غزال سرخ - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this far: به نقل از هزاره: تا اینجا تا این حد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

safe and sound: به نقل از هزاره: صحیح و سالم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

this far: به نقل از هزاره: تا اینجا تا این حد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burst out: به نقل از فرهنگ پویا: 1. با شتاب ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this much: به نقل از هزاره: این قدر تا این ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looks like: ظاهراً گویا انگار مثل اینکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

this much: به نقل از هزاره: این قدر تا این ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take chances: ریسک کردن خطر کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

losers bracket: Double elimination brackets are bro ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frantically: به نقل از فرهنگ پویا: 1. دیوانه وار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winners bracket: One method of arranging a double - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come full circle: به نقل از فرهنگ پویا: سرجای اول برگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there it is: به نقل از مک میلیان: . used when a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i would say: used for giving your opinion even t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there it is: به نقل از مک میلیان: . used when a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - تا 2 - نز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slice up: . To cut or divide something into s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crime wave: a sudden increase in the number of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stare down: به نقل از مک میلیان: to look at som ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health care: خدمات درمانی مراقبت های پزشکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here comes somebody: به نقل از لانگمن: used when you can ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

increasingly: به نقل از هزاره: به طور فزاینده ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here comes somebody: به نقل از لانگمن: used when you can ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: به نقل از هزاره: 1 - به آسانی، آسان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here comes something: به نقل از لانگمن: used when you can ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estimated: حدودِ تقریباً نزدیک به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here comes something: به نقل از لانگمن: used when you can ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: به نقل از هزاره: 1. ناامید، مأیوس، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the line: If something such as your job, care ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vintage: به نقل از هزاره: 1. انگورچینی، فصلِ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel lost: به نقل از لانگمن: to not feel confi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

addition: به نقل از هزاره: 1. جمع، افزایش، اض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel lost: به نقل از لانگمن: to not feel confi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

raise questions: [درباره ی موضوعی] سوال هایی برانگیخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to someone's satisfaction: . so that someone is happy, pleas ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

funny in the head: ( slang ( crazy, mad, insane دیوانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet on a string: 1 - doll that is manipulated by mea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fireball: گوی آتشین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

force the issue: به نقل از آکسفورد لنگویج: compel th ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out here: Out here is where you are مثال: !I ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out here: Out here is where you are مثال: !I ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: 1 - decide on, choose 2 - attempt t ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go someone's way: به نقل از میریام وبستر: 1 : . to tr ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live off someone's back: هزاره: از کسی سواری گرفتن از کسی سو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long live the king: به نقل از هزاره: زنده باد شاه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live to a great age: به نقل از هزاره: زندگی طولانی کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live by one's wits: به نقل از هزاره: شغل ثابتی نداشتن ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live in the past: به نقل از هزاره: توی گذشته زندگی کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live to onself: به نقل از هزاره: تنها زندگی کردن در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live with someone: به نقل از هزاره: در یاد کسی زنده ما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live by: به نقل از هزاره: اعتقاد داشتن به دن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live by: به نقل از هزاره: اعتقاد داشتن به دن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live for: به نقل از هزاره: به امید. . . زندگی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mostly because: به نقل از مک میلیان: . used for em ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

challenging: پرچالش چالش برانگیز چالشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damaging: مخرب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outshine: به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outshine: به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

track record: 1 - the best recorded performance i ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

day job: a person’s regular job and main sou ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a clue: به نقل از: Oxford Languages know a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a clue: به نقل از: Oxford Languages know a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surprisingly: نقل از هزارهک 1 - با کمال تعجب 2 - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tether: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افسار 2 - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tether: به نقل از هزاره: 1 - افسار، طناب، ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum one's fingers on the table: به نقل از فرهنگ پویا: با انگشتان خو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum something into someone: به نقل از فرهنگ پویا: چیزی را توی ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum someone out of something: به نقل از فرهنگ پویا: کسی را ( از ج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drum up: به نقل از فرهنگ پویا: جلب کردن، کسب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat the drum for sb sth: به نقل از فرهنگ پویا: با حرارت از ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big picture: به نقل از فرهنگ پویا: اوضاع و احوال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in operation: در عمل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life threatening: تهدیدکننده ی حیات تهدیدکننده ی زندگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: بلافاصله کمی بعد اندکی بعد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never ending story: داستان تمام نشدنی داستان بی پایان د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply oneself: به نقل از هزاره: خود را وقفِ چیزی/ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apply one's mind to something to doing something: به نقل از هزاره: خود را وقف کاری/چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move on to sth: سراغ چیزی رفتن چیزی [تازه] را امتحا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pretty much: from Oxford Languages: very nearly

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overkill: به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افراط، زی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be crowned with success: موفقیت به همراه داشتن به نقل از هز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw in: به نقل از هزاره: 1 - [قطار، اتوبوس، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

green light: چراغ سبز اجازه مجوز [به کسی] چراغ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green light: چراغ سبز اجازه مجوز [به کسی] چراغ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the green light: ( محاوره ) اجازه ی کاری را گرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a green light: به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the green light: به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in safe hands: به نقل از هزاره: در جای امن پیش آدم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is safe to say: منطقی است که بگوییم معقول است که بگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is safe to assume that: می توان با اطمینان فرض کرد که. . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is safe to assume that: می توان با اطمینان فرض کرد که. . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is safe bet that: مسلم است که. . . یقیناً

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as safe as houses: به نقل از هزاره: امنِ امن حسابی ام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as safe as houses: به نقل از هزاره: امنِ امن حسابی ام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play it safe: به نقل از هزاره: جانب احتیاط را رعا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave something in somebody's safe keeping: به نقل از هزاره نگهداری چیزی را بر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody in somebody's safe keeping: نگهداری کسی را برعهده ی کس دیگری گذ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for safe keeping: به نقل از هزاره: برای نگهداری در ج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safebreaker: دزد گاوصندوق

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safe conduct: به نقل از هزاره: 1 - امنیت عبور؛ اج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is something: به نقل از The Free Dictionary: . T ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tick all the boxes: همه ی شرایطِ [مندرج در تقاضانامه ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst its bank: طغیان کردنِ [رودخانه]

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst into laughter: زدن زیر خنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scan area: به نقل از کالینز دیکشنری: When you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take chances: ریسک کردن خطر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be used to: عادت داشتن به آشنا بودن با

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calculated risk: به نقل از فرهنگ پویا: ریسک حساب شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

press on: به نقل از فرهنگ پویا: ( به چیزی ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without warning: به نقل از فرهنگ پویا: بی خبر ناگهان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without warning: به نقل از فرهنگ پویا: بی خبر ناگهان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relight: دوباره روشن کردن باز روشن کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no avail: به نقل از فرهنگ پویا: بی نتیجه بی ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have in mind: به نقل از فرهنگ پویا و فرهنگ هزاره: ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful of people: تعدادی از افراد اشخاص معدودی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not be someone's business: به کسی مربوط نبودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on one's side: از طرف کسی از جانب کسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ground level: سطح زمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground level: سطح زمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forward thinking: thinking about and planning for the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urbanization: به نقل از هزاره: 1 - تبدیل به شهر ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

time bomb: 1 - بمب ساعتی 2 - ( مجازی ) بمب، وض ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be upon someone: To be looming or have recently begu ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scale fish: پاک کردن ماهی تمیز کردن ماهی درآورد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

again and again: به نقل از فرهنگ پویا: بارها، صد دفع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

social problem: مشکل اجتماعی مسئله ی اجتماعی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on steroids: to a greater degree, exaggerating t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on steroids: to a greater degree, exaggerating t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do well: به نقل از هزاره: 1 - موفق بودن، خوب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unrest: به نقل از فرهنگ پویا: ناآرامی، آشوب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crime wave: a sudden increase in the number of ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as we know: used when you are talking about som ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

melanoma: ملانوما ( نوع بسیار خطرناکی از سرطا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a vision of: به نقل از هزاره: مظهرِ، تجلیِ، نمون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live on: به نقل از هزاره: 1 - [میوه، شیر و غ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bridge a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stop a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill a gap: به نقل از هزاره: خلئی را پر کردن فا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's simply that: به نقل از هزاره: خلاصه اینکه. . . ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do a sum: به نقل از هزاره: ( ریاضی ) مسئله ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

death levels all men: به نقل از هزاره: مرگ برای همه یکسان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collective intelligence: خرد جمعی هوش جمعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liveable: مناسب برای زندگی قابل زندگی زندگی ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a premium: ارزشمند کمیاب نادر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reclaimed: به نقل از هزاره: [زمین] احیاشده، با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in effect: به نقل از هزاره: 1. درواقع، عملاً 2 ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic staff: 1. household servants 2. staff enga ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the wrong end of the stick: به نقل از هزاره: ( محاوره ) اشتباه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend oneself to: به نقل از free dictionary: To give ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

managing editor: دبیر تحریریه به نقل از ویکیپدیای ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast growing: پررشد به سرعت در حال رشد سریعاً در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

held back: به نقل از کمبریج: to stop someone d ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fair shot: A chance. An opportunity مثال: . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well as: به نقل از هزاره: هم. . . هم. . . ن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in committee: به نقل از هزاره: به عنوان عضو کیمته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a committee of inquiry: به نقل از هزاره: کمیسیون تحقیق

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a parliamentary committee: کمیته ی پارلمانی ______به نقل از هز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a committee: عضو کمیته ای بودن در کمیسیونی شرکت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate governance: راهبری شرکتی این اصطلاح در متون تخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the question is: می توان پرسید پرسیدنی است که باید پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the question is: می توان پرسید پرسیدنی است که باید پ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

staggered election: به نقل از: Dictionary of Business T ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring true: to sound true مثال: . Her explanat ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underperform: کم کاری کردن عملکرد ضعیف داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given name: به نقل از هزاره: ( در آمریکا و اسک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to: به نقل از هزاره: 1. [اصول، مذهب] طب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to its reputation: فراخورِ شهرتش بودن مثال از فرهنگ ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live up to one's principles: بر اساس اصولِ [کسی: مثلاً خودم/خودت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live up to other people's expectations: بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live up to other people's expectations: بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heathrow: فرودگاه هیترو ( در لندن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

iconic: very famous or popular, especially ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airways: خطوط هوایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alastair: آلیستر ( اسم مردانه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immaculate: هزاره: 1 - پاک، پاکیزه، تمیز 2 - بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: ناگهان اتفاق افتادن ناگهان روی دادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invincible: هزاره: شکست ناپذیر، شکست نخوردنی، م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build a reputation: کسب شهرت کردن کسب اعتبار کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divest: واگذار کردن ( در مورد شرکت ها در هن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immaculate: هزاره: 1 - پاک، پاکیزه، تمیز 2 - بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

net worth: ارزش خالص

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cachet: به نقل از هزاره: نشان اصالت نشان مر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: پیشاپیش از قبل همین طوری هم تا همین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

economy class: به نقل از هزاره: [بلیت هواپیما، قطا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crises: بحران ها جمعِ crisis

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glory days: هزاره: روزگار خوش گذشته روزهای خوب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the hard way: به نقل از هزاره: با زحمت بسیار با ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lavishly: گشاده دستانه دست و دلبازانه با گشاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the hard way: به بهای گزاف آموختن به قیمت گزاف آم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extravagant: بی حساب و کتاب دست ودلباز بیش از حد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the hard way: به بهای سنگینی آموختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: وجه المصالحه قرار دادن به خطر انداخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go against: برخلاف چیزی بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screw someone up: cause someone to be emotionally or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ring up: به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

follow the rules: از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pioneer: به نقل از هزاره: 1 - پیشاهنگ، پیشرو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow the rules: از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

around the clock: تمام وقت فول تایم بیست و چهارساعته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicate: اطلاع رسانی کردن خبررسانی کردن

١١ ماه پیش

مدال‌های غزال سرخ