year: the time around the end of one cent ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the turn of the millennium: the time around the end of one mill ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the turn of the millennium: the time around the end of one mill ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose tongue: بی چاک و دهن دهن لق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bid farewell: وداع کردن خداحافظی کردن بدرود گفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what does the future hold: . If you wonder what the future hol ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what does the future hold: . If you wonder what the future hol ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

should it be needed: “in case it's needed” or “if it's n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

should it be needed: “in case it's needed” or “if it's n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civilian: غیرنظامی آدم های عادی افراد عادی اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pretender to the throne: a claimant to the throne or to the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presumptuous: به نقل هزاره: [شخص] جسور، گستاخ، وق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presumptuous: به نقل هزاره: [شخص] جسور، گستاخ، وق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state representative: a person elected by a state to be a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rarefied: ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

source of energy: نیروبخش انرژی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowable: ناشناختنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pleasure quarter: A pleasure quarter is an area of a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedonistic: لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piece of art: artwork work of art اثر هنری کار هن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a piece of art: an artwork a work of art قطعه ای هن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needs must: it is or was necessary or unavoidab ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firsthand: بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lesson: To have a lesson means to be occupi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough night: not relaxing, difficult. Examples I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh on: Definition of weigh on. : to make ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean everything: be/mean everything ( to somebody ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moved: having strong feelings of sadness o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with the idea: در نظر داشتنِ ایده ای در نظر گرفتنِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bareskin: Not wearing clothing; not covered b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bright light: نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murder a pizza: British English spoken used to say ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boundaried: bounded محدود محصور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

term: شروط استلزامات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

certain age: "a certain age" is a phrase "used t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

girls: در زبان محاوره [slang] خطاب به زنان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a living: امرار معاش کردن درآمدزایی کردن گذرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's thought that: در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around here: در این حوالی در این اطراف در این گو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift up: بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the key to something: به نقل از کمبریج دیکشنری: the best ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: to think about something or someone ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start from scratch: از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railways: راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's just my business: به خودم مربوطه!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: هیجان برانگیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serve the needs: to provide things that someone or s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typically: طبق معمول نوعاً

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

act the part: بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a certain way: به طور مشخص مشخصاً

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blighty: بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

densely populated: پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و مت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in high demand: دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affairs of the heart: مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in times gone by: به مرور زمان با گذشت زمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come easily: to be easy for someone to do راحت ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone want to do something: encourage کسی را به کاری ترغیب کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swipe right or left: ( on the online dating app Tinder ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's eye on someone or something: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have an eye on: 1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck up courage: شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look in the eye: to look directly at ( به نقل از میر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the sharp end of: سخت درگیرِ ( چیزی بودن ) به شدت در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ultimately: نهایتاً در نهایت بالأخره سرانجام [د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magistery: چیرگی [قدیمی] سلطه[قدیمی]

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke of genius: فکر بکر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

past master: استاد کهنه کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

senior officer: مسئول ارشد مدیر ارشد کارمند ارشد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast an eye: نگاه انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll off the production line: From Longman Business Dictionary r ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above all else: بیش از همه ی چیزهای دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reception: بازخورد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve a purpose: مفید بودن به کارآمدن Be useful, mee ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by storm: Make a vivid impression on, quickly ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here and now: اینجا و اکنون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immersive: of a computer display or system ) g ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flagship store: A flagship store is the lead store ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one stop: چندمنظوره همه جانبه تمام عیار جامع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affluence: ثروت مادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to: ناچار بودن مجبور بودن باید ناگزیر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand test of time: last or remain popular for a long t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in first place: پیش از هر چیز دیگری، قبل از هر چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masstige: mass - produced, relatively inexpen ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast fashion: inexpensive clothing produced rapid ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adopt: adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: بهره گرفتن بهره گیری کردن بهره بردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche market: بازارِ خواص پسند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top of the tree: در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crash: به نقل از فرهنگ هزاره: ورشکستگی، ور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adversity: موقعیت دشوار شرایط سخت بداقبالی بدش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take by the scruff of the neck: If you take something by the scruff ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credence: قوت قلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happen: در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journey: a long and often difficult process ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: ( hold a group discussion to produc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landing page: صفحه ی اول سایت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bimonthly: دو ماه یک بار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steady flow: حرکت دائمی جریان دائمی جریان لاینقط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take classes: به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famously: به نقل از هزاره: [محاوره] عالی، محش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flooded: اشباع شده flood: completely fill or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flood: completely fill or suffuse. اشباع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

name after: برگرفتن نام از چیزی یا کسی نامگذاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay off: کمبریج: If something you have done ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: بالغ بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audience: مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

market: ( advertise or promote ( something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demographic: ترکیب جمعیتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: فرهنگ هزاره: مربوط، مطرح، بجا، مناس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendent: نواده اعقاب ذریه اسلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

totally: به کلی کلاً من حیث المجموع مجموعاً ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if you like: اگه بشه گفت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something with a pinch of salt: To take something with a "grain of ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something written all over it: to show a certain characteristic ve ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: مورد پسند بودن کالینز دیکشنری: Ano ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

success story: به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

target: مد نظر مورد نظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the space of: در طولِ در دورانِ درحینِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothing line: A clothing line is a collection of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: چرخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: به نقل از هزاره: سبک، مُد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

key: به نقل از هزاره: کلیدی، اصلی، مهم، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a value price: با قیمتی مناسب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incentivise: انگیزه بخشیدن تشویق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethos: مشخصه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriott: تلفظ به فارسی: مَریِت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive in restaurant: رستوران بیرون بر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get under one's skin: به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competetive: به نقل از هزاره: رقابت جو، رقابت طل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death defying: مرگبار بسیار خطرناک very dangerous

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivating: پرورش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand loyalty: the tendency of some consumers to c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of art: very modern and using the most rece ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interact: 1 - act in such a way as to have an ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

average family: خانواده ی متوسط خانواده ی معمولی خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark secret: راز مگو راز پنهان

١ سال پیش

مدال‌های غزال سرخ