اسم - صفحه 81

موج خدا

دختر محترم و عزیز، ( گرامی، دخت = دختر )، دختر بسیار ارجمند و دوست داشتنی، دختر عزیز

دارای مهر محبت زیاد و فراوان، آن که دارای محبت زیاد است

بوته گل لادن، گلبن، بوته گل

پری دریایی، ناز، ظریف

آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد

دختری که مثل لاله است، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( لاله، دخت = دختر )، مرکب از لاله ( گلی ) + دخت ( د ...

لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد، دارای چهره ی سرخ و لطیف چون لاله، ...

لاله چهر، آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد

اله چهر، آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد، ( = لاله رخ )، لاله رخ، لاله چهر

لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )

مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )

به رنگ لاله، لاله فام، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، گون ( پسوند شباهت ) )

به رنگ لاله، لاله فام، لاله گون، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند لاله

درخشان، روشن، تابان، درخشنده، تابنده

نام شهری است از تسالی، نام شهری است از تسالی این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک » که میان یونان و مق ...

آشیانه خوشبختی

نام محلی و معرکه ای در شاهنامه، ( = لادن، یلان، بلاون ) ( در شاهنامه ) نام جایگاهی است که از آن در ...

نوازش شده

لالایی

نام زنی در رمان باغ بلور، پوشش

آرزو، مراد، میل، خواست، درخت صنوبر، ناژ، ناژو

خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، خنده ی کوتاه و بی صدا که در آن فقط لب ها از هم ب ...

آن که موجب روشنایی چشم است، نور دیده، ( به مجاز ) فرزند عزیز، ( اَعلام ) زرین تاج دختر محمّدصالح قز ...

گوهربار، گوهر افشان، ( به مجاز ) اشک بار، گریان، رسا و بلیغ، ( = گوهربار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ش ...

دختر گوهرین، دختری که چون گوهر است، ( به مجاز ) والا، ارزشمند، زیبا و دارای اصل و نسب، دختر دارای ا ...

گوهرناز، آن که نازش چون گوهر قیمتی است، ( = گوهرناز )، گ گوهرناز

هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود، ویژگی آنچه به ذائقه خوش می ...

آنچه به زیبایی طلا باشد، چیزی با ارزش همچون طلا

طلا، پول، ثروت

خندان

خنده رو، خندان

یک گل ( نگارش کردی

آفتابی

زیبا

پادشاه زاده، گوهر ( فارسی ) + ملک ( عربی ) پادشاه زاده

آراینده گوهر، آراینده جواهر

افروزنده گوهر

گوهرریز، گوهربار، منظور فصیح و بلیغ، نثار کننده ی گوهر، ( به مجاز ) فصیح و بلیغ، ( به مجاز ) گوهر ا ...

شخص ( زن ) والا و نفیس در شریعت و دین

بانوی گرامی و اصیل

تابنده چون گوهر

تاجی از گوهر

همتای گوهر، گوهر ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) همتای گوهر

دختری همچون جواهر

ترکیب دو اسم گوهر و سمانه ( نوعی سنگ قیمتی و مخفف آسمان )

گوهری درخشان چون خورشید، گوهر درخشان، مروارید روشن، گوهر و نژاد پاک، ( به مجاز ) نهاد و سرشت روشن ( ...

مرصع

نام روستایی در نزدیکی کرمانشاهان

منسوب به گوهر، از گوهر، گوهری، ( گوهر + ین / in ـ/ ( پسوند شباهت ) )، مرصع، آراسته به گوهر، جواهرنش ...

گیتی نوش، جهانِ بی مرگی، ( مجاز ) ماندنی، [گیتا = گیتی، نوش = ( در قدیم ) بی مرگی، زندگی]، ( به مجا ...

دخترجهان، جهان دخت

ترکیب دو اسم گیتی و فروغ ( جهان و روشنی )، نور و روشنایی دنیا، ( به مجاز ) خورشید، ( به مجاز ) زیبا ...

آن که موجب فخر و مباهات گیتی است، افتخار جهان، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر کننده به عالم

گیرنده، [مجاز] جذاب، دلربا، اثرگذار و موثر، فریبنده و زیبا، خوشایند و جذاب و دلنشین، ( به مجاز ) اث ...

دارای گیسوان بلند و سیاه

ترکیب دو اسم گیل و ماه ( نام طایفه ای و زیبارو )، ماهروی طایفه گیل، ( به مجاز ) زیبا رویی از مردم گ ...

زیباروی مردم گیل، موجب فخر و مباهات مردم گیل، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ناز = زیبا و قشنگ، فخر و مباه ...

نام پرنده ای از گروه اردک های روی آب چر، نوعی مرغابی با منقار کوچک که در آب های شیرین زندگی می کند

منسوب به گیلان، دختر زیبای گیلانی، ( گیلان، ا ( پسوند نسبت ) )، متعلق به سرزمین گیلان، گ گیلان

آوای دختر گیلک

دختر زیبای گیلانی

مرکب از گیل ( گیلک )، نار ( انار )، مرکب از گیل ( گیلک ) + نار ( انار )

نوعی باد محلی، که از غرب به شرق می وزد و هوا ملایم و دریا آرام می شود، ( به مجاز ) خندیدن ( گل )، ش ...

نام محلی مردمان گیلان، نام منطقه ای از توابع رشت

جهان، دنیا، گیتی، کیهان

جذاب، گیرا، فریبنده و دلبر، دلربا، ( کردی ) ( گیو = جذاب و گیرا، ا ( پسوند نسبت ساز ) )، به معنی گی ...

به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد

مروارید

نام همسر آخرین پادشاه ماد