پیشنهادهای عادل چایچیان (٢٦٧)
پیش بینی دور اندیشی آینده نگری
جدیدترین و پیشرفته ترین محصول طراحی و ساخته شده بر اساس آخرین دست آوردهای علمی و فنی ( تجهیزات، ماشین آلات، ابزار، لوازم، فرآیند صنعتی، واحد صنعتی، ک ...
FOAK is an acronym for First of a Kind. = First of Its Kind معنی: "اولین در نوع خودش" اولین نسل محصول تولید شده بر پایه طراحی، فرآیند، یا تکنولوژی ن ...
در مسیر پیشروی به سوی موفقیت بودن I think we're onto a winner with this new management. فکر می کنم با این مدیریت جدید در مسیر پیشروی به سوی موفقیت ...
همه شمول شامل همه همه گیر همانی فراگیر
تفسیر شرح برداشت اظهارات توضیحات
در مکاتبات اداری و بازرگانی: عطف به . . . ( نامه شماره . . . مورخ . . . آن شرکت محترم ) بازگشت به . . . ( درخواست/دستور شماره . . . مورخ . . . آن مد ...
to create or develop something. She's built up a very successful business.
synonyms = STROKE ( OUT ) delete strike ( out ) cross ( out ) cancel edit ( out ) erase remove cancel annul delete
فرو بردن چیزی در آب یا چیز مشابه غوطه ور کردن/شدن انداختن فرو رفتن فرو افتادن سقوط کردن دچار افت ناگهانی شدن افتادن
افول یافتن دچار زوال شدن به قهقرا رفتن پس رفتن نزول کردن پایین رفتن کساد شدن
افزایش/رشد/پیشرفت/صعود سریع و ناگهانی
خیانت سوء استفاده از اعتماد یک انسان نارو نامردی دغلکاری
افزایش دادن حجم/سطح/تعداد چیزی ( مثلاً محصول خط تولید )
هزینه های غیرواقعی را به صورت حساب یا قبض رسید اضافه کردن
مسئولیت/گناه/سرزنش/خرابکاری را به گردن دیگری انداختن
کارهای روزمره وظایف روتین کارهای ضروری اما حوصله بر و خسته کننده
خود را دست بالا تصور کردن ( به اشتباه ) دست خودت را بهتر و قویتر از دیگران تصور کردن ( به غلط ) موقعیت خود را بهتر از آنچه هست دیدن ( به غلط )
Synonyms = impossible not possible unable to bring about unachievable unattainable beyond belief beyond reason unimaginable
to be out of line = رفتار نامناسب/ناشایست از خود نشان دادن با رفتار خود قواعد/عرف را زیر پا گذاشتن با رفتار خود از چارچوب ها خارج شدن از خطوط پذیرفته ...
Synonyms: Peer Counterpart
Synonyms: after a fashion anyhow anywise by hook or crook in one way or another in some such way in some way somehow or another by some means or ...
به هر طریق در هر صورت هر طوری شده
= pay up یعنی: باز پرداخت بدهی یا حق کسی با اکراه از حلقوم کسی در آوردن ( حق، بدهی، پول، و . . . )
از طریق دادن و گرفتن امتیاز سازش کردن از طریق تبادل امتیاز بین طرفین
by common/mutual consent با رضایت دوطرفه با توافق دو طرفه
1 - بازپرداخت کردن بدهی، قرض، وام: a regular amount was deducted from my wages to pay her back I'll pay you back as soon as I get my next paycheck. ...
hoity - toity مغرور متکبر از خود راضی از دماغ فیل افتاده
به طور مجازی: خدای نکرده زبانم لال
مخمصه، گرفتاری، تنگنا، درد سر، هچل
معطل کردن نگه داشتن/بازداشتن کسی/چیزی برای مدتی دچار وقفه کردن متوقف کردن برای مدتی
پر دست انداز پر تکان پر از چاله هوایی ( در مورد هواپیما )
فرم واریز
to know by heart to recite from memory حفظ بودن
every other day = یک روز در میان every other week = یک هفته در میان every other month = یک ماه در میان
وضعیت بن بست، بلاتکلیفی، آچمز، هیچ - هیچ، صفر - صفر وضعیت سرد و سکون و بدون هیچ پیشرفتی
بی تفاوت/بی خیال شدن نسبت به کسی که قبلاً با او رابطه عاطفی/عاشقانه داشت.
to complain to someone again and again about their behavior or to ask them to do something. غر زدن یا نالیدن به رفتار کسی گیر دادن به کسی برای انجام ...
Cross out Strike out Rule out Delete Eliminate Erase Exclude
بدتر کردن تشدید کردن تحریک کردن شعله ور تر کردن هیزم به آتش افزودن
نوعی انگور مدیترانه ای با رنگ سیاه، آبی، و بنفش که از آن برای تهیه شراب استفاده می کنند. انگور شراب
چوب پنبه/توپی/درپوش برای گذاشتن سر بطری و بستن آن
کشیدن یا جدا کردن شراب/آبجو از تفاله و ته نشین آن
Be not that adjective یعنی: آن قدر ها هم/خیلی هم . . . نیست. مثال: "It isn't that big a deal" یعنی: خیلی هم معامله بزرگی نیست.
be accounted for = توضیح داده شدن با توجیه شدن با پاسخ داده شدن با
موافق بودن/موافقت کردن با چیزی تایید کردن چیزی
جرم گرفتن/رسوب گذاشتن سطح چیزی
مستقر کردن به کار گرفتن به راه انداختن قرار دادن گستردن ( گسترش دادن ) چیدن آرایش ( هندسی ) دادن جا دادن سازماندهی کردن
The term "Dunkelflaute" ( Eng. : dark doldrum ) describes the simultaneous occurrence of darkness and a lull in wind activity. It is a combination of ...
If you are intrigued by something, especially something strange, it interests you and you want to know more about it. They are intrigued by her stor ...