پیشنهادهای عباس کریمی دخت (٢٧٢)
مکان mecan فضا ، جا ، مکای که می شناسیم دارای ویژگی هایی به شرح ذیل است ؛ 1 مکان محصول خلق شدن ماده است و وجودش وابسته به وجود ماده است ، 2 مکان هم ...
چشم برزخی chashme barzekhi برای کسی است که با بسته بودن چشم ببیند، واین گاهی در حالتی است که برخی عرفا بدان وارد شوندو بدون اینکه هدف ایشان این باشد ...
سگ دست sag dast میله ای که مشابه دست سگ کمی خمیده وکج بوده وچرخش فرمان را که به اهرم فرمان منتقل شده ، دریافت کرده وبطور مستقیم به چرخ ها منتقل می ک ...
پاکی paki ابزاری مشابه کارد کوتاه وکند که در قالیبافی برای بریدن نخ اضافی هرگره استفاده می شود
دول dool در گویش شهربابکی به دلو که با آن آب از چا می کشند گفته می شود ، دول هنچنین بکار مقنی قنات برای لای روبی می آید
لمگرد lamgerd از محله های شهربابک است که منطقه ای کشاورزی مسکونی در شمال شهر قرار دارد، اصل لغت رامگرد است که به مرور زمان در گویش با جایگزینی ل به ج ...
زیر دلش میزنه zir delesh mizeneh کنایه از نپذیرفن امری است که مناسب پذیرش شخص باشد ومسلم در پذیرش برای فردی در شرایط واحوال آن فرد باشد، در گویش شهر ...
خوشی زده زیر دلش ، کنایه از مقر نیومدن و سر تسلیم نداشتن ونپذیرفتن چیزی که برای فردی مناسب است اما طرف از زیرش در می ره و از پذیرش طفره می ره ، در گو ...
به دلش گفته be delesh gofteh در گویش شهر بابکی کنایه از اهمیت ندادن ونپذیرفتن ، دستور وفرمان و یا پیشنهاد کسی ، پوچ دانستن، ردکردن وبیخود انگاشتن ، س ...
اسماعیلی esmaeili هم نام خانوادگی است وهم به شیعه ای گفته می شود که جزو شیعه ی اسماعیلیه است ، رجوع شود به لغت ، اسماعیلیه
اسماعیلیه esmaaeiliyeh فرقه ی شیعه مذهب هفت امامی ، که شش امام از شیعه دوازده امامی را قبول دارند، وبه همین دلیل شش امامی هم نامیده می شوند ، بطوریکه ...
خر موشه khare moosheh در گویش شهربابکی خری که هم احمق وهم مکار است و کنایه از انسانی است که چنین ویژگی هایی داره، مثلا میگن خر موشه به مرگ خودش وضرر ...
موشه mosheh در گویش شهربابکی به نوعی خر بد جنس گفته می شه همچنین کنایه از انسان مکار وموذی است که احمق هم باشه ، میگن خر موشه هم به ضرر خودش راضی هست ...
دونه doneh دانه ، بذر ، تخم ، واحد شمارش ، در گویش شهربابکی به برجستگی پوستی هم گفته می شود ، جوش کورک ، یه ضرب المثل دارن که میگه ، عروس ما عیبی ند ...
بخش کردن کلمات ، سیلاب بندی کلمات
الخارق alkharegh در گویش شهربابکی در گذشته به بالاپوش گفته می شده ، این لغت از خرقه گرفته شده
کلته colteh در گویش شهربابکی به معنی مقنعه است ، که به آن کلیته هم میگویند، قدیم هاشون میگفتن خدا کنه کلا سرو باشه ، کلته سرو بسیاره
جوون joovoon در گویش شهربابکی به معنی زیبا رو وخوشکل است
انداز ور اندار andaz var andaz در گویش شهربابکی به معنی زیر ورو کردن وبررسی کردن است
تشر teshar تهدید کردن با گفتار ، توپ وتشر باهم بکار می رود
کوچ caoch با این تلفظ در گویش شهربابکی کووچ به معنی چیزی که گودی آن نظیر قاشق باشد کیاه کووچک ( بارهنگ ) برگ های ملاقه مانند داردوبه همین علت به آن ...
تنها خور ، tanhakhor در گویش شهربابکی به طحال تنها خور یا تناخور گفته می شود , عضو بنفش رنگ که دارای رگ ها ومویرگ های فراوانی است وبخشی از سیستم دفاع ...
پاش باد کرد ، در گویش شهربابکی کنایه از این است که لو رفت و گیر افتاد وهمه متوجه شدند ، میگن پاش باد کرده
مغزو maghzoo در شهربابک به هسته های بادام تلخ که با فراوری شیرین شده ، مغزو می گویند ، مغزو نوعی آجیل عید است که پس از برشته شدن بصورت ، مخلوط با گند ...
بیگ beyg بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد ...
سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود
اطوار ، atvar ادا داشتن ، در گویش شهر بابکی معمولا به شکل ادا اطوار بکار می رود ، وبه معنی، پک وپز بیجاست
هموار کردن ناهمواری های رنگ ماشین را با کاغذ سمباده نرم ، پوس آب کردن می گویند وبا پولیش همراه است ، پوساب پولیش
کف ساب caf sab تراشیدن ناهمواری ها و صاف کردن خوردگی های سر سیلندر ماشین را کف ساب کردن می گویند
ضریب سوید برگ sovid berg ضریب ته نشست هنگام سانتریفیوژ است، با s نشان داده می شود واز نام کاشف آن گرفته شده ، در مثال این ضریب برای ریبوزوم های پروکا ...
سیس sis در گویش شهربابکی به معنی نوعی ریسمان قهوه ای رنگ و زبر است که از رشته هایی از درخت خرما است، به دست می آید ، به دلیل زبری و خشن بودن ، هر چیز ...
نکبت کلافه کردن در گویش شهربابکی کنایه از حالت کسی است که مرتب رنج وقصه الکی وبیخودی برا ی خودش درست می کنه وبه قول امروزی ها دنبال کننده موج منفی ا ...
کلاک celak در گویش شهربابکی به بخشی از شاخه خشک شده می گویندکه به شکل v است ، کلاک کشو ، کلاک میوه چینی هر دو vشکل هستند
پاده padeh در گویش شهربابکی به تکه چوبی از شاخه درخت خشک که بریده شده ، سر آن دو بلاغه وکلاک مانند است و به عنوان نگاهدارنده ریر گلوی درخت بویژه درخت ...
میتوکندری ، mito condri اندامک های درون سیتوپلاسمی در سلول های یوکاریوتی که انرژی ذخیره شده در پیوند های شیمیایی مولکول های مواد غذایی را به شکل انر ...
مسینون ، احتمالا از لغت مسینیون به معنی شنگرف وشنجرف است
مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان احتمالا از لغت مسینیون است که به معنی شنگرف وشنجرف است
مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان است
کهت caht روستایی بنام کهت که با واو تصغیر کهتو نام گرفته در منطقه جوزم شهربابک قرار دارد ، کهتو کرا هم در همان منطقه است ، همچنین کهت نو منطقه ای کش ...
کهت نو caht now منطقه مسکونی کشاورری است که در قسمت شمال غربی شهربابک استان کرمان قرار دارد
با کمک جیقو دانه های پنبه دانه را از پنبه جدا می کردند ، علت نامگذاری صدایی بوده که هنگام چرخش ایجاد می کرده
توفاله toofaaleh در گویش شهربابکی برای کسی گفته می شود گیج ودو دل شده وسر دو راهی مونده ونمی دوته چکار بایدش کرد
کتمبار cetambar در گویش شهربابکی به توده ای از کود که به هم چسبیده است گفته می شود
تلنگ teleng , در گویش شهربابکی ، ضربه حاصل از رها شدن انگشت اشاره که در انگشت شست قفل شده ، به صدای حاصل از حرکات انگشتان در هنگام رقص وشادی را تلنگ ...
شولی شلغم ، غیر از شوربا است ، شولی شلغم با آب آرد وعدس وماش و شلغم خورد شده وشوید خشک وکمی زرد چوبه وادویه درست می شود ، اما شوربا با آب وبرنج و سبز ...
الوات ، alvaat لات ، در گویش شهربابکی به جوانی گفته میشه که از هیچ چیز پرهیز ندارد وترسی هم از کسی ندارد، ولگرد ولا ابال با درجاتی از هنجار شکنی اجت ...
بنه beneh , بگذار ، زمین گذار ، رها کن بنه ، boneh , ساقه زیر زمینی ، در گیاهی مانند سیر بنه beneh , گیاهی درختی که در ارتفاعات کوهستانی می روید ، پس ...
گردو ، gerdoo , میوه درخت گردو وهم نام درخت گردوgardoo, شخص خانه گرد و همه جا رو گردو gordoow , گرد او ، گرداب ، در گویش شهربابکی کنایه از رماندن شخ ...
زهره zahreh کیسه صفرا که محتوی ماده سبز رنگ صفرا است وروی سیاه جگر قرار داشته وبدان متصل است ، در گویش شهربابکی وبسیاری نقاط دیگر به معنی دل وجرات هم ...
قپون ، ghapoon وسیله ای برای وزن کردن که دارای فقط یک وزنه است که با حرکت آن روی میکه بلند که مدرج است ونقش شاهین ترازو رادارد توزین انجام میدهد، در ...