اسم با حرف ا - صفحه 3
روشنایی ماه، نورانی مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه، ( ب ...
دختر
ترکی، عربی
طبیعت، کهکشانی ارکان
مبناها، پایه ها، ( به مجاز ) بزرگان، کارگزاران و کارگردانان حکومت، رکن ها، اعیان، کنایه از بزرگان و ...
پسر
عربی آراس
آراز، رود ارس، به معنی رود ارس، ( اَعلام ) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه
پسر
ترکی
تاریخی و کهن، طبیعت آیسن
مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، به معنی مانند ماه هستی
دختر
ترکی
کهکشانی افتخار
فخر کردن، نازیدن، سرافرازی، فخر، نازش
دختر
عربی امیراحمد
ترکیب دو اسم امیر و احمد ( پادشاه و بسیار ستوده )، امیر بسیار ستوده، پادشاه و حاکم ستوده شده، فرمان ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ایناس
خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی، ( در قدیم ) انس، مؤانست، انس دادن، دوستی و محبت، همچنین دیدن یا شنیدن ...
دختر
عربی ابوتراب
پدرِ خاک، از کنیه های حضرت علی ( ع ) امام اول شیعیان، از کنیه های حضرت علی ( ع )، امام اول شیعیان [ ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اقلیما
نام دختر حضرت آدم ( ع )، نام ماده ای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست آید، ( معرب ...
دختر
عربی، یونانی
مذهبی و قرآنی امان
نترس شدن، ایمنی، حفاظت، زنهار، آرامش، عنایت، بی بیم شدن، بی ترس، ایمن، پناه
پسر
عربی، ترکی
مذهبی و قرآنی آروشا
درخشان، نورانی، باهوش، سفید، نورانی باهوش، نام دختر داریوش سوم
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آیسودا
سایه ماه در آب، تلالو نور ماه در آب، ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت، ماه در آب
دختر
ترکی آنوشا
کیش، مذهب، آیین، مذهب و کیش، کیش و مذهب، دین و آیین
دختر
فارسی ام سلمه
نام یکی از همسران پیامبر اسلام ( ص )، ( اَعلام ) ) [حدود سال هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام ( ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آترین
منسوب به آتش، آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( آتر = آتش، ین ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) ( در دوره ی ه ...
دختر
فارسی امیرکیان
ترکیب دو اسم امیر و کیان ( فرمانروا و پادشاهان )، امیر پادشاهان، پادشاه پادشاهان، امیر و پادشاه بزر ...
پسر
فارسی، عربی آناهید
آناهیتا، الهه پاکی، بی آلایش، الاهه پاکی، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صو ...
دختر
اوستایی، فارسی
طبیعت، کهکشانی آیسانا
همچون ماه، ماه وش، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه، سان ( پسوند شباهت )، ا ( اسم ساز ) ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی آرتان
نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ، افزایش یابنده، افزوده، نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آیتک
ماه تنها، ماه بی همتا، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی )، مانند ماه
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی الماس
سخت ترین ماده ی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد، ( مجاز ) شمشیر، ( از یونانی )، ( در مواد ...
دختر، پسر
فارسی، یونانی
طبیعت ارشان
آرشان، دلیر، دلاور، نام پسر اردشیر دوم، درست، ) نام پسر ارته باز که یونانیان وی را «آرسنیس» نوشته ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اتابک
پدربزرگ، در دورۀ قاجار وزیر بزرگ، حاکم محلی، پادشاه، ( ترکی )، ( در قدیم ) در دوره ی قاجار، لقبی که ...
پسر
ترکی
تاریخی و کهن السانا
مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان، اصیل، خانواده دار، ( ترکی ـ فارسی ) [ال = آل، شهر ...
دختر
ترکی، فارسی ابریشم
رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، نوعی ساز زهی، ( پهلوی )، ( در گیاهی ) گلی ...
دختر
فارسی، پهلوی، عبری
طبیعت الیکا
هل، قاقله ی صغار، شکوفه، ( سنسکریت )، هیل [= هِل، دانه ی معطر گیاهی از تیره ی زنجبیلی ها]، ( در هند ...
دختر
مازندرانی، عربی، سانسکریت، فارسی
طبیعت الیا
شحم المرج، گل خطمی صحرایی، ( یونانی )، الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و د ...
دختر، پسر
عربی، یونانی، عبری
طبیعت، گل افشان
افشاننده، پریشان، پراکنده، آشفته، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زلف، ( در گیاهی ) ویژگی ریش ...
دختر
فارسی انوش
جاویدان، بی مرگ، بی مرگ و جاویدان، باظرافت، جاودان
پسر
فارسی آرتینا
آرتین، ا ( پسوند اسم ساز ) )، منسوب به آرتین، و
دختر
فارسی آصفه
آصف، بادتدبیر و خردمند، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به آصف، ه آصف، ( منسوب به آصف )، مونث آصف، مشاور ...
دختر
فارسی، عربی آوات
آرزو، خواسته، ( در کردی ) به معنی آرزو، در زبان کردی به معنی آرزو
پسر، دختر
کردی آلما
سیب، درخت سیب جنگلی، [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستا ...
دختر
ترکی
طبیعت اسنا
بلندتر، عالی تر، ارفع، بزرگوار کردن، بلندمرتبه کردن
دختر
عربی ایل ناز
افتخار ایل، نازنین ایل، ( ایل، ناز = افتخار، نوازش، زیبا )، مورد نوازش ایل، ایل ( ترکی ) +ناز ( فار ...
دختر
ترکی، فارسی ارمغان
هدیه، تحفه، سوغات، رهاورد، تحفه ای که از جایی دیگر برند، ره آورد
دختر
ترکی امیراحسان
ترکیب دو اسم امیر و احسان ( فرمانروا و بخشش )، ( عربی ) امیر بخشنده، امیر نیکوکار
پسر
عربی امیرعرشیا
ترکیب دو اسم امیر و عرشیا ( فرمانروا و ملکوتی )، از نام های مرکب، ( امیر و عرشیا
پسر
فارسی، عربی افرا
( به مجاز ) خوش قامت و زیبا، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، درختی از ...
دختر
فارسی
طبیعت امیرابوالفضل
ترکیب دو اسم امیر و ابوالفضل ( فرمانروا و صاحب فضل و هنر )، ( عربی ) از نام های مرکب، ( امیر و ابوا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی الیار
دوست و رفیق ایل، ( ترکی ـ فارسی ) یار و یاور ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان، نام یکی از پهلوانان ...
پسر
فارسی ارژنگ
نام کتاب مانی که دارای نفش و نگار بود، ( به مجاز ) نقش و نگار، ( اَعلام ) ) ( = ارتنگ ) نام کتاب مص ...
پسر
فارسی امیرمحسن
پادشاه و امیر احسان کننده، پادشاه و امیر احسان کننده و امیر نیکوکار و نیکو کردار
پسر
عربی آمیتیس
نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر ( شاه ماد ) و نوه ی کیاکسار پ ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اوستا
نام کتاب مقدس زرتشتیان، اساس، بنیاد، پناه، یاوری، ( اَعلام ) ) کتاب مقدس ایرانیان باستان و زرتشتیان ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی امین محمد
شخص ستوده و مورد اطمینان، محمّد درستکار و مورد اطمینان، امین ستودنی و تحسین شده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اطهره
زن پاک از القاب حضرت فاطمه میباشد، ( اطهر، ه ( پسوند نسبت ) ) منسوب به اطهر
دختر
فارسی، عربی امیرسجاد
پادشاه سجده کننده، ( به مجاز ) پادشاه و امیر نمازگزار و بسیار سجده کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اطهر
پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو، ( در قدیم ) پاکیزه تر، پاک تر، طاهرتر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آیین
روش، رسم، شیوه ی مناسب و مطلوب، کیش، دین، ( در قدیم ) جلال و شکوه، عادت و خوی، ( = آئین )، آئین، دی ...
پسر، دختر
فارسی آوان
سرسبزی، شادابی، آباد، وسیع، آبادان، مُزد، زیاد
دختر
کردی
طبیعت الشن
شادی بخش ایل، مایه شادی طایفه، حاکم، رهبر، شادی ایل، حکمران یک منطقه
پسر
ترکی
طبیعت انیسا
بانوی همدم، دختری که مونس انسان است، ( اَنیس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به اَنیس، ( عربی ـ فارسی ) ...
دختر
فارسی، عربی آیلر
جمع ماه، زیبارو، ماه ها
دختر
ترکی
کهکشانی انار
میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین، انار
دختر
فارسی
طبیعت امیرهادی
ترکیب دو اسم امیر و هادی ( فرمانروا و راهنما )، از نام های مرکب، امیر و هادی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیربهادر
پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع، ( عربی ـ ترکی )، ( اعلام ) لقب حسین پاشاخان قراباغی [ ه ...
پسر
ترکی، عربی
تاریخی و کهن امیراصلان
پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر
پسر
فارسی ایلیار
کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است، ( ترکی ـ فارسی ) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کمک کننده به ...
پسر
فارسی، ترکی ادیبه
موٌنث ادیب، ( مؤنث ادیب )
دختر
عربی ایلمان
سمبل ایل
پسر
ترکی ایرانه
مربوط به ایران، ایرانی، منتسب به ایران زمین، ( ایران، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ایران، ( ایران + ...
دختر
فارسی الیانا
نیکی، هدیه، مأنوس، دوست داشتنی ایل، نیکی و هدیه، ( به مجاز ) به معنی مأنوس، دوست داشتن ایل، دوست مش ...
دختر
ترکی امیرماهان
ترکیب دو اسم امیر و ماهان ( فرمانروا و زیبا )، از نام های مرکب امیر و ماهان
پسر
فارسی، عربی ایل ماه
زیباروی ایل، ( ایل، ماه ) ( به مجاز ) زیباروی ایل
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی ارسام
آرشام، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( = آرشام و آرسام )
پسر
لری، فارسی آگرین
آتشین، آذرین، بسیار شجاع و پرکار، ( در کردی ) کنایه از آدم بسیار شجاع و پرکار است، به رنگ آتش
دختر
کردی آسو
افق طلایی، آهو، شتاب، کوشا، ( در کردی ) به معنی افق طلایی، ( در پهلوی ) صورت پهلوی واژه ی «آهو»، ( ...
دختر، پسر
کردی، پهلوی، اوستایی انصار
یاران، یاری دهندگان، یاران پیامبر اسلام ( ص )، [به آن دسته از مسلمانان اهل مدینه گفته می شود که پس ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آیگین
دارنده و همراه ماه، زیبا روی، ایل زیبا، ( آی = ماه، گین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکّب به معنی د ...
دختر
ترکی، کردی، فارسی
کهکشانی آرشان
مرد، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، به معنی نر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آلاله
شقایق، لاله، ( در گیاهی ) گیاهی است از تیره ی آلاله ها، لاله ی نعمان، لاله ی قرمز، گلی به رنگ زرد س ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل آدینه
روز جمعه، آخرین روز هفته، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند آدینه م ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آیرین
آگرین، آتشین، آذرین، بسیار شجاع و پرکار، آهرین
دختر
کردی، فارسی امیر سعید
ترکیب دو اسم امیر و سعید ( پادشاه و سعادتمند )، امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت
پسر
عربی
تاریخی و کهن انتصار
کمک کردن، یاری یافتن، نصرت یافتن، پیروزی یافتن، ( در قدیم ) یاری دادن، داد ستدن
دختر
عربی امیرپاشا
ترکیب دو اسم امیر و پاشا ( فرمانروا و بزرگ )، از نام های مرکب امیر و پاشا
پسر
فارسی، عربی امیرشایان
ترکیب دو اسم امیر و شایان ( پادشاه و شایسته )، پادشاه و امیر لایق و شایسته، حاکم و سردار در خور و س ...
پسر
فارسی، عربی آیتن
ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه، ( به مجاز ) زیبارو، به معنی ماه بدن، آی ( ترکی ) + تن ( فارسی ) مه ...
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی آرمینه
منسوب به آرمین، ( آرمین، ه/، e/ ( پسوند نسبت ) )، ( آرمین + ه/، منسوب به آرمین آرمین، ارمنی، دختر ا ...
دختر
فارسی، ارمنی امیرسبحان
ترکیب دو اسم امیر و سبحان ( پادشاه و پاک )، امیر و پادشاه پاک و منزه
پسر
عربی انوشه
جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، جاوید، باقی، پایدار، ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن امیر منصــور
ترکیب دو اسم امیر و منصور ( پادشاه و پیروز )، امیر و پادشاه مظفر و پیروز، فرمانده ی فاتح و کامکار
پسر
عربی امیرارشیا
ترکیب دو اسم امیر و ارشیا ( پادشاه و تخت و اورنگ پادشاهان )، حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار
پسر
فارسی، عربی ایمانه
منسوب به ایمان، باور، گرایش، اعتقاد، ( ایمان، ه ( پسوند نسبت ) )، م ایمان
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آینه
شیشه تصویرنما، آیینه، ( = آیینه و آئینه )
دختر
فارسی امیدوار
آرزومند، متوقع، منتظر، ویژگی آن که احساس دلگرم کننده نسبت به برآورده شدنِ خواسته هایش دارد، یا آن ک ...
پسر
فارسی امین علی
ترکیب دو اسم امین و علی ( امانتدار و بلندقدر )، بلند قدر و بزرگ و شریف، درستکار و امانتدار، علیِ در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی افلاطون
نام فیلسوف معروف یونان، شاگرد سقراط و معلم ارسطو، ( اَعلام ) فیلسوف یونانی [حدود، پیش از میلاد] شاگ ...
پسر
یونانی
تاریخی و کهن آلینا
زیبا و سرخ روی
دختر
فارسی افروزه
افروز، شهاب، تابان و سوزاننده، آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره
دختر
فارسی ارشک
شاه سلسله ی هخامنشی، پسر و جانشین اردشیر سوم، مؤسس خاندان اشکانی، بزرگ مرد، ( اَعلام ) ) شاه سلسله ...
پسر
فارسی، پارتی
تاریخی و کهن ابتهاج
شادمانی، شادی، خوش و خرم، شادن شدن، خوشی
دختر، پسر
عربی امیرکسرا
ترکیب دو اسم امیر و کسرا ( فرمانروا و خسرو )، از نام های مرکب، امیر و کسری
پسر
فارسی، عربی آرشاویر
مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید همان ف ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آمین
برآور، بپذیر، اجابت کن، از نام های خداوند، از نامهای خداوند جل شأنه، [معمولاً پس از دعا بر زبان می ...
پسر، دختر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی آرسان
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( اعلام ) نام پسر اردشیر که از زنان غیر عقدی وی بود
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرفاضل
ترکیب دو اسم امیر و فاضل ( پادشاه و دارای فضیلت و برتری )، از نام های مرکب، ی امیر و فاضل
پسر
عربی اکرام
بزرگداشت، احترام کردن، گرامی داشتن، احسان، حرمت، از واژه های قرآنی
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آیشین
مانند ماه، ماهوار، ( به مجاز ) زیبا، به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه
دختر
ترکی
کهکشانی