اسم فارسی - صفحه 33

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

زرین تاج

زرین ( فارسی ) + تاج ( معرب ) آن که تاجی از طلا بر سر دارد


دختر

فارسی
زرین گل

آن که چون گلی زرین زیبا و درخشان است


دختر

فارسی
زرین گیس

آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
زرین مهر/z.-mehr/

خورشید طلایی، ( زرین، مهر = خورشید )، ( به مجاز ) زیباروی آفتاب چهره


دختر

فارسی
زرین نرگسه

ستاره های آسمان


دختر

فارسی
زرین نگار

آراسته شده با زر


دختر

فارسی
زرین همای

همای زرین، آفتاب


دختر

فارسی
زرین هور

خورشید طلایی


دختر

فارسی
داران/daran/

عربی دنیا و آخرت


پسر

فارسی
دارانا

نام روستایی در نزدیکی اهر


دختر، پسر

فارسی
دارمان/darman/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دارنوش/darnush/

نام یکی از وزیران بخت نصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دارنیا/darniya/

ارزشمند و گرانبها


دختر

فارسی
داریادخت/dāriyā dokht/

دختر دارنده، ( داریا = دارنده، دخت = دختر )


دختر

فارسی
داریاو/daryav/

نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها


پسر

فارسی
داریس/dāris/

صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش


پسر

فارسی
دارین/dāreyn/

منسوب به درخت


پسر

فارسی
دارینا/dārinā/

زرگر، طلاساز، ( مجاز ) ارزشمند و گرانبها، ( در قدیم ) زر، مجازا ارزشمند و گرانبها


دختر

فارسی
دارینه/darine/

نام روستایی در نزدیکی سقز


دختر

فارسی
دارینوش/darinush/

نام یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزارا/rozara/

زینت دهنده گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزرخ/roz rokh/

دختری که چون گل رز زیبا و لطیف است


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزسا/rozsa/

مانند گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزم آرا/razm ārā/

جنگجویِ زبردست، ( در قدیم ) جنگجویی که در جنگ هنرنمایی می کند


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزم یار/razmyār/

رزمنده، یاری کننده در جنگ، ( به مجاز ) شجاع


پسر

فارسی
رزمان/razman/

نام یکی از سرداران دیلمیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزمجو/razm ju/

جنگجو، دلیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع


پسر

فارسی
رزمهر/raz mehr/

نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان، ( اَعلام ) نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان و ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزمین/razmin/

پسر جنگجو، پسر مبارز، منسوب به رزم، جنگی، ( به مجاز ) شجاع، دختر جنگجو، دختر مبارز


پسر، دختر

فارسی
رزناز/roz naz/

دختر زیبا چون گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزین دخت

رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین


دختر

فارسی، عربی
رسادخت/re(a)sā dokht/

دختر خوش قد و قامت و زیبا، ( رسا، دخت = دختر )، دختر بلند بالا و موزون


دختر

فارسی
رستار/rastar/

نجات یافته، رها شده


پسر

فارسی
رستان/rastan/

آزاد و رها


پسر

فارسی
رستاک/rastāk/

شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو، شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، [ا ...


دختر

فارسی
رستهم

رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس ( بالش، نمو ) + تهم ( دلیر، پهلوان )، نام پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
رشتاک/raštāk/

رستاک، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده، ( = رستاک )، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده و راست رسته باشد


پسر

فارسی
رشنان/rašnān/

با طراوت، ( در اوستایی ) منسوب به رَشن که در آئین زرتشتی فرشته ی عدالت است و به معنی عادل و دادگر م ...


پسر

فارسی، اوستایی
رشنواد/rašnavād/

راستگویی، نام سپهسالار همای چهرآزاد و مادر بهمن، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رشیدا/rashida/

از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...


پسر

فارسی، عربی
رغمان/reghman/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دلانا/delana/

آرامش مادر، عزیز مادر


دختر

ترکی، فارسی
دل آویز/del āviz/

( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین


دختر

فارسی
دلاویژ/del āviž/

دلاویز، آویژه یا آویزه دل، ( مجاز ) دلبر و معشوقه، ( = دلاویز )


دختر

فارسی
دلاوین/delavin/

دل پاک


دختر

فارسی
دلبان/del-ban/

محافظ و نگهدارنده دل


دختر

فارسی
دلبانو/delbanu/

بانوی دل


دختر

فارسی
دلبرناز/delbar-naz/

دختر نازدار، زیبا


دختر

فارسی
دلبین/delbin/

صاحب دل و جان


پسر

فارسی
دلپذیر/del pazir/

دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع


دختر

فارسی
دلجو/del ju/

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...


دختر

فارسی
دلخوش/del khoš/

مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی


دختر

فارسی
دلرام/del rām/

دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام


دختر

فارسی
دلربا/delroba/

رباینده دل


دختر

فارسی
دلربای/del robay/

زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است


دختر

فارسی
دلرخ/del rokh/

رخی چون دل


دختر

فارسی
دلستان/delsetān/

دل ستاننده، دلربا، دلبر، دلکش، معشوق، محبوب، بسیار زیبا و جذاب، نوعی عقیق


دختر

فارسی
دلشید/del šid/

خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
دلفروز/del foruz/

( مجاز ) مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی، موجب شادی دل، زیبا و پسندیده


دختر

فارسی
دلگشا/del gošā/

شادی آفرین و فرحبخش، ( در موسیقی ایرانی ) رِنگی در دستگاه سه گاه، ( در تصوف ) صفت فیاضی و فتاحی خدا ...


دختر

فارسی

هنری
دلگون/del gon/

مانند دل، مرکب از دل+ گون ( مانند )


دختر

فارسی
دلنشین/del nešin/

خوش آیند، آن چه در دل نشیند، مؤثر، ( به مجاز ) خوشایند و پسندیده


دختر

فارسی
دلنوش/delnush/

گوارای دل، مطبوع


دختر

فارسی
دلنیکا/delnika/

دختر خوش قلب


دختر

فارسی
دلهان/delhan/

پادشاه دل


دختر

ترکی، فارسی
دلوار/delvar/

دلاور، دلیر، بی باک، نام شهری در استان بوشهر، محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی


دختر

فارسی
دلکش/del kesh/

جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی


دختر

فارسی

هنری
دلیا/delia/

منسوب به دل


دختر

فارسی
دلیاد/delyad/

یاد دل، خاطره دل


دختر

فارسی
دماوند/damavand/

نام کوهی از سلسله جبال البرز در شمال شرقی تهران، دارای دمه و بخار


پسر

فارسی
دمن

دامنه کوه یا پهنه دشت


دختر

فارسی
دمور/damor/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دهما/dehma/

پارسا، پرهیزکار


دختر

فارسی
دهناد/dehnad/

نظم و ترتیب


پسر

فارسی
روان مهر/ravān mehr/

ویژگی کسی که دارای جان و روح مهربان است، ( روان = جان، روح، مهر= محبت، دوستی، مهربانی )، کسی که روح ...


پسر

فارسی
روانبخش/ravan-bakhsh/

روح بخش، جان بخش، از صفات پروردگار


پسر

فارسی
روانشید/ravān šid/

جان چون خورشید، روح چون آفتاب، ( به مجاز ) جان و روان پاک و مبرا را گویند


دختر

فارسی
روپاک/ropak/

دختر زیبا چهره


دختر

فارسی
روحان/rohan/

پاک و مقدس


پسر

فارسی، عربی
رافونه/rāfune/

نعنا، پودنه، پونه


دختر

فارسی

طبیعت
رام/rām/

مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، خوگیر، الفت ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رام افزا

افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام افزون

رام افزا، افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام بانو

بانوی آرام یا بانوی شاد


دختر

فارسی
رام برزین

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
رام بهشت/rāmbehešt/

ترکیب دو اسم رام و بهشت ( مأنوس و فردوس )، آرام بهشت، ( اعلام ) رام بهشت دختر یکی از شهربان های باز ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
رامتن/ramtan/

آرام ترین تن


پسر

فارسی
رامتینا/ram tina/

دارای آرامش


دختر

فارسی
رامدخت/rām doxt/

دختر مطیع و آرام، ( رام، دخت = دختر )، ( رام + دخت = دختر )، دختر آرام


دختر

فارسی
رامسینا/rāmsinā/

رامسین، سازنده و نوازنده، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رامسین، نام یکی از خدایان آشور


دختر

فارسی، آشوری
رامش دخت/r.-dokht/

دختر شاد و شادمان، ( رامش، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است


دختر

فارسی
رامشاد/ram shad/

آرام و شاد، مرکب از رام ( آرام یا مطیع ) + شاد ( خوشحال )


پسر

فارسی
رامشین/ramshin/

نام روستایی در نزدیکی سبزوار


دختر

فارسی
رامفر/rāmfar/

شکوه و جلالِ آرام، ( رام = آرام، فر = شکوه و جلال )، ( به مجاز ) ویژگی پسری که آرام است و دارای شکو ...


پسر

فارسی
رامند/rāmand/

نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی، ( اعلام ) ) از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی، ) یک ...


پسر

فارسی

هنری
رامه/rāme/

مراد، مقصود، یاقوت


دختر

فارسی
رامون/ramon/

راهبر، راهنما، هدایت کننده


پسر

فارسی
رامونا/ramona/

مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل


دختر

فارسی، لاتین
رامیلا/ramila/

خدای بزرگ


دختر

فارسی، آشوری



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی