اسم دختر فارسی با حرف ن - صفحه 3
ترکیب دو اسم نگار و موژان ( نقش رنگین و خمار و پر کرشمه )
دختر
فارسی نگین چهره
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( به مجاز ) ویژگی آن که چهره اش چون نگین، زیبا و قشنگ است، ...
دختر
فارسی نگین دخت
دختری مانند نگین، ارزشمند، زیبا، درخشان، ( نگین، دخت = دختر )، دختری که چون نگین است، ( به مجاز ) ز ...
دختر
فارسی نگین رخ
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( = نگین چهره )، ( نگین چهره
دختر
فارسی نلکا
آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی
دختر
فارسی
طبیعت نلین
رنگین کمان
دختر
فارسی
طبیعت نواآفرین
آفریننده نغمه و آواز
دختر
فارسی نورآفرین
نور ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) آفریننده نور و روشنایی
دختر
فارسی، عربی نوردخت
دختر روشنایی
دختر
فارسی نورسو
روشنایی آب
دختر
ترکی، فارسی نوش آسا
گوارا، شیرین همچون عسل، ( نوش = عسل، آسا ( پسوند شباهت ) )، همانند و شبیه عسل، ( به مجاز ) شیرین و ...
دختر
فارسی نوش آفرید
آفریده بی مرگ، آفریده جاوید
دختر
فارسی نوشناز
دارای ناز و غمزه شیرین
دختر
فارسی نوشید
نو درخشان، تازه درخشید، نودرخشید، از واژه ی ( اوستایی ) «nov، sit»، ( اَعلام ) نام مادر مانی= تازه ...
دختر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن نوشین دخت
دختر شیرین و دلپسند، ( نوشین، دخت = دختر )، دخترکی که ویژگی هایش دلپذیر و دلنشین است
دختر
فارسی نویسا
نویسنده، باسواد، ( در قدیم ) قادر به نوشتن
دختر
فارسی نوینا
منسوب به نوین، تازه، جدید، ( نوین، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی نکویار
معشوق خوب یار خوب
دختر
فارسی نیارا
نور و روشنایی
دختر
فارسی نیاسا
کسی که مانند نیاکان خود است، مرکب از نیا ( جد پدری یا مادری ) + سا ( پسوند تشابه )
پسر، دختر
فارسی نیسانا
باران بهاری
دختر
فارسی نیلاس
عشق بی پایان
دختر
فارسی نیلدا
آفریده شده از زلالی
دختر
فارسی، سانسکریت نیلسان
همانند نیل
دختر
فارسی نیلسو
آب آبی رنگ و شفاف
دختر
فارسی نیلما
ماه آبی رنگ
دختر
فارسی، سانسکریت
کهکشانی نیلماه
ماه آبی رنگ، ماه آسمان
دختر
فارسی، سانسکریت
کهکشانی نیم تاج
تاج کوچک آراسته به جواهر، نیم ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) تاج کوچک آراسته به جواهر
دختر
فارسی نیوان
پهلوان و دلیر و شجاع، نیواندخت، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
دختر
فارسی نیواندخت
نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی، نیوان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نیووند
نام گیاهی است
دختر
فارسی
طبیعت نیک افروز
ترکیب دو اسم نیک و افروز ( نیکو و روشن کننده )، نیک افروزنده، ویژگی آن که خوبی و نیکی را رونق می بخ ...
دختر
فارسی نیک آفرید
آفریده خوب و نیکو، آفریننده ی نیک، خوب آفریده شده، ( به مجاز ) خوب و پسندیده، خوشبخت و سعادتمند
دختر
فارسی نیک آفرین
آفریننده خوبی و نیکی، ( نیک = خوب، نیکو، آفرین = آفرینش )، آفرینش خوب و نیکو، خوب آفریده شده، آفرین ...
دختر
فارسی نیک تاج
آن که تاج نیکو و خوب دارد
دختر
فارسی نیک تاش
نیک ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) همتا و مانند نیکان
دختر
فارسی، ترکی نیک چهره
ترکیب دو اسم نیک و چهره ( نیکو و صورت )، ( = نیک چهر )، نیکچهر، خوبرو، نیکوروی، زیبا
دختر
فارسی نیک رخسار
آن که دارای چهره ای پاک و زیباست
دختر
فارسی نیک سیما
ترکیب دو اسم نیک و سیما ( نیکو و چهره )، خوش سیما، زیبا منظر
دختر
فارسی، عربی نیک شاد
ترکیب دو اسم نیک و شاد ( نیکو و شادمان )، نیکوی شاد، شخص صالح، خوب و نیکوی شادمان، آن که نیکو و خوش ...
دختر
فارسی نیک مهر
دارای مهر و محبت خوب و نیک، ویژگی شخصی که مهربان و نیکوست، آن که دارای محبتی کامل و شایسته است
پسر، دختر
فارسی نیکادل
خوش قلب، خوش فطرت
دختر
فارسی نیکارام
دختر نیک و آرام
دختر
فارسی نیکامهر
ترکیب دو اسم نیکا و مهر ( خوب و محبت )، از نام های مرکب، نیکا و مهر
دختر
فارسی نیکرخ
نیکرو، ( = نیکرو )
دختر
فارسی نیکو ناز
نیکناز، افتخار کننده به نیکی، ( = نیکناز )
دختر
فارسی نیکین
منسوب به خوبی
دختر
فارسی نادره گفتار
نادره ( عربی ) + گفتار ( فارسی ) آن که گفتارهای پسندیده بیان می کند
دختر
فارسی، عربی ناری
منسوب به نار، آتشی
دختر
فارسی، عربی نازبو
ریحان، ضیمران، شاهسپرم
دختر
فارسی
طبیعت نازخاتون
بانوی زیبا، نام دختر امیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو
دختر
فارسی نازدانه
فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه
دختر
فارسی نازنین چهر
دارای صورتی ظریف، زیبا و دوست داشتنی
دختر
فارسی نانا
پدر و مادر، نعناع
دختر
فارسی نرجس خاتون
مرکب از نرجس و خاتون، لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف
دختر
فارسی نرسا
در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان
دختر
فارسی نساک
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
دختر
فارسی نسرین نوش
زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل، نام دختر پادشاه سقلاب و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی نگاربسته
نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند
دختر
فارسی نگینه
مانند نگین، نگین + های تشبیه
دختر
فارسی نوژه
کاج، صنوبر، درخت همیشه سبز، ( نوژ = نوز = کاج، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، منسوب و شبیه به کاج، ( ب ...
دختر
فارسی
طبیعت نوش آگین
به شهد و شکر آویخته، نوشین
دختر
فارسی نوش لب
دارای لبی شیرین، شیرین لب
دختر
فارسی نوشان
نوشاندن، شیرینی بخش، نوشانیدن، به نوشیدن واداشتن، به علاوه ( صفت فاعلی از نوش ) شیرینی بخش، نوشنده
دختر
فارسی نوشزاد
زاده جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نوشین لب
نوش لب، دارای لبی شیرین، شیرین لب
دختر
فارسی نوشینه
دلپذیر، گوارا، نوایی از موسیقی، ( نوش، اینه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نوش، منتسب به نوش، نوشین، ن ...
دختر
فارسی
هنری نیالا
زیبایی، آلایش، ( اَعلام ) نام روستایی در شهرستان ساری، نام روستایی اطراف ساری
دختر
فارسی نیرمان
نریما ن، اصل این کلمه در اوستا نئیره منه به معنای مرد دلیر است و صفت گرشاسپ جهان پهلوان می باشد، هم ...
دختر، پسر
فارسی نیلاب
آبی ملایم و آرامش بخش، مجازا آبی ملایم و آرامش بخش، نام قدیم شهر جندی شاپور، همچنین مایعی آبی رنگ ک ...
دختر
فارسی نیکو لقا
ترکیب دو اسم نیکو و لقا ( شایسته و دیدار )، نیک روی، نیکو صورت، خوش منظر، نیکو ( فارسی ) + لقا ( عر ...
دختر
فارسی، عربی