دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ معین با حرف ا - صفحه 6
ابسته
ابسه
ابسوار
ابسکون
ابشار
ابشت
ابشتگاه
ابشتن
ابشخور
ابشش
ابشن
ابشنگ
ابشی
ابصار
ابصر
ابطال
ابطح
ابعاد
ابعار
ابعاض
ابعد
ابغاض
ابغوره
ابفت
ابقاء
ابقر
ابگاه
ابگرد
ابگردان
ابگز
ابگوشت
ابگون
ابگیر
ابگینه
ابل
ابلاء
ابلاغ
ابلاغیه
ابلغ
ابلق
ابلق چشم
ابلگ
ابله
ابله گونه
ابله مرغان
ابله کوبی
ابلهانه
ابلهی
ابلوج
ابلوک
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11