ایمان ابوطالب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حضرت ابو طالب عموی پیامبر بعنوان شخصیتی که حامی پیامبر بود، ایمان خود را به خاطر پاره ای مسائل کتمان کرد؛ که عده ای بخاطر همین مساله ایمان او را به پیامبر نفی می کنند.
ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، عمو و حامی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و پدر حضرت علی (علیه السلام)، حدود هشتاد و چند سال قبل از هجرت متولد شد. نام وی عبدمناف و به نقلی عمران ـ، و به جهت فرزند بزرگش طالب به «ابوطالب» مشهور شد. ابوطالب رئیس خاندان بنی هاشم و وارث دو منصب مهم رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب رساندن به حاجیان) بود. بعد از نبوت برادر زاده اش محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) با تمام وجود به حمایت از وی پرداخت و در محاصره اجتماعی و اقتصادی بنی هاشم توسط قریش با مسلمانان به «شعب ابوطالب» رفت و کمی پس از پایان یافتن محاصره در اثر رنج و سختی، در ماه ذی القعده یا شوال سال دهم (سه سال قبل از هجرت) وفات یافت. ابوطالب در میان قریش مشهور به سخاوت بود، و به سبب درایت و عدالت و نفوذ کلام، قبایل عرب در مکه وی را به داوری اختیار می کردند. در عصر جاهلیت نخستین کسی بود که سوگند در شهادت برای اولیای دم را بنا نهاد و بعدها اسلام نیز این امر را امضا کرد. وی در عصر جاهلیت از پلیدی ها دوری می گزید و به شیوه پدرش شراب را بر خود حرام کرده بود. اختلاف در ایمان ابوطالب علیه السلام در حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تردیدی نیست، ولی در ایمان آوردن او به آیین اسلام اختلاف شده است. شیعیان اثناعشری بر ایمان آوردن او به آیین اسلام پای فشرده اند و این مطلب مورد اجماع اهل بیت (علیهم السلام) و علمای امامیه می باشد. اکثر زیدیه، برخی از شیوخ معتزله مثل شیخ ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی و تعدادی از دانشمندان اهل سنت همچون زینی دحلان مفتی مکه (متوفای سال ۱۳۰۴هـ) صاحب کتاب «اسنی المطالب فی نجاة ابوطالب» نیز برهمین عقیده اند. امّا اکثر سیره نویسان اهل سنت معتقدند که ابوطالب مشرک از دنیا رفت. مسئله ایمان ابوطالب از دیر زمان مورد بحث و گفتگوی دانشمندان اسلامی بوده و از قرون اوّلیه کتاب های مستقلی تألیف کرده اند از جمله: سعد بن عبداللّه اشعری قمی (متوفی ۳۰۱هـ)، ابوعلی کوفی (م۳۴۶هـ)، ابومحمد سهل بن احمد بن عبداللّه دیباچی، ابونعیم علی بن حمزه بصری تمیمی م۳۷۵هـ)، ابوسعید محمّد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری، شیخ مفید (م۴۱۳هـ) و ابوعلی شمس الدین سیّد فخار بن معد موسوی (م۶۳۰هـ). بنی امیه و بنی عباس در مبلغ شرک ابوطالب بنی امیه و بنی عباس در ترویج مشرک بودن ابوطالب انگیزه مشترک داشتند و آن کاستن منزلت علی بن ابوطالب (علیه السلام) بود. زیرا بنی امیه و در رأس آنها ابوسفیان تا روز فتح مکه در برابر اسلام مقاومت کردند و تنها در آن روز و از روی ناچاری اظهار مسلمانی کردند و عباس، بزرگ خاندان بنی عباس نیز در جنگ بدر در سپاه قریش مقابل مسلمین جنگ کرد و اندکی قبل از فتح مکه اسلام آورد. و این در حالی بود که حمایت ابوطالب پدر حضرت علی (علیه السلام) از اسلام جای انکار نداشت، لذا کوشیدند به بهانه شرک ابوطالب این افتخار را از علی (علیه السلام) بگیرند. سخن سیدبن طاووس به گفته سید بن طاووس مخالفان در مسلمان شمردن هیچ کس آن اندازه سخت گیری نکرده اند که در مورد مسلمان بودن ابوطالب سخت گیری کرده اند، زیرا روش آنان این است که با استناد به خبرهای واحد افراد را مسلمان می شمارند. ایمان سری ابوطالب علیه اسلام آنچه می تواند بهانه مخالفان باشد سرّی بودن ایمان ابوطالب است. امام علی (علیه السلام) با سوگند تأکید می کند که وی مسلمانی بود که ایمانش را کتمان می نمود. ، و امام صادق (علیه السلام) با تشبیه ابوطالب به اصحاب کهف، کتمان ایمانش را باعث اجر مضاعف می داند. در شرایطی که دین نوبنیاد اسلام نیازمند حمایت شخصیت اجتماعی و نیرومند و در عین حال به ظاهر بی طرفی بود، بدیهی است که اگر ابوطالب اسلام خود را آشکار می کرد، نزد مشرکان قریش آبرو و ابهت و احترام خود را از دست می داد و نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حَکَم و داور مشرکان گردد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از اسلام سود جوید. دلایل ایمان ابوطالب علیه السلام دلایل ایمان ابوطالب را می توان بر سه قسم کرد: ۱. مواضع عملی، ۲. اقوال و اشعار، ۳. دیدگاه نزدیکان وی زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) معصوم بوده و رأی آنان ججت معتبر است. و اینها، علاوه بر دلایلی است که مشرک بودن آباء و امّهات امامان و انبیاء را به طور عموم نفی می کند. ← مواضع عملی ابوطالب کسی بود که همسرش فاطمه بنت اسد را به اسلام دعوت کرد. ، وقتی فرزندش علی (علیه السلام) را دید که سمت راست پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و همراه وی به نماز ایستاده نه تنها او را منع نکرد، بلکه او را به همراهی با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمان داد، به فرزند دیگرش جعفر نیز گفت کنار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و در طرف چپ اونماز بگزار. از سپردن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم به قریش که با بالا گرفتن دعوت اسلام به اندیشه قتل وی افتاده بودند خودداری کرد و در محاصره اقتصادی و اجتماعی مسلمین، همراه مسلمانان به شعب ابوطالب رفت و در آنجا متحمل درد و رنج فراوان گشت. وقتی برادرش حمزه به اسلام گروید، شعری در تجلیل از او سرود وقتی یکی از مشرکان (ابن الزبعری) در مسجدالحرام مشتی خون و سرگین بر چهره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می مالد، ابوطالب شمشیر حمایل کرده به مسجدالحرام می رود و همان کار را بر سر او می آورد ، در شعب ابوطالب برای حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم کودک خردسال خود علی (علیه السلام) را هر شب جای او می خواباند و رنج غربت فرزند دیگر خود جعفر را در هجرت به حبشه تحمل می کرد.اینها همه نمی توانست ناشی از انگیزه عاطفی و غیرت خویشاوندی و قبیله ای باشد، زیرا اگر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم فرزند برادرش است علی (علیه السلام) فرزند خودش است، چرا فرزند خود را فدای برادرزاده اش می کند؟ ابن ابوالحدید با این که درباره ایمان ابوطالب از رأی قاطع خودداری می کند امّا حق او بر همه مسلمانان را واجب دانسته و می گوید اگر ابوطالب نبود اسلام نبود. ← اقوال و اشعار سخنان و اشعاری که در تأیید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از ابوطالب در منابع معتبر نقل شده بسیار زیاد و متجاوز از هزار بیت است که هم اکنون در کتابی به نام «دیوان اشعار ابوطالب» گردآوری شده است. هر چند این اشعار را در لفظ متواتر نمی داند امّا در دلالت بر تصدیق ابوطالب به نبوّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) متواتر معنوی می داند. علامه امینی نیز با تعجب می پرسد که اگر این تعابیر گوناگون که در اشعار وی آمده شهادت و اعتراف به نبوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بشمار نیاید پس اعتراف و شهادت به نبوت چگونه است؟ . ابوطالب در وصف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ضمن قصیده لامیه اش که شهرت بسیار دارد می گوید: وابیض یُستسقی الغمام بوجهه ••• ثِمال الیتـامی عصمـةٌ للأرامل یطیف به الهلاک من آل هاشم ••• فهم عنـده فی نعمة وفواضل سپید چهره ای که از ابرها به آبروی او باران طلب شود و پناه یتیمان و نگهدار بیوه زنان باشد هاشمیان فقیر و رو به زوال بدو پناه آرند و به نزد او در رحمت و فراوانی ها به سر برند. و وقتی پیامبر در قحطی مدینه به قصد استسقاء بر منبر رفت و دعا کرد و باران آمد این اشعار را بیاد آورد و فرمود: خداوند ابوطالب را جزای خیر دهد، اگر زنده بود چشمانش نورانی می شد. وقتی در محضر امام صادق (علیه السلام) گفته می شود:مردم می گویند ابوطالب کافر بوده است، امام در ردّ آن به این شعر ابوطالب استناد می کند: «آیا نمی دانید که ما محمد را همچون موسی پیامبر می دانیم که در کتاب های پیشین معرفی شده است» ابن ابوالحدید اشعار ذیل را نقل می کند: «به راستی که خداوند پیامبر (محمد) را گرامی داشت پس گرامی ترین آفریدگان خداوند در میان مردم، احمد است. برای بزرگداشت او، نامش را از نام خود گرفت زیرا که خداوندِ صاحب عرش، محمود است و این محمد فرستاده پروردگار را یاری کردم با شمشیری چون صاعقه از رسول خدا پشتیبانی می کنم همانند پشتیبانی که برایش دل می سوزاند». و شاید از همه صریح تر این بیت باشد: یا شاهِـدَ اللّه عَلَی فَاشْهَـد إنّی عَلی دِین النَّبی أحمد. «خدایا شاهد باش که من بر دین پیامبر یعنی احمد می باشم». ← دیدگاه اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در فوت ابوطالب سخت گریست و از خداوند برای او طلب مغفرت کرد. و فرمود: در اذیت و رنج، آنچه قریش بر سرم آوردند کمتر از مصیبت ابوطالب بود و در جریان دعوتم بازو و نگهدار من بود و تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریشیان نمی توانستند مرا اذیت کنند و هنگام دفن وی فرمود: ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی، در یتیمی کفالت کردی و در بزرگی یاری نمودی، پس خداوند جزای خیرت دهد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم در تشییع جنازه او شرکت کرد و وعده کرد که روز قیامت برای پسر و مادر و عمویش ابوطالب شفاعت کند با آن که تشییع جنازه کافر و شفاعت وی صحیح نیست. علی (علیه السلام) سوگند یاد می کند که ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم وعبدمناف هرگز بتی را نپرستیدند بلکه به سوی کعبه و به آیین ابراهیم (علیه السلام) نماز می گزاردند و او را کسی می داند که اگر تمام گناهکاران روی زمین را شفاعت کند خداوند می پذیرد. امام سجاد (علیه السلام) در پاسخ کسی که از ایمان ابوطالب سؤال می کرد فرمود: چقدر جای تعجب است خداوند رسولش را نهی کرده که زن مسلمانی در نکاح کافری باشد، فاطمه بنت اسد از زنانی است که در اسلام بر دیگران سبقت گرفته است در حالی که تا آخر عمر ابوطالب، همسر او بود. امام باقر (علیه السلام) ایمان ابوطالب را از ایمان بسیاری از مردم برتر می داند و نقل می کند که علی (علیه السلام) دستور می داد به نیابت وی حج به جا آورند امام کاظم (علیه السلام) ابوطالب را از اوصیاء انبیاء پیشین می داند که به نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) شهادت داد و در روز وفات وصایا را به او تحویل داد. دلایل منکران ایمان ابوطالب ← دلیل اول به نقل از بخاری و طبقات ابن سعد سعید بن مسیب از پدرش روایت می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از ابوطالب هنگام وفاتش خواست کلمه لا إله إلاّ اللّه را بگوید تا نزد خداوند برای او احتجاج کند، ابوجهل و عبداللّه بن امیه به ابوطالب گفتند آیا می خواهی از ملت عبدالمطلب بازگردی؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جمله خود و آن دو نیز حرفشان را تکرار کردند و آخرین کلمه ابوطالب این بود: بر ملّت و آیین عبدالمطلب. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود به خدا سوگند بر تو استغفار می کنم تا زمانی که نهی شوم، در این هنگام آیه نازل شد: (ما کانَ لِلنّبی وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَلَوْ کانُوا أُولی قُربی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ انّهُمْ أَصحابُ الجَحیم)؛ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن که برای شان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند آنان باشند. در پاسخ گفته شده سعید بن مسیّب معروف به دشمنی با علی (علیه السلام) است و قولش در حق پدر آن حضرت حجت نیست. از طرف دیگر در شأن نزول آیه مزبور سه نقل دیگر وجود دارد از جمله این که بزرگان اهل سنت همچون طیالسی، ابن ابوشیبه، احمد، ترمذی، نسائی، ابن جریر، حاکم، بیهقی و زمخشری به سند صحیح از امام علی (علیه السلام) روایت کرده اند که وقتی شنیدم مردی برای پدر و مادر مشرکش استغفار می کرد آن را به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کردم و این آیه نازل شد. ، علاوه بر این آیه مزبور در سوره توبه یعنی آخرین سوره ای که در مدینه بر پیامبر نازل شد، آمده است حال چگونه ممکن است خداوند اجازه دهد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بیش از ده سال بر ابوطالب استغفار و ترحم کند و پس از این همه مدت، او را نهی کند و و این در حالی است که مدّت ها قبل از آن در جریان غزوه بنی المصطلق با نزول آیه ۶ سوره منافقون ، بی اثر بودن استغفار برای مشرکان بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آشکار گردیده بود و در آیه ۲۲ مجادله از دوستی و مودت مشرکان نهی کرده بود . و اگر از همه این موارد صرف نظر کنیم و حدیث ابن مسیّب را بپذیریم سخن ابوطالب (علی ملّة عبد المطلب) دلالت بر کفر ندارد، زیرا پدر و اجداد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) همگی مؤمن بوده اند و مقصود ابوطالب همان کلمه توحید بوده که در برابر ابوجهل توریه و تقیه کرده است. ← دلیل دوم مسلم و بخاری الغدیر، ج۸، ص ۱۰. و عده دیگری آیه ۵۶ سوره قصص: (إِنّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلکنّ اللّه یَهْدی مَنْ یَشاء وَهُوَ أَعْلَم بِالْمُهتَدین)؛ در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی توانی راهنمایی کنی، لیکن خدا است که هر که را بخواهد راهنمایی می کند و او به راه یافتگان داناتر است. را نیز مربوط به ابوطالب دانسته اند که در وقت مرگ، بنی هاشم را جمع کرده و آنها را امر به اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) کرد تا رستگار شوند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای عمو آنها را نصیحت می کنی و خود را رها می کنی، امّا ابوطالب گفت نمی توانم از دین پدر و اجدادم دست بردارم. در پاسخ این استدلال گفته شده که شأن نزول دیگری برای این آیه نقل شده و آن مربوط به جنگ احد است که وقتی دندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شکسته و صورتش با شمشیر شکافته می شود برای هدایت قومش دعا می کند که این آیه نازل می شود. علاوه بر این که از نوع گزارش مسلم و بخاری برمی آید این آیه و آیه قبلی هر دو در وقت مرگ ابوطالب نازل شده و این در حالی است که این دو آیه با فاصله حدود ده سال، اوّلی در مکه و دومی در مدینه نازل شده است و بر فرض صحت حدیث، آیه دلالت بر عدم ایمان ابوطالب ندارد، بلکه نشان می دهد ایمان ابوطالب به اراده مستقل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیست بلکه به خواست خداوند است، و سخن ابوطالب (علی ملّة عبدالمطلب) نیز چنان که ذیل آیه قبل گفته شد توریه بوده و اشاره به کلمه توحید و دین حق است. ← دلیل سوم حبیب بن ابوثابت از فردی که از ابن عباس شنیده نقل می کند که ابن عباس گفت آیه: (وَهُمْ یَنْهَونَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ یُهْلِکُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَما یَشْعُرُون) «و آنان مردم را از آن باز می دارند و خود نیز از آن دوری می کنند ولی جز خویشتن را به هلاکت نمی افکنند و نمی دانند» ،در حقّ ابوطالب نازل شد که مردم را از اذیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نهی می کرد ولی خود داخل در اسلام نمی شد. و این حدیث از چند جهت ضعیف است، اوّل به دلیل مرسل بودن آن، دوم عدم وثاقت حبیب ابن ابوثابت چنان که ابن حبان او را مدلس خوانده و منفرد بودن وی در نقل این حدیث، سوم: طبری به چند طریق به نقل از ابن عباس آیه را در شأن مشرکانی دانسته اند که مردم را از ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بازداشته و خود نیز به او ایمان نمی آوردند، چهارم: با توجه به سیاق آیه، ضمایر جمع در آن به مشرکانی برمی گردد که در آیه قبل ذکر شده و صفات آنها به هیچ وجه بر ابوطالب صدق نمی کند. ← دلیل چهارم به نقل از ابوسعید خدری، شخصی نزد پیامبر از ابوطالب یاد کرد، آن حضرت فرمود: امید است که شفاعت من در روز قیامت برای او سودمند باشد، در میان آبی جوشیده از آتش قرار می گیرد که تا دو کعب او می رسد و از آنجا تا مغز او را می جوشاند... این حدیث به خاطر اشخاصی همچون سفیان ثوری، عبدالملک بن عمیر لخمی کوفی و عبد العزیز دراودی . که در سلسله سند قرار دارند از نظر سند ضعیف است و بغض و دشمنی مغیرة بن شعبه که حدیث را از او نقل می کنند نسبت به بنی هاشم و بخصوص علی (علیه السلام) معروف است به علاوه این که اگر ابوطالب مشرک بوده چگونه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم طبق این حدیث امید شفاعت او را داشته است؟! و امام باقر (علیه السلام) در پاسخ سؤال از حدیث یاد شده فرمود: اگر ایمان ابوطالب در کفّه ای از ترازو و ایمان این مردم در کفّه ای دیگر قرار گیرد هر آینه ایمان او ترجیح خواهد یافت.

[ویکی شیعه] ایمان ابوطالب از مباحث اختلافی تاریخی - کلامی بین شیعیان و اهل سنت است. بنابر برخی روایات اهل سنت، ابوطالب عموی پیامبر اکرم(ص) و پدر امام علی(ع) به دین اسلام ایمان نیاورده و مشرک از دنیا رفته است. بدین رو اهل سنت، منکر ایمان ابوطالب اند. شیعیان با توجه به روایات اهل بیت(ع) و برخی قراین کلامی و تاریخی اجماع دارند که ابوطالب به رسول الله(ص) ایمان داشت.
مخالفان ایمان ابوطالب، به روایاتی که از طریق اهل سنت روایت شده، استناد کرده اند که برخی از این روایات در تفسیر آیات قرآنی است. متکلمان و عالمان دینی شیعه به این روایات پاسخ داده اند.
سعید بن مسیب از پدرش نقل کرده که ابوطالب در حال احتضار درخواست پیامبر(ص) برای گفتن «لا اله الا الله» را نپذیرفت و بر آیین پدر و اجدادش درگذشت و پیامبر(ص) فرمود: «به خدا سوگند برای تو طلب آمرزش می کنم تا نهی شوم.» آن گاه آیه ۱۱۳ سوره توبه نازل شد که «بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند سزاوار نیست برای مشرکان استغفار کنند هر چند از خویشان آنان باشند.»

[ویکی فقه] ایمان ابوطالب (دیدگاه فریقین). ایمان ابوطالب از مسائل اختلافی بین فریقین (شیعه و سنی) است. ابوطالب، پدر حضرت علی (علیه السّلام) از حامیان و یاوران پیامبر در دوران سخت مبارزه با مشرکین مکه خصوصاً در دوران سه ساله محاصره در شعب ابی طالب بود. برخی اهل سنت بر این اعتقاداند که ابوطالب در حال کفر از دنیا رفته است. در مقابل شیعه معتقد است که ابوطالب مومن به خدا و پیامبر اکرم بوده است.
از دیدگاه شیعه، ایمان حضرت ابوطالب (علیه السّلام) مورد اجماع است؛ چنانچه مرحوم شیخ طوسی در این باره می نویسد:«وعن ابی عبدالله وابی جعفر ان ابا طالب کان مسلما وعلیه اجماع الامامیة، لا یختلفون فیه، ولهم علی ذلک ادلة قاطعة موجبة للعل؛
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۶۴، تحقیق وتصحیح احمد حبیب قصیر العاملی، اشر:مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی، ۱۴۰۹ه.
اما سران وهابیت؛ همانند ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب و و پیروان آن ها اصرار به کافر دانستن جناب ابوطالب دارند که به برخی از سخنان ایشان اشاره می شود:
← ابن تیمیه
دانشمندان شیعه برای اثبات ایمان حضرت ابوطالب (علیه السّلام) کتاب های مستقل و متعددی نگاشته اند که از این میان مرحوم شیخ مفید، و علامه امینی (رضوان الله تعالی علیهما) در کتاب های تحت عنوان «ایمان ابی طالب» بیش از دیگران تلاش کرده اند. مجموع دلایل مطرح شده در این زمینه را می توان به چند دسته تقسیم کرد:۱. اعتراف های زبانی ابوطالب؛۲. عملکردهای ابوطالب؛۳. ایمان ابوطالب در کلام پیامبر و موضع گیری پیامبر در باره ابوطاب؛۴. روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) در شان جناب ابوطالب؛۶. اعتراف علمای بزرگ اهل سنت به ایمان ابوطالب؛۷. رد ادله واهی در کفر جناب ابوطالب؛
← اعتراف های زبانی ابوطالب
...

پیشنهاد کاربران

بپرس