پیشنهاد‌های زهرا دولت دوست (١٨٠)

بازدید
٢٧٢
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

مدل موی چتری ( امریکن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مدل موی بافته شده ( امریکن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مدل موی بافته شده ( بریتیش )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مدل موی تراشیده شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مدل موی بوکسوری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چشاتو درویش کن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

=trolley ( انگلیسی بریتانیایی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

=shopping cart ( انگلیسی آمریکایی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

توپ بدمینتون

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٨

پارک حیات وحش ( بازدید کنندگان میتوانند وسایل نقلیه خود را رانندگی کرده و از حیوانات عکس یا فیلم بگیرند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مطمعنم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

( با چوب ) کوبیدن به قالیچه برای از بین بردن گرد و غبار و کثیفی آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

کرم مرطوب کننده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فر مژه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

=مهمون من مثال⬇ let's go out for dinner, my treat this time بیا برای شام بریم بیرون, این دفعه مهمون من. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

شهر بازی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بوی خوبی میاد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

= ( تا ) چند لحظه دیگر مثال⬇ The doctor will see you in a minute تا چند لحظه دیگر، دکتر شما را میبیند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

داروخانه ای که ( برخلاف drug store ) فقط دارو توزیع میکند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

نوعی داروخانه که محصولات متنوع تری داردوبیشتر شبیه فروشگاه است که علاوه بر دارو، محصولات آرایشی بهداشتی و کمک های اولیه و. . . هم عرضه میکند. در آمری ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کوله پشتی حامل بچه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

=slaughter house =کشتارگاه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1 ) خود را خوار و کوچک کردن 2 ) خود را به پای کسی انداختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( . adj ) شرمنده، خجل، شرمسار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

بچه سر راهی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

یکه خوردن ، جا خوردن مثال= I was taken aback by his remark از حرف او جا خوردم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

to surprise or shock sb=

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

=accident and emergency =[بیمارستان]بخش اورژانس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

نشستن روی. . . مثال:sitting on the bench نشستن روی نیمکت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

فکر میکنم