پیشنهادهای آیدین آذری (٤١٢)
( فعل لازم و متعدی ) موآه موآه کردن: بوسه زدن به شیوه ای اغراق آمیز به ویژه روی گونه؛ بوسه های هوایی دادن تلفظ: mwah - MWAH منبع: Oxford English Dic ...
1. ( اسم ) کباب: غذایی که منشأ آن خاور میانه است و به طور معمول شامل گوشت طعم دار شده است که تیکه می شود، به سیخ کشیده می شود و روی آتش مستقیم یا بار ...
( اسم، در شهرستان شراپ شر انگلستان ) پرنده آلو: سهره سرسیاه یا گاوسهره سرسیاه نام علمی: Pyrrhula pyrrhula نام عمومی: bullfinch منبع: Oxford English ...
( اسم، اصالتاً و عمدتاً انگلیسی نواحی جنوبی ) میله ای آهنی برای مهار کردن بَلَم ( punt ) یا برای به کارگیری به صورت نشان برای رقابت کنندگان در ورزش ه ...
الف ) تغییریافته از cringe 1. ( فعل متعدی ) جمع کردن یا در هم کشیدن ( صورت یا بینی ) ؛ محکم گره کردن و مشت کردن ( دست ها ) ؛ در گذشته همچنین: جمع کرد ...
( اسم، انگلیسی محلی، عمدتاً در یورکشایر ) فکر پسین: خردمندی، پاسخ هوشمندانه و غیره که پس از رویداد به ذهن فرد خطور می کند و معمولاً به کارگیری آن بسی ...
( فعل، وامواژه از لاتین ) 1. ( فعل متعدی ) به ویژه درباره مار: استفاده کردن از چشم ها و نگاه خیره برای بازداشتن ( طعمه ) از توانایی مقاومت کردن یا ف ...
( اسم، موسیقی ) برِیک کُر: گونه ای از موسیقی رقصی الکترونیک که مشخصه آن تمپوهای سریع، بریک بیت های بسیار و نمونه های درهم است. A genre of electronic ...
( اسم ) حالت یا وضعیت جویدنی بودن به طور معمول با اشاره به غذا استفاده می شود. تلفظ: چوئی نِس منبع: Oxford English Dictionary
( اسم، انگلیسی ایرلندی ) خوشی، سرگرمی؛ دورهمی یا گفتگوی سرگرم کننده تلفظ: کرَک ( krak ) همچنین به صورت crack نوشته می شود. بیشتر همراه با the می آید ...
( اسم، وامواژه از ایرلندی، انگلیسی ایرلندی ) موسیقی تلفظ: کیُل ( kyohl ) در استفاده های بعدی اغلب همراه با واژه craic می آید. منبع: Oxford English ...
( اسم ) کتابخوار: کسی که حرص به خواندن ( کتاب ) دارد؛ کرم کتاب در حالت صفت bibliophagic می شود.
( اسم ) جنون کتاب دزدی به کسی که جنون کتاب دزدی دارد bibliokleptomaniac گفته می شود.
( اسم ) کتاب دوستی: میل شدید به خواندن یا جمع کردن کتاب ها؛ عشق ورزی به کتاب ها تلفظ: بیبلیوفیلیا اسم های دیگر مشتق از آن: bibliophilism, bibliophily ...
( صفت ) نابود کننده یا بی اعتبار کننده اسطوره یا اساطیر؛ اختصاص یافته به تخریب اساطیر فرم دیگر: mythoklastic مثال از کتاب حلقه مقدس ( Sacred Hoop ) ن ...
( صفت، اصالتاً و عمدتاً اسکاتلندی ) هم تراز شده؛ برابر تلفظ: ایکسی پیکسی فرم ها: eeksie - picksie, ixy - pixy, ixey - pixey, eeksie - peeksie, ecksie ...
( اسم، عمدتاً در روانشناسی ) پدیده ادراک خاطره پنهان یا ناخودآگاه به عنوان تفکر یا ایده اولیه؛ به خاطر آوردن نهان یا ناخودآگاه این واژه مرکب از پیشون ...
( اسم، عامیانه ) جوک پدرانه: لطیفه ای که یک پدر بگوید یا از نوعی باشد که مرتبط با پدران است، به ویژه لطیفه پیش پا افتاده، مفتضحانه یا غیر اصلی؛ ( امر ...
( اسم، بیشتر با نگاه منفی و تنزل دهنده ) حمایت جهت دار در مواجهه با یک معضل سیاسی یا اجتماعی با استفاده از اینترنت از طریق رسانه های اجتماعی، دادخواه ...
( اسم، اکنون عامیانه ) عرق زیاد؛ ( مجازا ) هراس، آشفتگی ذهن بیشتر به شکل in a muck sweat و into a muck sweat استفاده می شود. فرم ها: mucke sweat, mu ...
( اسم، در الکترونیک، امروزه بیشتر تاریخی ) وبولاتور: ابزاری برای تولید سیگنال که فرکانس آن بین دو حد به طور پیوسته تغییر می کند و معمولا برای تراز کر ...
در حالت اسم: طبع، خلق و خو در حالت فعل: سازگار بودن با ( کسی ) ، سازگاری کردن با ( کسی ) ، تا کردن با ( کسی )
( اسم، انگیسی نواحی جنوب غربی انگلستان و ولز به ویژه پمبروکشر ) پشت گردن تلفظ: نیدِک فرم ها: noddocke, nodocke, nuddock, niddock, nodock, niddick, ne ...
( صفت، وامواژه از لاتین، در گیاه شناسی، اکنون نادر ) شبیه به بند یا طناب، طنابی شکل تلفظ: فیونِلِفُرم منبع: Oxford English Dictionary
( اسم ) شهر کِرفیلی در کشور ولز؛ همچنین: پنیر کِرفیلی ( Caerphilly cheese ) که منشأ آن این شهر است. منبع: Oxford English Dictionary نام آن در فارسی ...
سوسیس گلامورگان یا گلامورگِن ( Glamorgan sausage ) : نوعی سوسیس یا غذای شور ( savoury ) به شکل سوسیس که به طور معمول با آرد سوخاری، تره فرنگی یا پیاز ...
1. موسی درق ( Musa Daraq ) نام روستایی از توابع شهرستان مراغه در استان آذربایجان شرقی است. درق ظاهراً معرب دره است و در نتیجه معنی نام آبادی دره موسی ...
( اسم، وامواژه از زبان فرانسوی ) کسی که مانند برده وقف دیگری شده است و حاضر است به خاطر او کارهای سخت ( و گاهی نامشروع ) انجام دهد؛ عروسک خیمه شب باز ...
( اسم ) گرفتگر ( prehensile ) بودن؛ همچنین: قابل گرفتن بودن منبع: Oxford English Dictionary یادداشت: در ویکی پدیای فارسی برابرنهاده آن پیش گیرش یا پ ...
( اسم، انگلیسی کانادایی، وامواژه از زبان فرانسوی ) موفل: لب بالایی گوزن شمالی ( moose ) که بزرگ و گرفتگر ( prehensile ) است و به ویژه در گذشته به عنو ...
( اسم، مهجور ) آروغ زدن که باعث ایجاد طعم یا بوی نامطبوع می شود. حاصل ترکیب صفت nidorous و پسوند ity مترادف: belching, eructation منبع: Oxford Engli ...
( اسم، انگلیسی کانادایی، وامواژه از زبان اینوئیت های غرب کانادا ) اگلو: حفره تنفسی در یخ که توسط فُک ها ایجاد شده است. فرم دیگر: agloo مقایسه کنید ب ...
( اسم ) شیرچای: هر یک از نوشیدنی های مختلف که با چای و شیر یا خامه درست شده باشد؛ به ویژه نوعی نوشیدنی که برخاسته از هنگ کنگ است و از چای سیاه و شیر ...
( اسم، مهجور ) قصه سرهم بندی شده، غیر قابل باور و سردرگم کننده فرم ها: maged tale, magel tale, magged tale, magges tale, magge tale, magil tale منبع: ...
( فعل متعدی، زبان عامیانه بریتانیایی ) لاس زدن با ( کسی ) ؛ تلاش کردن برای برقراری رابطه جنسی با ( کسی ) ریشه شناسی: ریشه پیدایش این لغت ناشناخته اس ...
( صفت، در نواحی جنوبی و غربی انگلستان ) به ویژه درباره چوب: پوسیده، خراب، فاسد؛ نرم یا ضعیف همراه با پوسیدگی؛ گاهی در مفهوم کلی تر: رطوبت زده، نم کشی ...
( اسم ) شرط بندی چهارگانه، کوتاه شده quadrella منبع: Oxford English Dictionary
( اسم، انگلیسی استرالیایی ) شرط بندی چهارگانه: نوعی شرط بندی میکس ( accumulator bet ) که در آن برندگان چهار مسابقه یا رقابت باید پیش بینی شود. همچنی ...
( اسم، در آسیای جنوب شرقی ) بازاری برای فروش گوشت، ماهی و محصولات تازه منبع: Oxford English Dictionary مشابه در ایران: بازار روز
همزیستی اسکاتلندی: با هم بودن ویژگی ها، نظرات یا اصول متضاد یا متناقض در کنار هم که به عنوان یک خصلت بارز مردمان اسکاتلند شناخته و معرفی می شود. این ...
( اسم و صفت ) کالدونیایی، اسکاتلندی فرم: Caledonian منبع: Oxford English Dictionary
در برخی نقاط گیلان، به حالتی از سرگیجه که فرد نمی تواند تعادل خود را در ایستادن حفظ کند آباسیا می گویند. آباسیا برگرفته از واژه انگلیسی abasia می باش ...
( اسم، عامیانه، انگلیسی بریتانیایی، اکنون قدیمی ) شخصی که از رفتن درون آب می ترسد یا از شست و شو بیزار است فرم مفرد: water - funk فرم جمع: water - fu ...
( صفت، نادر ) 1. دارای ارزش یا اهمیت کم یا بدون اهمیت، بی ارزش، کم اهمیت، پیش پا افتاده 2. بازیچه اسم مشتق از آن toyousness می باشد. منبع: Oxford ...
1. ( اسم، در اصل آمریکایی، عمدتاً به صورت جمع ) نِردِل: دانه یا گلوله بسیار کوچک از پلاستیک فرآوری نشده به ویژه آنچه که به عنوان آلوده کننده ساحل، در ...
( صفت، وامواژه از لاتین، در اکولوژی ) خزه زی: زیست کننده در میان یا همراه با خزه ها ریشه شناسی: برگرفته از واژگان لاتین muscus به معنای خزه و colere ...
( فعل متعدی، نادر ) برابر کردن، همسان کردن، یکسان کردن؛ همچنین: برابر دانستن ( چیزی با چیز دیگر ) منبع: Oxford English Dictionary
( اسم، شبه باستانی ) شناخت خواص گیاهان و ادویه جات، علم الأدویه، ادویه شناسی، گیاه شناسی فرم ها: wortcunning, wort - cunning منبع: Oxford English Dic ...
( اسم، شبه باستانی ) شناخت خواص گیاهان و ادویه جات، علم الأدویه، ادویه شناسی، گیاه شناسی فرم ها: wortcunning, wort - cunning منبع: Oxford English Di ...
( اسم ) رویش دوباره، شکوفایی مجدد، جوان شدن در حالت صفت revirescent می شود منبع: Oxford English Dictionary