مثل پنجه افتابمثل ترقه پریدنمثل جن بو دادهمثل جن و بسم اللهمثل خر در گل واماندنمثل خر در یا توی گل ماندنمثل خرس تیرخوردهمثل زن سعدیمثل سگ پاسوخته یا سگ سوزن خورده این طرف و ان طرف رفتن یا دویدنمثل سگ ترسیدنمثل سگ و گربه به جان هم افتادن یا به هم پریدنمثل سگ و گربه به هم پریدنمثل سیبی که از وسط نصف شدهمثل شیر برنجمثل عنق منکسرهمثل قالی کرمانهمثل گدای سامرهمثل مار خوش خط و خالمثل ماستمثل مربای الومثل موش اب کشیدهمثل کبک سرش را زیر برف کردهمثل کنیز حاج باقرمثل یخ وا رفتنمجیز کسی را گفتنمچ کسی را گرفتنمحل سگ به کسی نگذاشتن یا اعتنای سگ به کسی نکردنمحل سگ نگذاشتنمخ جوش اوردنمخ زدنمدینه گفتی و کردی کبابممرا به خیر تو امید نیست شر مرسانمرد دو زنه جاش تو مسجدهمرد را باید دست به پشتش بزنی خاک بلند بشهمرده را که رو بدهی به کفنش خرابی می کندمرغ همسایه غازهمرغ یک پا دارهمرگ خوبه برای همسایهمرگ می خواهی برو گیلانمرگ یک بار شیون یک بارمروارید باشه غلتون باشه ارزون باشهمزه دهن کسی را چشیدنمستی و راستیمشت نمونه خروارمشت کسی باز شدنمشت کسی را باز کردنمشک ان است که خود ببوید نه انکه عطار بگویدمشکلی نیست که اسان نشود مرد باید که هراسان نشودمعما چون حل گشت اسان شودمغز خر خوردن