کلانکلاه خود را به هوا یا اسمان انداختنکلاه خود را قاضی کردنکلاه سر کسی رفتنکلاه سر کسی گذاشتنکلاه علی را سر ولی گذاشتنکلاه کسی پس معرکه بودن یا ماندنکلاهش پس معرکه استکلاهش پشم ندارهکلفت گفتنکله اش باد دارهکله اش بوی قرمه سبزی می دهدکلوخ انداز را پاداش سنگ استکلک کسی را کندنکلکل کردنکم اوردنکم بخور همیشه بخورکمیت کسی لنگیدن یا لنگ بودنکمیتش لنگ استکنگر خورده لنگر انداختهکوتاه امدنکور از خدا چی می خواد دو چشم بیناکور خودش است بینای مردمکوری ببین که عصاکش کور دگر استکوزه گر از کوزه شکسته اب می خورهکوزه ی کسی اب یا ابی گرفتنکوه به کوه نمی رسه ادم به ادم می رسهکک تو تنبوش افتادهککش نمی گزدکی به کیه تاریکیهکی میره این همه راه روکینه شترییا زنگی زنگ یا رومی رومیا نصیب و یا قسمتیولیک اب یا ابی هم روی چیزی خوردنیک اشی برات بپزم که یک وجب روش روغن باشهیک الف بچهیک بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک اخر به دستی ملخکیک تخته ش کمهیک تخته ی کسی کم بودنیک تیر و دو نشانیک جا ی کار لنگیدنیک خوبی می مونه یک بدییک دست صدا نداردیک دل نه صد دل عاشق شدنیک ده اباد به از صد شهر خرابیک دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند بیرون بیاورندیک روده راست تو شکمش نیستیک روده ی راست در یا توی شکم یا دل کسی نبودن یا پیدا نشدن