کارش چیه بوق می زنه بخیه به اب دوغ می زنهکارها نیکو شود اما به صبرکاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کبابکاری کرد کارستانکاری که چشم می کنه ابرو نمی کنهکاسبکاسبی کاه سابی استکاسه از اش گرمترکاسه ای زیر نیم کاسه استکاسه ای زیر نیم کاسه بودنکاسه جایی رود که باز اید قدحکاسه چه کنم در دست داشتنکاسه داغ تر از اشکاسه همان کاسه است و اش همان اشکاسه و کوزه را سرکسی شکستنکاسه و کوزه کسی را بهم زدنکاسه کوزه را به هم زدنکاسه کوزه ها سر کسی شکستنکاسه کوزه ها یا کاسه کوزه ی چیزی را سر کسی شکستنکاسه ی داغ تر یا گرم تر از اشکاسه ی صبر کسی لب ریزشدنکاش پاهایم شکسته بودکاش دوقلو بودیکاشف به عمل امدنکافر همه را به کیش خود پنداردکاهگل لقد نمی کنمکاکتوسکبادهی چیزی را کشیدنکبوتر با کبوتر باز با بازکبکش خروس می خونهکپه مرگکت بده کلاه بده دو قورت و نیم بالا بدهکج دار و مریزکج دار و مریز یا کج دارومریز کردنکجا خوش است انجا که دل خوش استکربلا رفتنت بهانه بود کربلا در میان خانه بودکردانکرم از درخت استکرم کار استکرموکرهکره خر امد و الاغ رفتکره خوریکره کردنکرکری خواندنکسی از چیزی عارش می ایدکسی اگر طناب مفت پیدا کند یا گیر بیاورد خودش را دار می زندکسی اه ندارد تا با ناله سودا کندکسی به اهو می گوید بدو و به تازی می گوید بگیرکسی به ماه می گوید تو درنیا که من درامدم