غزال سرخ

غزال سرخ تلاش می کنم از امکانی که سایت آبادیس فراهم کرده استفاده کنم تا در کنار دیگر دوستان، دیکشنری آنلاینِ هرچه گسترده تر و جامع تری به وجود بیاید.
حتی المقدور می کوشم منبعِ معادل های پیشنهادی را چه از فرهنگ های انگلیسی به فارسی و از چه از فرهنگ های انگلیسی به انگلیسی ذکر کنم تا هم حقوق مؤلفان و ناشران پاس داشته شود، هم مخاطبان از جهت صحت و درستی معادل ها مطمئن باشند. در مواردی که هیچ منبعی قید شده، صرفاً از دانش و ذوق و طبعِ شخصی خود استفاده کرده ام.
نیم نگاهی هم به ضبطِ فارسیِ اسامی خاص انگلیسی دارم تا به این ترتیب، دیکشنری آنلاین کم و کسری نداشته باشد و بیش از پیش دستیار و کمک حالِ مترجمان باشد.
رویایم این است که مترجمان کاردرست و کارکشته هم به آبادیس بپیوندند و معادل های پیشنهادی خود را اینجا به اشتراک بگذارند.

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



deep dive١٨:٣٦ - ١٣٩٩/٠٩/١٢به نقل از میریان وبستر a thorough examination of a subject or topic بررسی جامع بررسی عمیق گزارش
12 | 0
under the hood٠٠:١٢ - ١٣٩٩/٠٩/١٢under the hood. ( figurative ) Beneath the surface; in its internal workingsگزارش
14 | 0
counterintuitive٢٢:٤١ - ١٣٩٩/٠٩/١١به نقل از هزاره: برخلاف انتظار دور از انتظار خلاف شمّ مغایر شمّگزارش
41 | 0
somewhat٢٢:٣٨ - ١٣٩٩/٠٩/١١به نقل از هزاره: تا حدودی نسبتاً تا اندازه ای تا حدیگزارش
18 | 0
get ahold٢٠:٠٥ - ١٣٩٩/٠٩/٠٩به نقل از میریام وبستر: informal. : hold —usually used in phrases like get ahold of to mean "take hold of, " "get possession of, " "get in contact wi ... گزارش
14 | 0
watch out for٢٢:٥٤ - ١٣٩٩/٠٩/٠٧به نقل از هزاره: حواسِ ( کسی ) به. . . بودن مواظبِ . . . بودنگزارش
18 | 1
sneakily٢١:٥١ - ١٣٩٩/٠٩/٠٧به نقل از هزاره: دزدکی مخفیانه یواشکی موذیانهگزارش
21 | 0
keep an eye on٢١:٤٦ - ١٣٩٩/٠٩/٠٧به نقل از هزاره: ( محاوره ) مواظبت کردن از مراقبت کردن از حواس کسی به . . . بودن چشم کسی به . . . بودنگزارش
28 | 1
granular٢٠:٣٦ - ١٣٩٩/٠٩/٠٧به نقل از هزاره: 1. دانه دانه 2. زبر، خشنگزارش
16 | 0
red flag٢٣:٣٦ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از هزاره: 1. ( به نشانه ی خطر ) پرچم قرمز 2. پرچم سرخ، پرچم انقلابگزارش
7 | 1
blanket statement٢٣:٣٢ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از ell. stackexchange. com : A blanket statement is a generalization - something that covers everything, like a metaphorical blanket. There i ... گزارش
14 | 0
detailed٢٢:٥٥ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از هزاره: مفصل مشروح پر از جزئیات مبسوط جامعگزارش
28 | 1
at the very least٢٢:٥١ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥حداقل کم کم لااقل ___________به نقل از هزارهگزارش
18 | 1
prearranged٢٠:٤٥ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از هزاره: از پیش تعیین شده از پیش برنامه ریزی شده از پیش ترتیب داده شده پیش بینی شدهگزارش
12 | 0
foolproof١٧:٣٨ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از هزاره: [طرح، برنامه، دستگاه و غیره] مطمئن، قابل اعتماد، خطاناپذیر، بی خطا به نقل از فرهنگ پویا: 1. خطاناپذیر 2. مطمئن، قابل اعتماد 3. سادهگزارش
14 | 0
gear toward١٧:١٢ - ١٣٩٩/٠٩/٠٥به نقل از هزاره: تطبیق دادن با هماهنگ کردن با همساز کردن با دمساز کردن با مربوط کردن به ربط دادن به پیوند دادن بهگزارش
44 | 1
body search٢٠:٤٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧بازرسی بدنیگزارش
7 | 0
in one's heart١٨:٣٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧به نقل از هزاره: در عمق وجود خود در ته دل خودگزارش
9 | 0
common belief١٧:٣٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧باور عمومی اعتقاد عمومی باور رایج اعتقاد رایج باور مشترک اعتقاد مشترکگزارش
12 | 0
gooseflesh١٧:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧به نقل از هزاره: ( از ترس یا سرما ) راست شدن مو، دون دون شدن پوستگزارش
7 | 0
goose bump١٧:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧به نقل از هزاره: ( از ترس یا سرما ) راست شدن مو، دون دون شدن پوستگزارش
9 | 1
goose bump١٧:٠٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧به نقل از هزاره: goose flesh ( از ترس یا سرما ) راست شدن مو، دون دون شدن پوستگزارش
12 | 1
come to mind٠١:٠٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧به فکر ِ ( کسی یا چیزی ) افتادن به یادِ ( کسی یا چیزی ) افتادنگزارش
28 | 1
lowest point٠٠:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦بدترین حالت پست ترین نقطه پایین ترین نقطهگزارش
18 | 0
lowest point٠٠:٤٨ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦پایین ترین نقطهگزارش
5 | 0
happy with sth٢٢:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥راضی [بودن] از چیزی رضایت [داشتن] از چیزی شاد [بودن] از چیزیگزارش
37 | 1
fly high٢٢:٢٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥[در مورد مواد مخدر] فضا رفتن نشئه شدنگزارش
5 | 0
yesteryear٠٨:٢٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از هزاره: گذشته ها ایام گذشته دوران گذشته دیروز سال های گذشتهگزارش
21 | 0
a world away from٠٨:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از میریام وبستر: ( completely different from ( something مثال: This small village is a world away from the hustle and bustle of the city سرا ... گزارش
5 | 0
conceivable٠٦:٤٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از هزاره: قابل تصور تصورپذیر قابل درک تصورکردنیگزارش
9 | 0
in and out٠٥:٥٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از میریام وبستر: 1: alternately in and out he's been in and out all day 2: to the last detail : EXHAUSTIVELY, THOROUGHLY understands his busin ... گزارش
2 | 0
wear and tear٠٥:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از هزاره: استهلاک فرسودگی فرسایشگزارش
12 | 1
suspension٠٢:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤( خودرو ) سیستم تعلیق زیربندی فنربندی به نقل از هزاره: 1. تعلیق 2. محرومیت؛ محروم ساختن 3. ( فنی ) فنربندی 4. ( داروسازی ) سوسپانسیونگزارش
32 | 1
real world٠١:٠٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤آکسفورد: the existing state of things, as opposed to one that is imaginary, simulated, or theoretical مثال: "we live in the real world of limited fin ... گزارش
7 | 0
easy rider٠٠:٤٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤سبک سوارگزارش
5 | 1
instrumented٠٠:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤به نقل از آکسفورد: equip ( something ) with measuring instruments مثال: engineers have instrumented rockets to study the upper atmosphere مجهز به ابز ... گزارش
2 | 0
engaging٢٢:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: [نگاه، لبخند، شخصیت و غیره] گیرا جذاب دلنشین تو دل برو خوشایندگزارش
55 | 1
masking level difference٢٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣ اختلاف تراز پوشش واژه های مصوّب فرهنگستان [شنوایی شناسی] تفاوت فاز در دو گوش که به بهبود آستانه های پوشش یافتۀ دوگوشی منجر می شودگزارش
0 | 0
good to go٢٠:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از میریام وبستر: US, informal. : ready to leave or to start doing something مثال: . We have all the tools and supplies we need, so we're goo ... گزارش
18 | 1
superefficient١٧:٤٨ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از کالینز دیکشنری: extremely efficient مثال: While the ground - source heat pump is superefficient and constant, the airsource pump is effecti ... گزارش
0 | 0
electrified١٧:٢٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣برقیگزارش
0 | 0
flat out١٦:٢٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: 1. با تمام قدرت، با تمام نیرو، با تمام سرعت 2. خسته، کوفته، درمانده، از پا افتادهگزارش
14 | 0
make a difference١٦:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: اهمیتی داشتن فرقی داشتن توفیری داشتنگزارش
16 | 0
ride on١٦:٠٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از کمبریج: to need something to make a result happen مثال: . The future of the company is riding on the new managementگزارش
5 | 1
ride on١٦:٠٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: وابسته بودن به منوط بودن بهگزارش
5 | 0
cleanly١٥:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣adv به نقل از هزاره: به آسانی به راحتی ( به طورِ ) دقیق قشنگ خوب تمیزگزارش
18 | 0
slice into something١٥:٣٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: چیزی را شکافتن چیزی را قطع کردن توی چیزی فرو رفتنگزارش
5 | 0
slice through something١٥:٣٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: چیزی را شکافتن چیزی را قطع کردن توی چیزی فرو رفتنگزارش
16 | 0
twat١٣:٥٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: ( عامیانه ) 1. کس 2. ( به طعنه ) آدم خوارکس ده، خوک کثیفگزارش
53 | 1
full scale١٣:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣به نقل از هزاره: [نقشه، نقاشی و غیره] به اندازه ی طبیعی، در مقیاس طبیعی ( محاوره ) کامل، تمام عیارگزارش
2 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده