پیشنهادهای علی امیری فر (٧٥)
جوگیر
از کلمه های محبوبم تو زبان انگلیسیه. باید این واژه رو تو بستر تاریخیش ببینید. مثلا کاریه که تو کیمیاگر، سانتیاگو داشت انجام می داد. یا به قرون وسطی ف ...
مشکلی کوچیک که جلوی یه لذت رو میگیره. اجاق گاز، قوطی لوبیا و تابه داریم اما دربازکن رو پیدا نکردیم.
خودشیفته
جز معنی معمولش، میتونه تو مایه های بالاخره ( با طعنه ) به کار بره. مثلا این جمله رو در نظر بگیرید: سال تا سال اسم ما رو نمیاره طرف و بعد یکهو، یاد ما ...
آب از دهان راه افتادن. احساس هیجان بالا.
دوره تمرین سبک برای ورزشکار بعد از مصدومیت یا بعد از جراحی. به دست آوردن آهسته قدرت سابق.
نرسیدن به چیزهایی که انتظار می رفت. پایین تر از چیزی که تصور میشد ظاهر شدن that fails to attain a predicted level of achievement or does not do as w ...
رقصیدن، رقص اسب هم میشه. مثل نماد لامبورگینی
توالت ها. سرویس بهداشتی
به سرعت به جایی رفتن
اسب اصیل
اسب معدن، اسبی که قدرت بارکشی داره. حتی ممکنه این اسب در کورس ها شرکت کنه البته و به معنی ارزش پایینش نیست.
کودک کوچک سیاه پوست ( توهین آمیز )
در جمعی بودن و توسط دیگرانی همراهی شدن. یا حتی موردنظارت قرار داشتن توسط دیگرانی. مثلا دختری که با خانواده بیرون اومده و خانواده حواسشون به اعمالش هس ...
شوخی کردن با کسی. سرکار گذاشتن کسی.
بچه خونگی. عاشق خونه. سریع احساس غربت کننده
اختلاف. فاصله دو چیز. اختلاف گل دو تیم مثلا. حتی تفاضل گل تو جدول.
یاغی هم ترجمه خوبیه I still wasn’t sure whether I was a Scally or a Saint!
جوان سرکش، بی مسئولیت، مخرب
نابود کردن. از بین بردن.
انداختن. پرت کردن. consigning that deal to the bin
استحکام بخشیدن. مثلا صدرنشین یه بردی میاره که صدرنشینی رو استحام میده. همینطور قوی تر شدن هم معنی میده
خرد کردن، بردن با اختلاف. زدن ضربه محکم به توپ هم میشه. البته غیرورزشی هم زیاد داره. مثلا چرمی. سیاه مست.
تعداد زیاد. یک عالمه.
باتجربه، کارکشته. مثلا تو ورزش و در مورد بازیکن هایی که سنشون بالا رفته اما هنوز بازی می کنن کاربرد داره.
آماده سازی برای چیزی. مثلا یه بازی مهمی قراره انجام بشه، از یه ساعت قبلش تو تلویزیون برنامه ای دارن و توش راجع به بازی صحبت می کنن، آمار میدن یا تصاو ...
آدمی که به لحاظ روانی حالش بده. افسردگی نه، درد فیزیکی هم نه؛ حالش به دلیلی گرفته ست، بابت اتفاقی ضدحال خورده.
فردی که وسواسی جنون آمیز نسبت به چیزی دارد
پیشرو، مولف، تاسیس کننده
http://www. footyblog. net/wp - content/uploads/2012/05/Florent - Malouda - haircut. jpg موهای رشته ای، به این شکل
به شکلی عجیب
غرغر کردن، گلایه ها، ایردگرفتن های دائم
ناله کنندگان، گلایه کنندگان
دزدیدن چیزی ( بریتانیایی )
پاداش ( در قراردادهای ورزشی )
شارژ روحی شدن
به طور مداوم در مورد چیزی صحبت کردن
چرم جیر
پزوتا، واحد پول سابق اسپانیا
خانه موقت، سربازخانه
لوچ - چپ چپ نگاه کردن
سخت گیری
پایه محکم
وسیله ای که هواداران فوتبال تکان می دهند و صدا می دهد. https://www. tarafdari. com/sites/default/files/users/user7024/2017/12/24/rattle. jpg
مسخره بازی در آوردن، نقش بازی کردن
شهر کوچکی در جنوب غرب انگلستان.
هیپنوتیزم شده
متقاعد کردن
با پای پیاده رفتن، قدم زنان