[ویکی فقه] ابو جعفر، احمد بن محمد بن عیسی بن عبد الله اشعری قمی از راویان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از یاران ائمه (علیهم السلام) می باشد.
خاندان اشعری از بزرگ ترین و سرشناس ترین خاندان های شهر قم می باشد. اجداد آنها از یمن به مکه مهاجرت کردند و از آنجا به حمایت از رسول خدا به مدینه رفته و از آنجا به کوفه رفتند. جد آنها «ابو عامر» در غزوات متعددی شرکت کرد و در جنگ حنین به شهادت رسید. پدر بزرگ احمد، عیسی بن عبدالله، از اصحاب امام جعفر صادق علیه السّلام بود و آن حضرت به او فرمودند: «تو از ما اهل بیت هستی.» پدر احمد، محمد بن عیسی، چهره ای برجسته و از هیبت و مقام و منزلتی خاص در میان مردم برخودار بود و از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهما السلام به شمار می آمد. عموی احمد، عمران نام داشت. امام جعفر صادق علیه السّلام درباره او می فرمود: «این شخص از خاندان بزرگی است و هیچ ستمگری قصد آنان را نمی کند مگر آنکه خداوند او را در هم می شکند.» احمد پسر عمویی داشت به نام مرزبان. امام رضا علیه السّلام روزی به او گفت: «نام تو جزء شیعیان من است.»
معرفی اجمالی
او در شهر قم به دنیا آمد، شهر علم و فقاهت وشهر راویان بزرگ شیعه وپناهگاه فقها ودانشمندان بزرگ و علاقه مندان به محمد و آل محمد صلوات اللّه علیهم بوده است. او در خانواده ای اهل علم ودانش وارادتمند به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیهم اجمعین تربیت شد و از نوجوانی زیر نظر پدر خود محمد بن عیسی اشعری به فراگیری علوم ومعارف اسلامی پرداخت.
شخصیت
احمد بن محمد بن عیسی از برجسته ترین شخصیت های علمی دوران خود بود. او رئیس وبزرگ شهر قم بود واز احترام خاصی در نزد مردم قم برخوردار بود. ابو جعفر نزد علما و فقها ی شیعه نیز از مقام ومنزلت خاصی برخوردار بود واز راویان بزرگ شیعه به شمار می آید. او خدمت امام رضا و امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) نیز رسیده بود و روایات فراوانی از ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل کرده است.نام او در سند ۲۲۹۰ روایت آمده است. شیخ طوسی و نجاشی و ابن داود و علامه حلی درباره او می گویند: او بزرگ اهل قم وچهره سرشناس و فقیه ودانشمند آنان ورئیس شهر قم بود وبه نمایندگی از مردم شهر در برابر سلطان و یا حکومتهای دوران قرار می گرفت.
اساتید
...
خاندان اشعری از بزرگ ترین و سرشناس ترین خاندان های شهر قم می باشد. اجداد آنها از یمن به مکه مهاجرت کردند و از آنجا به حمایت از رسول خدا به مدینه رفته و از آنجا به کوفه رفتند. جد آنها «ابو عامر» در غزوات متعددی شرکت کرد و در جنگ حنین به شهادت رسید. پدر بزرگ احمد، عیسی بن عبدالله، از اصحاب امام جعفر صادق علیه السّلام بود و آن حضرت به او فرمودند: «تو از ما اهل بیت هستی.» پدر احمد، محمد بن عیسی، چهره ای برجسته و از هیبت و مقام و منزلتی خاص در میان مردم برخودار بود و از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهما السلام به شمار می آمد. عموی احمد، عمران نام داشت. امام جعفر صادق علیه السّلام درباره او می فرمود: «این شخص از خاندان بزرگی است و هیچ ستمگری قصد آنان را نمی کند مگر آنکه خداوند او را در هم می شکند.» احمد پسر عمویی داشت به نام مرزبان. امام رضا علیه السّلام روزی به او گفت: «نام تو جزء شیعیان من است.»
معرفی اجمالی
او در شهر قم به دنیا آمد، شهر علم و فقاهت وشهر راویان بزرگ شیعه وپناهگاه فقها ودانشمندان بزرگ و علاقه مندان به محمد و آل محمد صلوات اللّه علیهم بوده است. او در خانواده ای اهل علم ودانش وارادتمند به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیهم اجمعین تربیت شد و از نوجوانی زیر نظر پدر خود محمد بن عیسی اشعری به فراگیری علوم ومعارف اسلامی پرداخت.
شخصیت
احمد بن محمد بن عیسی از برجسته ترین شخصیت های علمی دوران خود بود. او رئیس وبزرگ شهر قم بود واز احترام خاصی در نزد مردم قم برخوردار بود. ابو جعفر نزد علما و فقها ی شیعه نیز از مقام ومنزلت خاصی برخوردار بود واز راویان بزرگ شیعه به شمار می آید. او خدمت امام رضا و امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) نیز رسیده بود و روایات فراوانی از ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل کرده است.نام او در سند ۲۲۹۰ روایت آمده است. شیخ طوسی و نجاشی و ابن داود و علامه حلی درباره او می گویند: او بزرگ اهل قم وچهره سرشناس و فقیه ودانشمند آنان ورئیس شهر قم بود وبه نمایندگی از مردم شهر در برابر سلطان و یا حکومتهای دوران قرار می گرفت.
اساتید
...
wikifeqh: احمد_بن_محمد_بن_عیسی_قمی
[ویکی شیعه] احمد بن محمد بن عیسی اشعری، محدث امامی در سدۀ ۳ق/۹م و از شاگردان امام جواد و هادی علیهما السلام بود. وی در شمار بزرگان اهل قم بود به گونه ای که شیخ طوسی از او با عنوان « شیخ القمیین و وجههم و فقیههم» یاد کرده است.
او در عقاید بسیار سختگیر بود و با غالیان به شدت برخورد می کرد. نقل شده که وی، حتی احمد بن محمد برقی، محدث مشهور امامی را به سبب روایاتی که نقل می کرد، از قم بیرون رانده بود، اما پس از مدتی او را به قم بازگرداند و از وی عذرخواهی کرد.
ابوجعفر، احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک بن احوص بن سائب بن مالک بن عامر اشعری. پدرش ابوعلی محمد بن عیسی به گفتۀ نجاشی که او را « شیخ القمیین » و « وجه الاشاعره » خوانده است، نزد امام رضا علیه السلام حدیث شنیده، و از امام جواد علیه السلام روایت می کرده، و نزد « سلطان » (احتمالاً حاکم قم) نیز از منزلت برخوردار بوده است. وی کتابی با عنوان کتاب الخطب داشته است.
او در عقاید بسیار سختگیر بود و با غالیان به شدت برخورد می کرد. نقل شده که وی، حتی احمد بن محمد برقی، محدث مشهور امامی را به سبب روایاتی که نقل می کرد، از قم بیرون رانده بود، اما پس از مدتی او را به قم بازگرداند و از وی عذرخواهی کرد.
ابوجعفر، احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک بن احوص بن سائب بن مالک بن عامر اشعری. پدرش ابوعلی محمد بن عیسی به گفتۀ نجاشی که او را « شیخ القمیین » و « وجه الاشاعره » خوانده است، نزد امام رضا علیه السلام حدیث شنیده، و از امام جواد علیه السلام روایت می کرده، و نزد « سلطان » (احتمالاً حاکم قم) نیز از منزلت برخوردار بوده است. وی کتابی با عنوان کتاب الخطب داشته است.
wikishia: احمد_بن_محمد_بن_عیسی_اشعری
[ویکی اهل البیت] ابوالعباس نجاشی وی را از اصحاب امام رضا علیه السلام می داند و چون در سال 203 به شهادت رسیده است، می توان گفت: احمد در این دوران، در سنی (حداقل 10 سال) بود، که بتواند از اصحاب آن امام بشمار آید. بنابراین احتمال دارد او متولد دهه اخیر قرن دوم باشد.
آسمان ولایت از سال 200 «ه.ق» تا 250 به عطر پنج تن از معصومان عطرآگین بود. در همین سال ها، چهار نفر از آن بزرگواران به عالم ملکوت بار سفر بستند. احمد بن محمد بن عیسی توانست به حضور امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام شرفیاب گردد.
هر چند دلیلی بر ملاقات بین او و امام حسن عسکری علیه السلام وجود ندارد، با توجه به مسافرت های مکرر احمد به مدینه، دیدار او با یازدهمین اختر آسمان ولایت بعید به نظر نمی رسد. به هر رو، او از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام نیز بشمار می آید. او به دلیل کهولت سن و محاصره امام عسکری علیه السلام توسط دشمن به محضر آن حضرت شرفیاب نشد. اما با حضرت مکاتباتی در مورد مسایل دینی و اجتماعی داشت.
رابطه احمد با ائمه اطهار علیهم السلام رابطه ای خاص بود و حکایت از اعتماد ائمه اطهار علیهم السلام به او داشت. خود نقل می کند: یکی از غلامان امام جواد علیه السلام، نامه ای از حضرت به من داد. آن را گشودم و خط مبارک امام را خواندم امام دستور داده بود به نزدش بروم. بار سفر به مدینه را بستم و خود را به حضور امام جواد علیه السلام رساندم.
در آن جلسه درباره چند نفر از شیعیان سخن به میان آمد. با خود گفتم، نامی از «زکریا بن آدم» می برم شاید حضرت ضمن دلجویی از زکریا، برایش دعا کند. بی درنگ به خود آمدم و گفتم: من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم. امام به آن چه می کند آگاه تر است. غرق در افکار خویش بودم که امام جواد علیه السلام رو به من کرد و سفارش هایی در مورد زکریا بن آدم و ارسال اموالی که در اختیار داشت. بیان فرمود.
این حدیث موقعیت خاص احمد را نزد امام آشکار می کند. به گونه ای که امام در موقع سفارش به یاران به دنبال او می فرستاد و نظریات او در مورد دیگر شیعیان را جویا می شد. همچنین ائمه علیهم السلام این گونه پیام ها را به هر کسی نمی گفتند و تنها اشخاصی را که مورد اعتماد کامل بودند، از این امور مطلع می کردند. چرا که وجود دشمنان شیعه و پیدایش بعضی انحرافات در قالب تشیع، جوی حساس و خطرناک به وجود آورده بود.
احمد در زمان خود، با دو جریان انحرافی عمده که با نقاب تشیع در صحنه ظاهر شدند، روبرو شد. این دو جریان عبارت بودند از «غلو» و «واقفیه». «علی بن حسکه» و «قاسم یقطینی» سردمداران اصلی «غلو» در زمان احمد بودند. احمد در مقابل تبلیغات آنان در میان شیعه گزارشی به این صورت خدمت امام حسن عسکری علیه السلام فرستاد.
گروهی پیدا شده اند که برای مردم سخنرانی می کنند. آن ها سخنانی از طرف شما و پدرانتان برای شیعیان می گویند. دل های ما گفتار آنان را نمی پذیرد. اینان دو نفر به نام های علی بن حسکه و قاسم یقطینی هستند که می گویند: مقصود خدا از نماز، در «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر» رکوع و سجود نیست. بلکه، مردی است که، مردم را از زشتی بازمی دارد. همین طور مقصود از زکات، همان مرد است نه، تعدادی درهم که انفاق شود. آن ها بقیه واجبات و محرمات را نیز به همین صورت تاویل کرده اند. بر ما شیعیان منت گذاشته راه سالم را به ما معرفی کنید.
آسمان ولایت از سال 200 «ه.ق» تا 250 به عطر پنج تن از معصومان عطرآگین بود. در همین سال ها، چهار نفر از آن بزرگواران به عالم ملکوت بار سفر بستند. احمد بن محمد بن عیسی توانست به حضور امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام شرفیاب گردد.
هر چند دلیلی بر ملاقات بین او و امام حسن عسکری علیه السلام وجود ندارد، با توجه به مسافرت های مکرر احمد به مدینه، دیدار او با یازدهمین اختر آسمان ولایت بعید به نظر نمی رسد. به هر رو، او از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام نیز بشمار می آید. او به دلیل کهولت سن و محاصره امام عسکری علیه السلام توسط دشمن به محضر آن حضرت شرفیاب نشد. اما با حضرت مکاتباتی در مورد مسایل دینی و اجتماعی داشت.
رابطه احمد با ائمه اطهار علیهم السلام رابطه ای خاص بود و حکایت از اعتماد ائمه اطهار علیهم السلام به او داشت. خود نقل می کند: یکی از غلامان امام جواد علیه السلام، نامه ای از حضرت به من داد. آن را گشودم و خط مبارک امام را خواندم امام دستور داده بود به نزدش بروم. بار سفر به مدینه را بستم و خود را به حضور امام جواد علیه السلام رساندم.
در آن جلسه درباره چند نفر از شیعیان سخن به میان آمد. با خود گفتم، نامی از «زکریا بن آدم» می برم شاید حضرت ضمن دلجویی از زکریا، برایش دعا کند. بی درنگ به خود آمدم و گفتم: من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم. امام به آن چه می کند آگاه تر است. غرق در افکار خویش بودم که امام جواد علیه السلام رو به من کرد و سفارش هایی در مورد زکریا بن آدم و ارسال اموالی که در اختیار داشت. بیان فرمود.
این حدیث موقعیت خاص احمد را نزد امام آشکار می کند. به گونه ای که امام در موقع سفارش به یاران به دنبال او می فرستاد و نظریات او در مورد دیگر شیعیان را جویا می شد. همچنین ائمه علیهم السلام این گونه پیام ها را به هر کسی نمی گفتند و تنها اشخاصی را که مورد اعتماد کامل بودند، از این امور مطلع می کردند. چرا که وجود دشمنان شیعه و پیدایش بعضی انحرافات در قالب تشیع، جوی حساس و خطرناک به وجود آورده بود.
احمد در زمان خود، با دو جریان انحرافی عمده که با نقاب تشیع در صحنه ظاهر شدند، روبرو شد. این دو جریان عبارت بودند از «غلو» و «واقفیه». «علی بن حسکه» و «قاسم یقطینی» سردمداران اصلی «غلو» در زمان احمد بودند. احمد در مقابل تبلیغات آنان در میان شیعه گزارشی به این صورت خدمت امام حسن عسکری علیه السلام فرستاد.
گروهی پیدا شده اند که برای مردم سخنرانی می کنند. آن ها سخنانی از طرف شما و پدرانتان برای شیعیان می گویند. دل های ما گفتار آنان را نمی پذیرد. اینان دو نفر به نام های علی بن حسکه و قاسم یقطینی هستند که می گویند: مقصود خدا از نماز، در «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر» رکوع و سجود نیست. بلکه، مردی است که، مردم را از زشتی بازمی دارد. همین طور مقصود از زکات، همان مرد است نه، تعدادی درهم که انفاق شود. آن ها بقیه واجبات و محرمات را نیز به همین صورت تاویل کرده اند. بر ما شیعیان منت گذاشته راه سالم را به ما معرفی کنید.
wikiahlb: احمد_بن_محمد_بن_عیسی_اشعری