ابلوک

لغت نامه دهخدا

ابلوک. [ اَ ] ( ص ) مردم منافق و دورنگ و فضول. ( برهان ) :
بود از آن جوق قلندر ابلهی
مرد ابلوکی رغیبی بی رهی.
شاه داعی شیرازی.
رجوع به ابلک شود.

فرهنگ معین

( اِ ) (ص . ) منافق و دورنگ .

فرهنگ عمید

دورو، دورنگ، منافق.

پیشنهاد کاربران

بپرس