[ویکی فقه] بدیع شاخه ای از علوم بلاغت که درباره چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام پس از رعایت اصول بلاغت گفت و گو می کند.
بَدیع ، در لغت به معنی پدید آورنده ، نوآورنده (فاعلی )، نیز نوآورده شده و جدید (مفعولی )؛ و در اصطلاح شاخه ای از علوم بلاغت که درباره چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام پس از رعایت اصول بلاغت گفت و گو می کند
← صنعت بدیع در شعر
کهن ترین کتاب فارسی در علم بدیع و بلاغت و بیان ، ترجمان البلاغة رادویانی (سده ۵ق /۱۱م ) است که بر الگوی ِ بلاغت عرب نوشته شده ، و مؤلف خود به این اخذ و اقتباس اشاره کرده است عنوان کتاب نیز مؤید این مدعاست . سپس رشید وطواط (د ۵۷۳ق /۱۱۷۷م ) حدائق السحر را، تا حدودی ، با اخذ و اقتباس از رادویانی تألیف کرد. شمس قیس رازی (د پس از ۶۲۸ق /۱۲۳۱م ) نیز باب ششم (باب آخر) المعجم را به فنون بلاغی اختصاص داد و در ذیل عنوان «محاسن شعر و طرفی از صناعات مستحسن » از انواع فنون بدیعی چون ترصیع و تجنیس و ایهام و تلمیح ، و مباحث بیان مثل تشبیه و استعاره ، و نیز مباحث مربوط به دانش معانی همچون ایجاز و مساوات به شیوه رادویانی و رشید وطواط، یعنی بدون تفکیک مباحث از یکدیگر گفت وگو کرد.
← ناقل آراء علمای بلاغت عرب
صنایع بدیعی را به صنایع لفظی و معنوی تقسیم کرده اند. این طبقه بندی ، نخستین بار از سوی سکاکی در کتاب مفتاح العلوم صورت گرفته ، و سپس به وسیله علمای بلاغت در زبان و ادب عربی و نیز در زبان و ادب فارسی تا روزگار ما موردتقلید قرار گرفته ، و ضمن تقلید و تکرار تکمیل شده است ؛ زیرا به تعبیر تقوی «وجوه بدیعیه محدود به حدی و محصور در عددی نیست » و به همین سبب ، از روزگار سکاکی - چه در کتب عربی ، چه در کتب فارسی - پیوسته بر شمار صنایع بدیعی ، اعم از صنایع لفظی و معنوی ، افزوده شده است و چنانکه اشاره شد، در روزگار ما این صنایع از منظر دانش زبان شناسی نیز موردملاحظه قرار گرفته است . می توان براساس منابع موجود از عصر سکاکی تا عصر حاضر فهرستی از صنایع بدیع لفظی و معنوی ، بدین شرح به دست داد:
← فهرستی از صنایع بدیع لفظی و معنوی
...
بَدیع ، در لغت به معنی پدید آورنده ، نوآورنده (فاعلی )، نیز نوآورده شده و جدید (مفعولی )؛ و در اصطلاح شاخه ای از علوم بلاغت که درباره چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام پس از رعایت اصول بلاغت گفت و گو می کند
← صنعت بدیع در شعر
کهن ترین کتاب فارسی در علم بدیع و بلاغت و بیان ، ترجمان البلاغة رادویانی (سده ۵ق /۱۱م ) است که بر الگوی ِ بلاغت عرب نوشته شده ، و مؤلف خود به این اخذ و اقتباس اشاره کرده است عنوان کتاب نیز مؤید این مدعاست . سپس رشید وطواط (د ۵۷۳ق /۱۱۷۷م ) حدائق السحر را، تا حدودی ، با اخذ و اقتباس از رادویانی تألیف کرد. شمس قیس رازی (د پس از ۶۲۸ق /۱۲۳۱م ) نیز باب ششم (باب آخر) المعجم را به فنون بلاغی اختصاص داد و در ذیل عنوان «محاسن شعر و طرفی از صناعات مستحسن » از انواع فنون بدیعی چون ترصیع و تجنیس و ایهام و تلمیح ، و مباحث بیان مثل تشبیه و استعاره ، و نیز مباحث مربوط به دانش معانی همچون ایجاز و مساوات به شیوه رادویانی و رشید وطواط، یعنی بدون تفکیک مباحث از یکدیگر گفت وگو کرد.
← ناقل آراء علمای بلاغت عرب
صنایع بدیعی را به صنایع لفظی و معنوی تقسیم کرده اند. این طبقه بندی ، نخستین بار از سوی سکاکی در کتاب مفتاح العلوم صورت گرفته ، و سپس به وسیله علمای بلاغت در زبان و ادب عربی و نیز در زبان و ادب فارسی تا روزگار ما موردتقلید قرار گرفته ، و ضمن تقلید و تکرار تکمیل شده است ؛ زیرا به تعبیر تقوی «وجوه بدیعیه محدود به حدی و محصور در عددی نیست » و به همین سبب ، از روزگار سکاکی - چه در کتب عربی ، چه در کتب فارسی - پیوسته بر شمار صنایع بدیعی ، اعم از صنایع لفظی و معنوی ، افزوده شده است و چنانکه اشاره شد، در روزگار ما این صنایع از منظر دانش زبان شناسی نیز موردملاحظه قرار گرفته است . می توان براساس منابع موجود از عصر سکاکی تا عصر حاضر فهرستی از صنایع بدیع لفظی و معنوی ، بدین شرح به دست داد:
← فهرستی از صنایع بدیع لفظی و معنوی
...
wikifeqh: علم_بدیع
[ویکی اهل البیت] بَدیع ، در لغت به معنی پدید آورنده ، نوآورنده (فاعلی )، نیز نوآورده شده و جدید (مفعولی )؛ و در اصطلاح شاخه ای از علوم بلاغت که دربارة چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام پس از رعایت اصول بلاغت گفت و گو می کند. علم بدیع، دانشی است که در آن از زیبایی های الفاظ و آرایش نیکوی سخن بحث می شود و به تعبیر دیگر «دانش بدیع، مجموعه شگردهایی (فنونی) است که کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی می کند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری از ادبی بودن یا سبک ادبی داشتن تعالی می بخشد» .
تفتازانی در تعریف علم بدیع می نویسد:
«بدیع علمی است که با آن، انواع زیباسازی کلام پس از مطابقتش با اقتضای حال و وضوح دلالتش ، به دو گونه معنوی و لفظی شناخته می شود»
در اوایل عصر عباسی شاعران نوگرایی چون بشار (د 167ق / 783م )، مسلم بن ولید (د 208ق /823م ) و ابوتمام (د 231ق /846م )، در سروده های خود صنایع طریف و بدیع را به کار گرفتند؛ به گونه ای که گروهی این دسته از شاعران را مخترع دانش بدیع دانسته اند ؛ ؛ .
گفته شده است : نخستین کسی که کلمة بدیع را پیشنهاد کرد، مسلم بن ولید بود؛ سپس جاحظ (د 255ق /869م ) آن را در جای جای آثارش به کار برد .
البته مراد جاحظ از بدیع همان تعابیر بلاغی و سخنان و عبارات دل انگیز و زیباست . او بدیع را از ویژگیهای زبان عربی ، و علت اساسی برتری این زبان بر دیگر زبانها دانسته است نیز . وی در کتاب البیان و التبیین به فنونی نظیر استعاره ، تشبیه ، احتراس ، حسن تقسیم ، سجع ، کنایه ، ازدواج ، اسلوب حکیم ، ایجاز، ارصاد، تسهیم ، اقتباس و مساوات پرداخته ، اما برای آنها تعریفی ارائه نکرده است ، ؛ . این نکته درخور ذکر است که دانشمندانی چون فرّاء (د 207ق /822م ) و ابوعبیده مَعْمَر بن مثنی (د 208ق ) - البته به شیوة لغویان - در آثار خود برخی مباحث بلاغی را مطرح کرده اند . همچنین گفته شده که اصمعی دربارة تجنیس کتابی نگاشته است ؛ . بنابراین ، واژة بدیع و مشتقات آن در روزگار جاحظ مفهومی عام داشته ، و مباحث علم معانی و بیان را نیز شامل می شده است . مبرد (د 285ق /898م ) در اثر ارزشمند خود الکامل بخش گسترده ای را به تشبیه اختصاص داده ، و آن را به انواع مختلفی چون تشبیه مفرط، مصیب ، مقارب و بعید تقسیم کرده است . نمونه هایی که وی در این باب ذکر کرده است ، همه در مقولة بدیع در مفهوم عامش جای می گیرد .
مراد ابن قتیبه (د 276ق /889م ) نیز از واژة بدیع در آثار خود همان مفهوم عام آن است . وی می گوید: شعر تنها به سبب لفظ و معنای خوب برگزیده نمی شود، بلکه در این امر عوامل دیگری چون تشبیه مؤثر است . ابن قتیبه در تألیفات خود از مباحثی چون استعاره ، مجاز، مقلوب ، کنایه ، تکرار، تقدیم و تأخیر و... که بعدها در زمرة موضوعات علم بیان و بدیع قرار گرفت ، سخن گفته است مثلاً نک: تأویل ...،،، . در 274ق ابن معتز (ه م )، کتاب البدیع خود را نگاشت . اثر او نخستین کتابی است که با این عنوان ارائه می شود 1/265؛ .
ابن معتز در مقدمة اثر خود اعتراف می کند که این نام گذاری از ابتکارات او نیست و وی تنها آنچه را در قرآن ، لغت ، احادیث پیامبر، سخن صحابه و اشعار پیشینیان - که نوخاستگان آن را بدیع نامیده اند - یافته ، گردآوری کرده است ، تا دانسته شود که شاعرانی مانند بشار، مسلم و ابونواس مخترع این دانش نبوده اند، بلکه آنان در آثار خود این صنایع را بسیار به کار می گرفتند ؛ بنابراین ، ابن معتز در زمینة علم بدیع تنها ادعای برتری کرده ، زیرا این فن پیش از او شناخته شده بوده است و جاحظ، مبرد و ابن قتیبه در کتابهای خود علاوه بر مباحثی که ابن معتز آورده است ، به مباحث دیگری نیز پرداخته اند که ابن معتز از آنها نام نبرده است . ابن معتز در اثر خود از نوشته های جاحظ بسیار استفاده کرده است . مباحث طرح شده در کتاب ابن معتز که وی همه را در مقولة بدیع جای داده است ، عبارتند از استعاره ، تجنیس ، مطابقه ، رد اعجاز الکلام علی ما تقدمها و مذهب کلامی . ابن معتز بدیع را منحصر به 5 موضوع یاد شده می داند. البته او بابهای دیگری را مانند التفات ، تأکید مدح شبیه به ذم و تجاهل العارف در پایان کتابش آورده ، و آنها را از دایرة بدیع خارج کرده ، و تنها در زمرة محسنات قرارشان داده است ؛ ؛ ؛ . بنابراین ، بدیع نزد ابن معتز هم فراگیرتر از آن چیزی است که امروزه تعریف می شود . یکی از اهداف عبدالله بن معتز عالم علم بدیع درتألیف کتاب خود البدیع این بود که «می خواست توضیح دهد بدیع، ریشه در قرآن و حدیث و اشعار جاهلی عربی دارد. وی برای این منظور در هر مبحث به ترتیب، سیر بدیع را در قرآن مجید و احادیث نبوی و سخنان صحابه و شعرای جاهلی تا ظهور آن در سخنان منظوم و منثور نوخاستگان نشان می دهد. او می خواهد بر عربی و اسلامی بودن این فنون تأکید ورزد، تا مبادا روزی چنان تصور شود که فنون بدیع از یونان به جهان اسلام راه یافته است». چنان که در نقد ادبی این گونه است.
پس از ابن معتز دانشمند هم عصر او قدامة بن جعفر (د 337ق / 948م )، کار او را گسترش داد و به صنایعی با نامهای تازه اشاره کرد که عمدتاً عبارتند از ترصیع ، غلو، تقسیم ، مقابله ، تفسیر، تتمیم ، مبالغه ، مساوات ، اشاره ، اِرداف ، تمثیل و مطابقه (که بعدها مماثله و تعطف خوانده شدند) و توشیح که ظاهراً با توجه به آنچه ابن معتز رد الاعجاز علی ما تقدمها من الکلام خوانده است ، مطابقت دارد. او همچنین ایغال را به مباحث ابن معتز افزود و اثر خود را نقد الشعر نامید ؛ ؛. تکافو در کتاب قدامه همان است که ابن معتز آن را مطابقه نامیده است . قدامه در کتاب خود از رهگذر سخن درخصوص نقد شعر، صنایع بدیعی را مطرح می کند و به صفات و ویژگیهای لفظ می پردازد. در حقیقت ، وی مانند بسیاری از دانشمندان پس از خود صنایع بدیعی را ابزار نقد شعر قرار می دهد مثلاً . کتاب نقد الشعر تأثیر قابل توجهی در آثار بلاغی پس از خود گذارد . رُمّانی (د 386ق /996م ) در کتاب خود النکت فی اعجاز القرآن برخی از عنوانهای بدیع مانند تجنیس را آورده است ؛ سپس ابوهلال عسکری (د ح 400ق /1010م ) فصل نهم کتاب الصناعتین خود را به بدیع اختصاص می دهد و آن را با استعاره و مجاز آغاز می کند . بنابراین ، کلمة بدیع در این کتاب همچنان در مفهوم فراگیرش به کار رفته است . بدیع نزد وی مشتمل بر 35 فن است . او بر آنچه گذشتگان آورده اند، تشطیر، مجاوره ، تطریز، مضاعفه ، استشهاد، تلطف و... را افزود و آن را گسترشی بیشتر داد ،؛ ؛ ؛ .
باقلانی (د 403ق /1013م ) در اعجاز القرآن به تقلید از ابن معتز و ابوهلال عسکری فصلی برای سخن دربارة بدیع گشوده ، آن را با استعاره آغاز می کند و به دنبال آن به عنوانهایی چون ارداف ، مماثله ، مطابقه ، جناس و... می پردازد ؛ نیز .
در اوایل عصر عباسی شاعران نوگرایی چون بشار (د 167ق / 783م )، مسلم بن ولید (د 208ق /823م ) و ابوتمام (د 231ق /846م )، در سروده های خود صنایع طریف و بدیع را به کار گرفتند؛ به گونه ای که گروهی این دسته از شاعران را مخترع دانش بدیع دانسته اند ؛ ؛ .
گفته شده است : نخستین کسی که کلمة بدیع را پیشنهاد کرد، مسلم بن ولید بود؛ سپس جاحظ (د 255ق /869م ) آن را در جای جای آثارش به کار برد .
البته مراد جاحظ از بدیع همان تعابیر بلاغی و سخنان و عبارات دل انگیز و زیباست . او بدیع را از ویژگیهای زبان عربی ، و علت اساسی برتری این زبان بر دیگر زبانها دانسته است نیز . وی در کتاب البیان و التبیین به فنونی نظیر استعاره ، تشبیه ، احتراس ، حسن تقسیم ، سجع ، کنایه ، ازدواج ، اسلوب حکیم ، ایجاز، ارصاد، تسهیم ، اقتباس و مساوات پرداخته ، اما برای آنها تعریفی ارائه نکرده است ، ؛ . این نکته درخور ذکر است که دانشمندانی چون فرّاء (د 207ق /822م ) و ابوعبیده مَعْمَر بن مثنی (د 208ق ) - البته به شیوة لغویان - در آثار خود برخی مباحث بلاغی را مطرح کرده اند . همچنین گفته شده که اصمعی دربارة تجنیس کتابی نگاشته است ؛ . بنابراین ، واژة بدیع و مشتقات آن در روزگار جاحظ مفهومی عام داشته ، و مباحث علم معانی و بیان را نیز شامل می شده است . مبرد (د 285ق /898م ) در اثر ارزشمند خود الکامل بخش گسترده ای را به تشبیه اختصاص داده ، و آن را به انواع مختلفی چون تشبیه مفرط، مصیب ، مقارب و بعید تقسیم کرده است . نمونه هایی که وی در این باب ذکر کرده است ، همه در مقولة بدیع در مفهوم عامش جای می گیرد .
مراد ابن قتیبه (د 276ق /889م ) نیز از واژة بدیع در آثار خود همان مفهوم عام آن است . وی می گوید: شعر تنها به سبب لفظ و معنای خوب برگزیده نمی شود، بلکه در این امر عوامل دیگری چون تشبیه مؤثر است . ابن قتیبه در تألیفات خود از مباحثی چون استعاره ، مجاز، مقلوب ، کنایه ، تکرار، تقدیم و تأخیر و... که بعدها در زمرة موضوعات علم بیان و بدیع قرار گرفت ، سخن گفته است مثلاً نک: تأویل ...،،، . در 274ق ابن معتز (ه م )، کتاب البدیع خود را نگاشت . اثر او نخستین کتابی است که با این عنوان ارائه می شود 1/265؛ .
ابن معتز در مقدمة اثر خود اعتراف می کند که این نام گذاری از ابتکارات او نیست و وی تنها آنچه را در قرآن ، لغت ، احادیث پیامبر، سخن صحابه و اشعار پیشینیان - که نوخاستگان آن را بدیع نامیده اند - یافته ، گردآوری کرده است ، تا دانسته شود که شاعرانی مانند بشار، مسلم و ابونواس مخترع این دانش نبوده اند، بلکه آنان در آثار خود این صنایع را بسیار به کار می گرفتند ؛ بنابراین ، ابن معتز در زمینة علم بدیع تنها ادعای برتری کرده ، زیرا این فن پیش از او شناخته شده بوده است و جاحظ، مبرد و ابن قتیبه در کتابهای خود علاوه بر مباحثی که ابن معتز آورده است ، به مباحث دیگری نیز پرداخته اند که ابن معتز از آنها نام نبرده است . ابن معتز در اثر خود از نوشته های جاحظ بسیار استفاده کرده است . مباحث طرح شده در کتاب ابن معتز که وی همه را در مقولة بدیع جای داده است ، عبارتند از استعاره ، تجنیس ، مطابقه ، رد اعجاز الکلام علی ما تقدمها و مذهب کلامی . ابن معتز بدیع را منحصر به 5 موضوع یاد شده می داند. البته او بابهای دیگری را مانند التفات ، تأکید مدح شبیه به ذم و تجاهل العارف در پایان کتابش آورده ، و آنها را از دایرة بدیع خارج کرده ، و تنها در زمرة محسنات قرارشان داده است ؛ ؛ ؛ . بنابراین ، بدیع نزد ابن معتز هم فراگیرتر از آن چیزی است که امروزه تعریف می شود . یکی از اهداف عبدالله بن معتز عالم علم بدیع درتألیف کتاب خود البدیع این بود که «می خواست توضیح دهد بدیع، ریشه در قرآن و حدیث و اشعار جاهلی عربی دارد. وی برای این منظور در هر مبحث به ترتیب، سیر بدیع را در قرآن مجید و احادیث نبوی و سخنان صحابه و شعرای جاهلی تا ظهور آن در سخنان منظوم و منثور نوخاستگان نشان می دهد. او می خواهد بر عربی و اسلامی بودن این فنون تأکید ورزد، تا مبادا روزی چنان تصور شود که فنون بدیع از یونان به جهان اسلام راه یافته است». چنان که در نقد ادبی این گونه است.
پس از ابن معتز دانشمند هم عصر او قدامة بن جعفر (د 337ق / 948م )، کار او را گسترش داد و به صنایعی با نامهای تازه اشاره کرد که عمدتاً عبارتند از ترصیع ، غلو، تقسیم ، مقابله ، تفسیر، تتمیم ، مبالغه ، مساوات ، اشاره ، اِرداف ، تمثیل و مطابقه (که بعدها مماثله و تعطف خوانده شدند) و توشیح که ظاهراً با توجه به آنچه ابن معتز رد الاعجاز علی ما تقدمها من الکلام خوانده است ، مطابقت دارد. او همچنین ایغال را به مباحث ابن معتز افزود و اثر خود را نقد الشعر نامید ؛ ؛. تکافو در کتاب قدامه همان است که ابن معتز آن را مطابقه نامیده است . قدامه در کتاب خود از رهگذر سخن درخصوص نقد شعر، صنایع بدیعی را مطرح می کند و به صفات و ویژگیهای لفظ می پردازد. در حقیقت ، وی مانند بسیاری از دانشمندان پس از خود صنایع بدیعی را ابزار نقد شعر قرار می دهد مثلاً . کتاب نقد الشعر تأثیر قابل توجهی در آثار بلاغی پس از خود گذارد . رُمّانی (د 386ق /996م ) در کتاب خود النکت فی اعجاز القرآن برخی از عنوانهای بدیع مانند تجنیس را آورده است ؛ سپس ابوهلال عسکری (د ح 400ق /1010م ) فصل نهم کتاب الصناعتین خود را به بدیع اختصاص می دهد و آن را با استعاره و مجاز آغاز می کند . بنابراین ، کلمة بدیع در این کتاب همچنان در مفهوم فراگیرش به کار رفته است . بدیع نزد وی مشتمل بر 35 فن است . او بر آنچه گذشتگان آورده اند، تشطیر، مجاوره ، تطریز، مضاعفه ، استشهاد، تلطف و... را افزود و آن را گسترشی بیشتر داد ،؛ ؛ ؛ .
باقلانی (د 403ق /1013م ) در اعجاز القرآن به تقلید از ابن معتز و ابوهلال عسکری فصلی برای سخن دربارة بدیع گشوده ، آن را با استعاره آغاز می کند و به دنبال آن به عنوانهایی چون ارداف ، مماثله ، مطابقه ، جناس و... می پردازد ؛ نیز .
wikiahlb: علم_بدیع