پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (١,١٤٧)
دوستان دقت بفرمایند که این واژه به معنای غیراخلاقی، بی اخلاقی، و . . . ( با اون حس منفی ) نیست. به وارون اینها، این صفت برای وصف کردار، رفتار و گفتا ...
نگاره انگاره نوشته
خود مراقبتی خودپایشگری
با رعایت. . . با توجه به. . . با نگاهی به. . . با در نظر داشتن. . . با در نظر گرفتن. . .
ریزواکاوی ریزتحلیل ریزتحلیل گری ریزواکافت
کم پوشی ( لباس راحتی و خودمانی ) ( دربرابر overdressing : زیاده پوشی، برای تفاخر )
زیاده پوشی ( دربرابر underdressing: کم پوشی )
آبروداری
فرارمزگانی فرانشانه ای
موشکافانه ریزبینانه پرجزییات
رنگ مات، رنگ کدر ( در واقع این ویژگی، به عکس رنگ های شفاف و درخشان است )
رمزگشایی ناپذیر
هرزه نگاری، برهنه نگاری
برهنه نگارانه، هرزه نگارانه
برهنه نگارانه، هرزه نگارانه
خطاب به کاربر جسمین: واژه هرزه، واژه ای فارسی است و ریشه عربی ندارد.
بی گمان
درکنار این همزمان
نوشتمان ( در فلسفه بارت، به نوشته ای گفته می شود که حاوی معانی ساده اولیه نیست و می تواند پشتیبانی کننده معانی ضمنی دیگر باشد. چیزی مانند متن های ا ...
چندمعنایی
موفقیت چشمگیر، موفقیت توفانی، محبوبیت ناگهانی ( در مبحث مد )
دل سردی دل نگرانی ناامیدی تاسیان😊
دیکته درست این واژه agoraophobia، به معنای شلوغی هراسی، جمع هراسی، جمعیت هراسی و انزوادوستی است
ارزشمند قیمتی ( به عنوان صفت در برخی متون )
کمک رایانه ای
لمس پذیری
سوژگی، ذهنیت
پا به سن گذاشتن به سن قانونی رسیدن بزرگ شدن مسن شدن بالغ شدن از آب و گل درآمدن
پوشاک تن چسبان لباس جذب جامه تن نما ( نه به معنای پارچه توری )
خودرقص نگاری
زن مردانه پوش زن مردنما در فرهنگ همجنس گرایان زن، این اصطلاح به فردی اشاره دارد که هویت یا بیان جنسیتی مردانه دارد. این اصطلاح در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ...
مرد زنانه پوش مرد زن نما این اصطلاح ریشه ای پیچیده دارد که به تئاتر و فرهنگ نمایشی در قرن نوزدهم ( و حتی پیش تر از آن ) در تئاتر انگلستان باز می گرد ...
مردِ زنانه پوش
الگوواره
شی انگاری کالاپنداری
( برای اشیاء ) سفت و انعطاف ناپذیر
By dint of از آن روی که به این دلیل که به موجب آنکه
زغال اخته تمشک توتابی
پیشوند - ortho_از ریشه واژه هندواروپایی ( ایرانی ) آرته و اُرد ( مانند اردیبهشت: بهترین خردها و راستی ها ) گرفته شده و به معنای راستی و درستی است. وا ...
پیشوند - ortho_از ریشه واژه هندواروپایی ( ایرانی ) آرته و اُرد ( مانند اردیبهشت: بهترین خردها و راستی ها ) گرفته شده و به معنای راستی و درستی است. وا ...
پیشوند - ortho_از ریشه واژه هندواروپایی ( ایرانی ) آرته و اُرد ( مانند اردیبهشت: بهترین خردها و راستی ها ) گرفته شده و به معنای راستی و درستی است. وا ...
پیشوند - ortho_از ریشه واژه هندواروپایی ( ایرانی ) آرته و اُرد ( مانند اردیبهشت ) گرفته شده و به معنای راستی و درستی است. واژه هنر در انگلیسی ( art ) ...
پیشوند - ortho_از ریشه واژه هندواروپایی ( ایرانی ) آرته و اُرد ( مانند اردیبهشت ) گرفته شده و به معنای راستی و درستی است. واژه هنر در انگلیسی ( art ) ...
بازیگر، خواننده، نوازنده ( بستگی به اجرا دارد )
بنا بر واژه نامه ریشه شناسی واژگانی اتیموآنلاین، پیشوند اُرتو - در ارتودوکس ( orthodox ) از ریشه همین واژه و هم خانواده های آن یعنی واژگان آرته، ارد ...
تن پروری، تنبلی
ریاکاری، دورویی ( در متنی که درباره گناهان باشد )
بافتارزدایی
بافتارزدایی کردن
بافتارزدایی شده
بافتارزدایی کردن
جناب آقای صمد توحیدی ساخت واژه در زبان فارسی، مثل دیگر زبان ها، از قواعد و اصول خاص واژه سازی پیروی می کند. مثلا در فارسی با افزودن پسوند �ش� به بن م ...
کج ایستایی یک تکنیک مهم در مجسمه سازی است که برای ایجاد �حالت طبیعی و پویایی� در فیگورهای انسانی به کار می رود. در این روش، وزن بدن مجسمه روی یک پا ...
پارچه کشدار
واژه "pitching" در زمینه دفاع از فیلمنامه یا نمایشنامه، یا هر طرح دیگری در برابر سرمایه گذاران برای جلب نظر آنان و گرفتن بودجه به کار می رود: ارائه ...
واژه "pitching" در زمینه دفاع از فیلمنامه یا نمایشنامه، یا هر طرحی برای جلب نظر سرمایه گذار و گرفتن بودجه بکار می رود: ارائه ایده دفاع از طرح پیشنها ...
استالینی استالین گرا
انسان شناسی نمادگرا مردم شناسی نمادگرا انسان شناسی نمادگرایانه
گفتگوگرایی گفتمان گرایی ( در دیدگاه باختین )
بینابِینیت
مرزی میان آستانگی
بسیار ستوده شده بسیار تمجیدشده بسیار نکوداشته شده بسیارتجلیل شده
ستوده شده تجلیل شده نکوداشته شده
سینه بند سینه پوش
مورد مناقشه چالش برانگیز چالشی
کج اندیشانه به دور از خیال انگیز ی با کج سلیقگی با بی سلیقگی خشک و بی قریحه
دسترسی ناپذیری
دسترسی ناپذیر
مرزها را شکستن پای را از محدودیت ها فراتر نهادن
فره، شکوه، جلوه، هاله ( این واژه را در فلسفه والتر بنیامین می توان به واژگان بالا ترجمه کرد چون او باور داشت که یک اثر هنری فره، جلوه یا شکوهی منحصر ...
منسوخ متروک کنارنهاده شده منزوی گوشه نشین
جفت کردن، پیوند زدن، پیوند دادن
بت واره گونه
بت واره گونه
بت وارانه
. . . On the cusp of در آستانه. . . بودن در معرض. . . قرار گرفتن
. . . را در سرشت خود داشتن . . . را در طبیعت خود داشتن . . . را در ذات خود داشتن . . . سرشت چیزی/ کسی بودن . . . در وجود چیزی/ کسی بودن . . . طبی ...
نشان نشان تجاری
چرم چندتکه چرم با دوخت ضربدری
دوخت چهل تکه
پیاده گرد پیاده رو شهرگرد
خودمداری خودمحوری تک نگری خودشیفتگی
وقار و متانت شور و آرامش
تک نگر خودمحور
خوش پوش شیک پوش
خوش پوشی شیک پوشی
نهادستیزانه ضدنظام ساختارشکنانه
مُدستیز ضدمُد
بیرونی ظاهری پیرامونی محاطی
بت وارگی کالا
بت وارگی کالایی
روح زمانه فکر دوران اندیشه دوران اندیشه زمانه
فانوس خیال چراغ جادو
سیراب شدن از جام کسی/ چیزی الهام گرفتن از کسی/ چیزی خط گرفتن از اندیشه های کسی
سرکار آمدن به قدرت رسیدن روی کار آمدن دولت را تحویل گرفتن قدرت را به دست گرفتن
فراگیر جامع چندوجهی چندبعدی چند سویه ای
پیوند ( یک موضوع قدیمی با زندگی امروزی در این واژه نهفته است )
فراجنسیتی خنثی جنسیتی
به همدستی کشیدن
( در صنعت مد ) مجموعه طراحی ها مجموعه پوشاک
شماره نخست یک نشریه
تیره پوست رنگین پوست سیه چرده
اختلال بیش فعالی جنسی اختلال شهوانیت
شهوانی شهوتران حشری بیش فعال جنسی
شهوانی حشری بیش فعالی جنسی فزون خواهی جنسی
روحیه بخشی ( در برخی متون )
پالودن ورز دادن پالایش کردن بهبود بخشیدن
بازنمایی کننده، اجرایی، نمایشی، کنشگرانه، کاربردی
شیک پوش
چاره چاره اندیشی چاره سازی گشایش راه حل
کاربردگرایانه کاربردگرا، عملگرا عملگرایانه
دُب اکبر ( در متون ادبیات میانه انگلیسی )
پدر تک سرپرست پدر مجرد
مادر مجرد مادر تک سرپرست
آزاد به دنیا آمدن ( درباره بردگان و سیاه پوستان آمریکا )
خود بازنمایی خویش بازنمایی خودنمایی
دورگه در مباحث پسااستعمارگرایی به افرادی گفته می شوند که رنگین پوست اند ولی به علت اینکه یکی از والدین زاده کشور استعماری هستند، او نیز شهروند آن کش ...
درگیر ( کاری یا چیزی ) شدن غرق در ( کاری یا چیزی ) شدن
سر بُریده کسی را بر نیزه نهادن
زن میانمایه افراد میانمایه روسپی، تن فروشی در سده نوزده، در فرانسه، به دسته ای از زنان گفته می شد که جایگاه اخلاقی و اجتماعی تردیدآمیز داشتند. گرو ...
پرجِلوِگی
مِن ومِن کردن به تته پته افتادن لکنت زبان داشتن
روان خستگی
بلندنظری
فردی سازی فردیت سازی
بی زمان غیرزمانمند نازمانمند
یکرنگی اجتماعی همرنگی همریختی یکدستی یکپارچگی
همیشه، همواره، همه اوقات ( انگلیسی میانه، برابر واژه always )
بدون، بی شکل انگلیسی میانه without Outen= out of
بهبود قطره چکانی ( در اقتصاد )
اثر بهبود قطره چکانی
نظریه بهبود قطره چکانی
وصله ناجور ( بخصوص در عشق و ازدواج ) کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز
جامعه شناسی رابطه گرا جامعه شناسی رابطه گرایانه
رابطه گرایی پیوندگرایی
رابطه ای پیوندی
روش شناس قومی روش شناس مردم نگارانه
روش شناسی قومی روش شناسی مردم نگارانه
پس گفتاری جمع بندی نتیجه گیری
سرخوشی کیف حظ لذت لذت حرام
طراحی پوشاک و مد بانوان خیاط خانه زنان
ریخت پذیری
در برابر. . . ایستادگی کردن با. . . مخالف بودن با. . . به مخالفت پرداختن
مخالفت کردن به مخالفت پرداختن
زن نر - اندام دار
مد روز
بت واره گرا بت واره باور
شلوغی هراسی
جنبش اشغال ( انگلیسی: Occupy movement ) ، یک جنبش اجتماعی اعتراضی بین المللی علیه نابرابری اجتماعی و نابرابری اقتصادی با هدف کاهش سلسله مراتب روابط ...
پیشه نژادی شغل نژادی جادوگری نژادی شاید دیگر باور عوام بر این نباشد که جادوگران بر جارو سوار می شوند، اما همچنان معتقدند که نژادها دارای قدرت هایی هس ...
کارخانه هوشمند ( کارخانه ای که با دستگاه های خودکار و بدون نیروی انسانی کار می کنند، پس می توانند شب ها و با چراغ های خاموش نیز به کار خود ادامه دهن ...
فاقد مدارک قانونی کافی بدون مدارک هویتی کافی
دستمزد خُرده خُرده ( دستمزدی که در ازای هر قطعه کار انجام شده به کارگر پرداخت می کنند ) کارمزد
یکسره، بی وقفه
یکسره، یک نفس، بی درنگ، بی وقفه
تولیدباوری ( بنابر واژه نامه اصطلاحات علوم انسانی، داریوش آشوری ) مولدگرایی
تولیدباور ( بنابر واژه نامه فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ) مولدگرا
در صفحه منابع پژوهش این اصطلاح مخفف . n. p برابر است با: No page No publisher No place یا: Non - determined Page صفحه نامعلوم ناشر نامعلوم مکا ...
هستی گونه ای ( اصطلاحی در فلسفه مارکس گرایانه ) سرشت گونه ای جوهر گونه ای وجود گونه ای
شکافتن ( پارچه، بخیه، دوخت ) بازکردن درز پارچه
چیده برگزیده گلچین دستچین
افزون بر همه معانی که دوستان فرمودند، واژه multiple در جایگاه اسم، و در انگلستان به فروشگاه ها و شرکت های زنجیره ای نیز گفته می شود: The major food m ...
دربار، دیوان دادگاه زمین ورزشی ( تنیس ) عشق بازی کردن، نامزدبازی کردن، اظهار عشق نمودن محبت و پشتیبانی کسی را جلب کردن در مباحث رنسانس اروپا، و در ...
کبوترخانه
جهانی سازی
جهانی سازی محصولات
جهانی سازی دقت بفرمایید که جهانی شدن بیشتر وجه مفعولی دارد، در حالی که در معنای این واژه وجه فاعلی وجود دارد.
جهانی سازی دقت بفرمایید که جهانی شدن بیشتر وجه مفعولی دارد، در حالی که در معنای این واژه وجه فاعلی نهفته است.
عادت زدایی طبیعت زدایی غیرعادی سازی
عادت زدایی طبیعت زدایی غیرعادی نمودن
خرده سامانه زیرسامانه دستگاه فرعی زیرسیستم خرده سیستم
خودزایشگری خودنوسازی
زیست سیاست ( در فلسفه میشل فوکو )
فرمانروایی گری حکم رانی گری دولت مندی حکم روایی گری ( پیشنهاد جناب آقای داریوش آشوری در واژه نامه اصطلاحات علوم انسانی ایشان )
مد روز، مد زودگذر پوشاک ارزان قیمت، ولی شیک که به سرعت از طراحی به فروشگاه های خُرده فروشی می رسند تا با روند روز مطابقت داشته باشند. این مجموعه از ...
رودخانه مِرسی در شهر بندری لیورپول انگلستان
چندلایگی ( به ویژه در برخی متون وابسته به فلسفه والتر بنیامین و دلوز )
زیست باوری زیست باوری اعتقادی است به این که �جانداران زنده اساساً با موجودات غیر زنده متفاوت هستند زیرا دارای عناصر غیر مادی اند یا دارای اصولی متفا ...
زیست باور زندگی باور
زیست باورانه زندگی باورانه
نمایش شناختی نمایش شناسانه
نمایش شناختی نمایش شناسانه
Baby boom افزایش نرخ زاد و ولد، انفجار جمعیت Marriage boom افزایش نرخ ازدواج Satire boom رونق طنز ( رونق آثار هنری، ادبی، نمایشی، تلویزیونی طنز و ن ...
بافتارمند نمودن زمینه بخشیدن بسترسازی کردن
بافتارمند نمودن زمینه بخشیدن
دگرباروری بده بستان هنری و علمی تبادل اندیشه
دید زدن زُل زدن خیره شدن خیرگی، دیدزدن ( در مفاهیم فرویدی و لاکانی )
پرداختن به. . . اشاره کردن به. . . گوشه چشمی به. . . داشتن نگاهی به. . . انداختن
چرخش زبانی، چرخش زبانشناسی، چرخش زبانشناسانه، چرخه زبانی ( در فلسفه غرب، چرخش زبانی تحولی بزرگ در در اوایل قرن بیستم است که مهم ترین ویژگی آن تغییر ...
لایحه انتشار صحنه های قبیحه
انتشار صحنه های قبیحه
بارورسازی دوسویه
گربه گام گربه گام زدن ( فعل ) گربه رو
هویت جنسی ( تکجنسگرا، دوجنسگرا، همجنسگرا، دگرجنسگرا، . . . )
دوره بندی ( در ادبیات و هنر )
بنابر واژه نامه ریشه شناسی اتیموآنلاین، ریشه این کلمه �هور� ( خور، خورشید ) هندواروپایی است و از معنای محل برآمدن خورشید گرفته شده ( چیزی مانند واژه ...
شیوه روش شیوه جامه پوشی شیوه پوشش
ناکارآمد شدن بحرانی شدن ورشکست شدن کارآمدی را از دست دادن کارکرد را از دست دادن
رشته پیوند همچون نخ تسبیح رشته اتصال
خود - ناچیزشماری خود - ناچیزپنداری فروتنی، تواضع ( در برخی متون با لحن مثبت )
ناچیزشماری ناچیزپنداری
گفتار نوشته، فیلمنگاشت ( در دوران سینمای صامت این واژه به توضیحات فیلم ها هم اطلاق می شد )
سرسختی، پافشاری ( با بار معنایی منفی ) یکدندگی، تعصب، جزم اندیشی،
خاستگاه ریشه سرچشمه سررشته منبع
روح از بدن خارج شدن به لقاءالله پیوستن جان به جان آفرین تسلیم کردن مُردن از کار افتادن ریق رحمت را سرکشیدن
میزنگاره
کُنج سرخ، کُنج زیبا در خانه های روسی و فرهنگ های وابسته معمولا در خانه ها و جایی روبروی اجاق در کنج اتاق فضایی متشکل از یک یا دو طبقه ساخته می شد و ...
کارت تبریک ( متولدین دهه پنجاه به قبل به یاد دارند که نزدیک نوروز چطور این کارت پستال های هنری به بازار سرازیر می شدند و کودکان، نوجوانان و بزرگتره ...
کسی را هولزده کردن کسی را دستپاچه کردن
ته سیگار ـ فیلتر سیگار
گل داوودی گل مینا
پیمان خودکشی دسته جمعی خودکشی جمعی از پیش طراحی شده
فیلم نگاشت یادداشت های سینمایی
پیرنگ، طرح ( در ادبیات داستانی )
بی همتا بی رقیب بلامنازع
پیشکشنامه ( صفحه تقدیمی ابتدای کتاب ها )
فعالیت پرتنش عواطف پرشور احساسات تنش آمیز
دستورالعمل - راز کار - راز موفقیت ( درست است که این واژه به معنای شیوه آشپزی و روش پخت و پز و. . . است ولی در برخی متون ممکن است برای زمینه هایی دی ...
در روند کار در عمل عملاً کمابیش کاربردی در کاربرد به شیوه کاربردی
توفان از ریشه توفیدن همان واژه هندواروپایی است که به معنای درهم پیچیدن و غریدن و صدا کردن است. و در لاتین به typhoon تبدیل شده و به عربی رفته و با ط ...
ناگزیر پرهیزناپذیر اجتناب ناپذیر غیرمنعطف سخت
در برخی متون به معنای: مبهوت، افسون شده، بهت زده
موسیقی تالاری موسیقی تماشاخانه ای موسیقی میخانه ای
چکمه هایی نمدین چکمه های نمدی
همبنیان گذار ( مانند همکار، همکلاس، همسایه، . . ) از بنیانگذاران. . .
شکست خوردن، ناموفق بودن، بنیانی ضعیف داشتن His grandiose plans to step up film production and create a Soviet Hollywood foundered miserably. طرح های ...
افسارگسیخته، بی پروا
بازدارنده ، دست و پا گیر، مهارکننده
جمله واره گزاره
گزاره ای جمله واره ای
زمین گیر ازپاافتاده بستری
پیشگام پیشرو
خوانش همگانی خوانش پراحساس خوانش پرشور و خروش
شاعرانگی زدایی شده شعرزدایی شده
, شعرزدایی شاعرانگی زدایی
سهم ( دین ) خود را به کسی ادا کردن
سهم خود را ادا کردن
شخصیت زدایی ( این صنعت ادبی وارونه صنعت جاندارپنداری یا جانبخشی به اشیا است. ) مثال: خمپاره ها مسجد تاریخی شهر را ویران کردند. بمباران ده ها کودک ...
همسان پنداری همسان پنداری سازی همذات پنداری
ریگ به کفش داشتن کاسه ای زیر نیم کاسه بودن بوی خیانت آمدن
طبیعت - خدا باوری همه - خداباوری هَماخداباوری
اندام وارگرایی اندام وارپنداری جاندارپنداری
دانشواژه مدت، زمان، دوره نام نهادن
دانشواژه شناسی
ریختارگرا - ریختارگرایانه
ریختارگرایی
همداستانگرا ( پیرو مکتب ادبی همداستانگرایی - برای توضیحات این مکتب به مدخل Unanimism یا همان همداستانگرایی مراجعه کنید. )
هم داستانگرایی یا همان اونانیمیسم، یک جنبش ادبی فرانسوی سده بیستمی است که از سوی ژل رومن شاعر و نویسنده پایه گذاری گردید. این جنبش مبتنی بر روانشناسی ...
رشته پیوند نخ اتصال نخ تسبیح
برشنامه، تقطیع ( معادل انگلیسی کلمه فرانسوی دکوپاژ است. )
کسی را منصرف کردن
دورافتادن ( از چیزی یا کاری ) فاصله گرفتن ( از چیزی یا کاری )
( در برخی متن ها ) یک بسته اسکناس
( با صدای ) تالاپی انداختن
و چه و چه. . . وغیره و مانند اینها. . . و از این قبیل. . .
بازگشت پذیر، برگشتنی، تواب ( در مسایل سیاسی، کسی که از اهداف حزب جدا شده )
به زور جا شدن زورچپان شدن ( عامیانه )
روستایی شبانی چوپانی ساده و بی پیرایه بی پیرایه و بی آلایش ساده و صمیمی
این اصطلاح زمانی به کار می رود که موقعیتی که داشتن یا انجام دادن چیزی ( با وجود خطا ) بهتر از نداشتن یا انجام ندادن آن باشد. Less is better than not ...
اکنون که به آن می اندیشم. . . جوری که به یاد می آورم. . . حالا که به یاد می آورم. . . حالا که فکرش را می کنم. . .
فرجام گرایی پیامدگرایی نتیجه کرایی
خوش نوشت خوش نگاشت
از قلم تراوش کردن
سپاسنامه
لقمه چرب و نرم نقل و نبات نان و آب دار ( کنایه از موقعیتی پرسود )
کار نان و آب دار شغل پردرآمد شغل نان و آب دار
نام آور صاحب نام شناخته شده جاافتاده پابرجا تثبیت شده
زبان های رومی - آلمانی
جاز نواز نوازنده جاز جاززن
از سر گذراندن دستخوش ( چیزی ) شدن
به ارمغان آوردن برجای نهادند از خود میراث. . . به جای نهادن
ترجمه شناسی ترگمان شناسی ( رشته دانشگاهی که در کشور ما بانام ـمترجمی ـ یا همان ترانسلیشن در دانشگاه ها تدریس می شود، در کشورهای دیگر با نام ترانسلی ...
سرکش، طغیانگر ( برای فرزنث، شاگرد ، . . . )
دوباره، مکرر، باز، بازهم فریاد دوباره، دوباره ( در اجراهای هنری ) درخواست تکرار یک اجرای هنری از سوی تماشاگران
رودررویی
در محیط آزمایشگاهی
تک گام ( نوعی موسیقی با ریتم تند برای رقص های دسته جمعی در مجالس )
سینمای شوروی موسسه دولتی سینمای شوروی
Tenterfram چارچوبی برای کشیدن، خشک کردن یا شکل دادن پارچه. این چارچوب زنجیره ای از قلاب ها در بالای خود داشت که پارچه های بزرگ را از آن آویزان می کرد ...
سر بزنگاه، سروقت، لحظات پایانی
گفتار نوشته ( در فیلم های صامت )
معماری تبلیغاتی ( در شوروی سابق ) این واژه در جامعه شوروی پس از انقلاب، در پی واژگان فیلم تبلیغاتی و قطار تبلیغاتی و. . . ( agit film و agit train ) ...
مغان، موبدان زرتشتی بزرگان، خردمندان، فرهیختگان ( در برخی متن های غیرمذهبی )
ژنده پوش
موی ( کسی را ) کَندن موی ( کسی را ) کشیدن
یکی از معناهایش، شطرنجی، چهارخانه و . . . ، برای طرح پارچه می باشد.
دست تنها یک تنه به تنهایی
روش بالینی برخورد بالینی ( پزشک دربرابر بیمار )
منزل پدری
راهکار، راهبرد
مجاز استعاره آرایه های ادبی آرایه های مجازی
مجاز آرایه های ادبی آرایه های مجازی
منادا علامت ` که برای افعال مخفف و مالکیت بکار می رود.
روی هم رفته
دشت گسترده
نفس روح افزا دمیدن
به بوته آزمایش نهادن به بوته آزمایش گذاشتن
رسا بودن گویا بودن شیوا بودن کارآمد بودن معنا را رساندن
موسسه کشاورزی وروستایی دولتی مزرعه دولتی ( تلفظ: سوفخوز. واکه ف در بیشتر اسم های روسی جایگزین صدای واو ساکن، می شود. درست مثل برخی از واژگان عربی )
gird ( up ) one's loins کمر همت را بستن آماده شدن ( برای انجام کار دشوار یا پرتقلا )
gird ( up ) one's loins آماده شدن ( برای انجام کار دشوار یا پرتقلا ) کمر همت را بستن
gird ( up ) one's loins آماده شدن ( برای انجام یک کار دشوار یا پرتقلا ) کمر همت را بستن
هیجانی، پرشور، مشتاق
امربر، ساقدوش، شاگرد پسر بچه ای که به پاپ ، فرمانده، یا هر مسئول بلندپایه دیگری خدمت می کند. دانشجوی جوان دانشکده افسری ( در روسیه تزاری )
سپاه جوانان ( آکادمی نظامی روسیه تزاری برای فرزندان اشراف ) Page یا page boy به پسربچه ، نوچه، شاگرد و . . . گفته می شود که در محضر پاپ، پادشاه، فرم ...
باتلاق مرداب گنداب
ساختار سه پرده ای ساختار سه بخشی ( در سمفونی، باله، نمایش و داستان که دارای مقدمه چینی ، بدنه و پایان بندی است. )
نمایش زدایی داستان زدایی آب و تاب موضوع را کم کردن
نمایش زدایی نمایش زدایی کردن داستان زدایی کردن آب و تاب موضوع را کم کردن
ستارگان درخشان ستارگان نامدار ( افراد سرشناس )
لباس فوتبال
عجز و لابه درخواست التماس
کلاه نمدی
تقلید ادبی هنری نسخه برداری ادبی هنری
از سر تا ته از سر تا پا از بالا تا پایین از ابتدا تا انتها از اول تا آخر
معاون معاون اجرای دستیار در سینما: دستیاران تهیه و تولید ( در اصل اصطلاحی نظامی است به معنای معاون فرمانده اردوگاه )
مکتب کارگری آیین کارگری ( نام یکی از نهادهای فرهنگی پس از انقلاب روسیه )
عضو حزب جوانان کمونیست
زلف طره موی روی پیشانی موی فرفری
ریخت و پاش درهم ریختگی به هم ریختگی شلوغ پلوغی
غوغا به پا کردن غوغا به راه انداختن هیاهو کردن
کلاف سردرگم موردی پیچیده مسئله ای دشوار کتری ماهی: به معنای �موردی پیچیده و بی نظم� ( 1715 ) ، گاهی اوقات گفته می شود که برگرفته از یک رسم اسکاتلن ...
رقاصخانه میکده می فروشی
کارنابلد علاقه مند غیرحرفه ای
خود را ثابت کردن ضامن کسی شدن خود ( یا کسی ) را متعهد کردن
پیش گفتار پیش درآمد آنچه می خوانید. . . Prefac پیشگفتاری است که نویسنده در آغاز اثر خود می آورد و در آن از اهمیت موضوع گفته و توضیح می دهد که اندیش ...
درود Foreword مقدمه ای است که از سوی شخصی جدای از نویسنده، معمولا سرشناس، معتبر و کاردان در آن حیطه نوشته می شود و هدف اش معرفی اثر نویسنده و ترغیب خ ...
مردسالاری در گفتمان مردمحوری در گفتمان برتری مردانه در گفتمان این واژه را لاکان، به دنبال واژه لوگوسنتریزم ساخت.
مردمحوری در گفتمان مردسالاری در گفتمان برتری مردانه در گفتمان
از قضا اتفاقا
باری به هر جهت گرفتن کارها زرنگ بازی درآوردن مفتخوری کردن کار درپیتی انجام دادن نوعی رویکرد برخورد با مسائل زندگی که شخص در آن مشکلات را سرسری گرفته ...
قطار تبلیغاتی ( یک موتور لوکوموتیو با واگن های کمکی ویژه بود که در زمان جنگ های داخلی روسیه از سوی دولت بلشویک روسیه شوروی، برای اهداف تبلیغاتی، جنگ ...
فیلم تبلیغاتی ( فیلم پروپاگاندایی در شوروی )
رمز گاوصندوق ( درباره قفل های ترکیبی )
از دید بالا ( نگاه کردن ) از زاویه دید بالا ( نگریستن ) از منظر بالا ( نگاه کردن ) با موقعیت برتر ( به قضیه نگاه کردن ) جایگاه برتر
دفاعیه
دوربین دستی ( دوربین هایی که پیش از آمدن برق و باتری، با چرخش اهرمی شروع به فیلمبرداری می کردند )
سیبروی اهل سیبری سیبروی ها ( جمع ) اهالی سیبری ( جمع )
In later years Pudovkin, through no fault of his own ( he was always at pains to minimize his own role ) , constantly got credit for the discoveries ...
بی آنکه تقصیری داشته باشد. . . بی آنکه عمدی در کار ش باشد. . . بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد. . .
وخامت، زوال، فروپاشی، بدتر شدن، وخیم شدن، ناگواری، ناگوار شدن
( در متون سینمایی ) راش ها، مواد خام در ضمن، جناب آقای محمدعلی عطار: این واژه با واژگان matter و mother هم خانواده هستند و در فارسی هم ماده ( به معن ...
دلمُرده زننده تندوتیز اَجق وجق
درهم جمع شدن درهم چروکیدن Edvard Munch's painting The Cry ( 1894 ) depicting, against a bleak and stylized back - ground, a tense figure with a "cont ...
جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه RSFSR Russian Soviet Federative Socialist Republic
اصطلاحی برای تحقیر دیگران کسی رو داخل آدم به حساب نیاوردن به ت. خ. م هم حساب نکردن به ریش کسی خندیدن
مصرف گرایی خودنمایانه ولخرجی متظاهرانه مصرف گرایی خودنمایانه اصطلاحی است که جدای از علم جامعه شناسی، نوداروینی ها و روانشناسان فرگشتی نیز آن را در ...
تاج افتخار
پرکار ( برای شاعران و هنرمندان )
شیب تند کوهستان جاده شیب دار کوهستانی
دانکنیسم فلسفه برخی افراد که آزادی کامل را برای هر چیزی که زیبا، شگفت انگیز، عادلانه، مهربان است، قائل اند؛ آزادی کامل برای هر کسی که باحال، با کیفی ...
مشتری همیشگی مخاطب دائمی
رونمایی کردن، پرده برداری کردن، کشف حجاب کردن. آشکار نمودن
کارگردان کارگردان صحنه ای طراح صحنه ( معنای واژگانی: آنکه صحنه را می چیند )
مکتب کارگری ( نام نهادی فرهنگی بود که پس از انقلاب در شوروی بنا نهاده شد تا تفکرات و باورهای جدید انقلابی را در زمینه های هنری پیگیری نماید )
نمایش شناس نمایش پردازی نمایشنامه نویس
نمایش شناسی نمایش پردازی
نخی، تکی ( برای سیگار )
داستان ماجراجویانه
همرنگ جماعت شدن همسوی با جمع شدن همگام با دیگران شدن همسوی با اجتماع شدن
پر فراز و نشیب پر تب و تاب پر تلاطم پرهیاهو جنجالی جنجال برانگیز
گوشزد کردن ( در برخی متون )
نامتعارف گرایی ناروال گرایی
شگفت آنکه
سیما سنجی سیماشناسی چهره شناسی قیافه شناسی
سینمای خاموش ( استاد بابک احمدی در کتابش، �از نشانه های تصویری تا متن� از این اصطلاح بهره گرفته است ) فیلم خاموش سینمای صامت فیلم صامت
فقط، تنها عادل، دادورز عادلانه، منصفانه، دادورزانه
دادورز دادورزانه منصف منصفانه
آنسوی هفت دریا، ینگه دنیا
داستان مصور داستان عکاسیک ( جناب آقای بابک احمدی در کتاب خود، �از نشانه های تصویری تا متن� از این ترکیب واژگانی بهره گرفته است ) . کتابی مانند کمیک ...
داستان ترسیمی ( ترکیب واژگانی بکارگرفته شده از سوی جناب آقای بابک احمدی، در کتابشان، �از نشانه های تصویری تا متن� ) .
داستان تصویری داستان ترسیمی ( جناب آقای بابک احمدی در کتاب شان، �از نشانه های تصویری تا متن�، از این ترکیب بهره برده اند )
پاکسازی، یکدست سازی، تصفیه، یکپارچه سازی
شیوه مند، شیوه گرا، شیوه گرایانه
مدرن سازی نوگرایی نوسازی
توصیه نامه معرفی نامه ( نامه ای که از سوی اساتید دانشگاه ، یا محل کار پیشین برای مقطع جدید دانشگاهی یا مسولین شغل جدید ، آورده می شود و صلاحیت های ...
خلع سلاح کردن دشمنی زُدایی آشتی افزایی دوستانه نمودن ( رابطه )
( در برخی متن ها ) سهل انگارانه، ولنگارانه، جوان پسند
Rooky با همین املا به معنای �تازه کار� به کار می رود.
ناتوان عاجز عاجزانه پرتمنا ( به ویژه وقتی برای نگاه های دیگران بکار برود )
کنشگرا کنشگر واقعگرا عملگرا
توی نخ کسی بودن زاغ سیاه کسی رو چوب زدن کسی را زیر نظر داشتن
. . . و همکاران . . . و دیگران
خامی خوش خیالی سادگی ساده لوحی
ساده لوحانه با خوش خیالی از روی سادگی
ساده ساده لوح خوش خیال
جایگاه ارجمند جایگاه پراحترم جایگاه احترام آمیز
ارجمند آبرومند احترام آمیز پُراحترام پرارج و قُرب
جایگاه ، موضع، رویکرد
سازگاری گرا سازگاری گرایانه ( در بحث های فرگشتی و داروینی )
سازگاری گرایی ( در مباحث فرگشتی و داروینی )
اختلال نمادکامگی اختلال بتوارگی جنسی
سنت کیفیت گرایانه ( نامی که فرانسوا تروفو برای فیلم های فرانسوی، پیش از موج نو فرانسه بکار می برد )
اعاده حیثیت ، اعاده اعتبار ( در برخی متون )
پیشاجنگ
هیز چشم چران نظرباز
تک جستار تک مقاله تک نگاشت
جویای نام عاشق سینه چاک شهرت طلب
ایرانیک کژنوشت یک وری
سوت بلبلی سوت گرگی سوتی که از روی شگفتی و تعجب زده می شود.
دلال محبت، جاکش، پاانداز، قواد ( عامیانه: گُواد )
( بدبین ) بی اساس بدگمان ( بی پایه و اساس )
بدبینی بی اساس بدگمانی بی پایه و اساس
این نام ( عنکبوت سیاه ) با ترجمه واژگانی بیوه سیاه در داستان ها و فیلم ها استعاره ای است برای شخصیت زن بیوه ای که برای به دام انداختن مردان نقشه می ک ...
با. . . جور در نیامدن با. . . هماهنگ نبودن با. . . در تضاد بودن
با هم جور در نیامدن با یکدیگر جور نبودن
جور در نیامدن در تضاد بودن هماهنگ نبودن مغایرت داشتن
دگرمحور
شمایل نگاری نمادپردازی
ازکارافتاده ناکارآمد
نسبت جنسیتی موالید نسبت جنسیتی متولدین نسبت جنسیتی زاده شدگان
نسبت جنسیتی ( دوستان وقتی در مباحث علمی واژه sex به تفاوت کارکردی میان زن و مرد و نقش ها و وظایف آنان اشاره می کند، معنای جنسیتی مناسب تر از جنسی ا ...
واقع بین واقعگرا عملگرا کاربردی
چندجنسگرایی
چندجنسگرایی
همه جنسگرایی
تفتیده آفتاب سوخته خشکیده
شمایل سرنوشت ساز شمایل سرنوشت گرا
املای درست این واژه destruction به معنای تخریب و نابودی است.
دوستان توجه داشته باشند که واژه destruction به معنای تخریب و نابودی با واژه distraction به معنای حواس پرتی و پرت اندیشی فرق داره.
قابل توجه برخی دوستان که در بالا اظهار نظر فرمودند: Best واژه ای فارسی هست ولی به معنایی که برخی دوستان گفتند نیست. Best همان بهشت است. واژه بهشت به ...
نادیده گرفته شده ناچیز انگاشته شده نخودی فرعی
محرومیت مادام العمر ممنوع کاری مادام العمر
شیب منحنی یادگیری
عقب نشینی تاکتیکی عقب نشینی راهبردی
جناب آقای سعدی و دیگر دوستان این واژه راکورد ( فرانسوی ) همان واژه رکورد ( Record ) انگلیسی است. این دو در واقع یک کلمه در دو زبان هستند. از آنجا که ...
طراحی لباس ، جامه پردازی ( در سینما )
سازه گرایی ( جنبش هنری در اوایل قرن بیستم شوروی، که از سازه های متحرک و عناصر مهندسی و مکانیکی در صحنه پردازی نمایش ها بهره می گرفتند )
انتصابی ( برای وسایل الکترونیک ) انتسابی ( برای صفات انسانی، مانند ژنتیک )
اتصال بی سیم ( در مقابل hard wired که اتصالات با سیم کشی است ) نصب شده، درونی، کارگذاشته شده نهادینه، درونی، انتسابی ( در مورد ویژگی های انسانی )
نیلگون ( برای دریا و آسمان )
پابرجا نگاه داشتن سرپا نگاه داشتن استوار نگاه داشتن
برترنمایی قهرمان سازی پیروزپنداری
نمایش تصویری ( واژه فرانسوی ) بازنمایی تصویری
پرفروش ( فیلم )
خود تبلیغ گر
خودتبلیغ گری
خودنما
تصویر در تصویر داستان در داستان در نقاشی های کلاسیک، تصویری که در خود تصویری دیگر جای داده. نوعی قصه در قصه
مختصر و مفید کوتاه و گزیده فشرده و برگزیده
شمایل عاشق کلاسیک ( در ادبیات اروپا، عاشق داستان های عاشقانه و رومانس )
اژدهای هفت سر ( معادل موجود افسانه ای یونانی، مار نه سر )
دست و پا گیر
نظریه علامت دهی یا علامت دهی پرهزینه، نظریه ای است فرگشتی که نخستین بار زیست شناس اسراییلی، آموس زهاوی، به میان کشید. این نظریه درباره به نمایش نهادن ...
خانه نمونه تبلیغاتی برای فروش فیلم تبلیغاتی خانه های فروشی
جامه لخت و بدن نما
دور از دسترس سخت دسترس
در بسیاری از متن ها به معنای: بد ناجور غیرقانونی غیراخلاقی Sinister به معنای بدکار، گناهکار، بداندیش از زبان لاتین و به معنای �چپ� است.
حکومت ویشی ( حکومت همدست نازی ها در فرانسه اشغال شده در جنگ جهانی دوم )
همیاری، تعامل، بده بستان
ابرمردانگی، ابرمردسالاری
پیش از همه نخست نخست آنکه/اینکه
خودشیفتگی خودبزرگ بینانه
هشدار شوم گویی شوم بینی
هشداردهنده شوم گو شوم بین
هشدار دادن شوم گویی شوم بینی
خود - محق پندارانه خود - محق انگارانه خود - درستکارپندارانه خود - درستکارانگارانه
خود - محق پنداری خود - درستکارپنداری خود - محق انگاری خود - درستکارانگاری
از هفت دولت آزاد آزاده رها ول، ولنگار
پیش بینی پذیر همانگونه که انتظار می رود. . . همانگونه که پیش بینی می شود. . .
شلوارک بند
شناسایی کردن ( مجرمین در تحقیقات پلیسی )
نزار، داغان
رفیق دزد و شریک قافله هم از توبره می خوره هم از آخور
سانسور منشوری
گناه چیزی را به گردن گرفتن، تقصیر گناهی را پذیرفتن، سرزنش را پذیرفتن
جنایات فجیع
غیردردسرساز ، غیر چالش آفرین
داستان تعقیب و گریز پلیسی فیلم پلیسی
قرتی، جلف، خوش پوش
شهوانی، شهوت انگیز
ندیمه ( برای زنان ثروتمند )
به شیوه. . . ، بنا بر. . . ، به روش. . . ، مانند. . .
خوش سیما، جذاب، گیرا
بی بندوباری، هوسرانی
سیاهی ها و سفیدی ها، تاریکی ها و روشنایی ها
پیراهن پوست پلنگی
Be onto someone توی نخ کسی بودن
زیاده خواهی، زیاده طلبی
زیاده خواه، زیاده طلب
( خطر ) دور سر کسی چرخیدن ( رخداد ) بالای سر کسی چرخیدن
هم رقص ( مانند همکار و هم کلاس و. . . )
متلک های اهانت آمیز اهانت های تحقیرآمیز
پن شلاقی، حرکت پرشتاب دوربین
برای. . . مقصر بودن گناه. . . گردن. . . بودن باعث و بانی. . . بودن
سایه ای از ابهام افکندن بر. . . سایه ای شوم افکندن بر . . . سایه ای تیره بر. . . افکندن
زن تن فروش، روسپی
اصطلاح پولار ( با قطبی اشتباه نشود ) گویی در دهه 1970 ابداع شده باشد. مانند بسیاری از اصطلاحات در زبان فرانسوی، این یک اصطلاح تغییر یافته یا عامیانه ...
Congressional Budget Office اداره بودجه کنگره، دفتر بودجه مجلس کمیسیون بودجه مجلس
چشم چران، هیز
چشم چرانانه
چشم چرانی، هیزی گری
ماکیاولیایی، ماکیاولیستی، حیله گرانه، غیراخلاقی
مرد زن باره
پوچ، بی ارزش، بی اهمیت، صفر ( گاهی به معنای آدم بی ارزش و پوچ است )
ارتزاق کردن، روزی گرفتن
تا سرحد توان، به نهایت توان
ثروت کسی را بالا کشیدن
دختر بی کس و کار، دختر بی خانمان ( در فیلم های نوآر )
دختر جوان اغواگر ( شمایلی در فیلم های نوآر )
پری چهر، پریچهره
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
بررسی ناپذیر، بررسی نشدنی
بدون جذابیت جنسی
پتن دوستی
پتن گرایی، پتن محوری ( طرفداران مارشال پتن در فرانسه ، پس از جنگ جهانی دوم که باور داشتند پتن نه تنها خائن نبوده، بلکه با تسلیم به موقع ، فداکاری نمو ...
دستکاری کردن به بازی گرفتن ( برای اشخاص )
گناهکار جلوه دادن کسی
در کنار. . . جای دادن، در کنار. . . قرار دادن، همتای. . . دانستن ، در صف. . . دانستن ، در صف. . . قرار دادن
دلداده پیر و پولدار یا: پیردلداده پولدار
پیرفاسقِ پولدار پیردلداده پولدار
مار خوش خط و خال خود را به موش مردگی زدن مارموز_ موذی ننه من غریبم بازی درآوردن ( ترجمه واژه به واژه این اصطلاح برای کسانی به کار می رود که چنان سرد ...
وسوسه ناانگیز، ساده، غیرجذاب، نافریبنده
پایان ناپذیر، سیری ناپذیر، حریص، پرولع
پدری، پدرانگی
دیرپای، دیرینه، ماندگار ، کهن
کهن الگویانه
عدالت شاعرانه ( پاداش و کیفری که شاعر یا نویسنده برای خیر و شر داستانش در نظر می گیرد )
فرومایه، پست نهاد، سست عنصر ، تحقیرآمیز
در مباحث سینمایی می تواند معنای �کارآگاهی� بدهد.
شهوت انگیز ، شهوت انگیزانه هوس انگیز ، هوس انگیزانه
خوره. . . ، دیوانه. . . ، عاشق. . . Wannabe James Dean عاشقِ جیمزدین، عشقِ جیمزدین خوره جیمزدین، دیوانه جیمزدین
ماه دوست مجنون ماه عاشق ماه
حرکت دوربین بر ارابه ( یا سه پایه چرخ دار ) رو به عقب
حرکت دوربین بر ارابه ( یا سه پایه چرخ دار ) رو به جلو
ریق، واژه ای است بازمانده از زبان های کهن ایرانی که با واژه های ریز، ریختن، ریژ و ریدن و . . . و حتی رفتن و راه و . . . هم خانواده است و در معنا به م ...
جازدن، وادادن
نارو زدن، پشت کسی رو خالی کردن، ( کسی رو ) ناامید کردن
پخش زمین کردن ( با مشت ) نقش زمین کردن ( با مشت )
فیلم جنایی_کارآگاهی
داستان جنایی_کارآگاهی
داستان جنایی_پلیسی
کالاشدگی، کالاانگاری ( زنان )
( در ادبیات ) همسان پندارانه، همذات پندارانه
( در ادبیات ) همذات پنداری، همسان پنداری، همسان پنداری سازی
زن ستیزانه
جامعه پسند
همسوی با داستان، همسوی با روایت
داستانی، روایتی
شیوه پردازی، شیوه پردازی کردن سَبْک پردازی کردن
شیوه پردازی شده سَبْک پردازی شده
مرد اغواگر، مرد ویرانگر ( در فیلم های نوآر ، و به موازات �زن اغواگر� یا همان فمه فتال femme fatal )
دورگه، چندرگه
همدست شدن علیه هم پیمان شدن دربرابر گاوبندی کردن دسیسه چینی کردن علیه دست به یکی شدن
دست به یکی کردن ( علیه ) همدست شدن ( علیه ) گاوبندی کردن
دگرنمایی، تظاهر، وانمودسازی، دورویی ریاکاری ( اینها همه غیر معنی اصلی، یعنی� نقاب زدن�، می باشد )
دگرنمایی، تظاهر، وانمود سازی
عشق ستیزه جویانه
شهوانیت برای کسب قدرت قدرت برآمده از جذابیت جنسی، قدرت برآمده از زیبایی، امتیاز زیبایی برای کسب قدرت
رقیب ( کسی ) نبودن هماورد نداشتن رقیب نداشتن
دختر ساده دل ( در فیلم های نوآر فرانسوی )
به تفصیل آوردن، به تفصیل بیان کردن
رهاشدگی، طرد، انزوا
فیلم خاکستری ( فیلم گری، اصطلاحی فرانسوی در سینماست، در برابر فیلمسیاه، یا همان فیلم نوآر، که تلخی و سیاهی کمتر از فیلم های ژانر نوآر دارد.
خالی از دلبستگی بی هیچ دلبستگی بی دلبستگی ناوابسته
جواهرآذین
با میانجی پرواسطه با واسطه غیر مستقیم ناسرراست
طنین انداختن طنین انداز شدن در گوش پیچیدن به گوش رسیدن
چشم چرانانه، هیز، نطربازانه
هیز، چشم چرانانه
عاشق پیشه
همیشه پای یک زن در میان است! دنبال زن بگرد!
فرزندپروری، زادآوری، پدرومادری، پرماری
حیرانی عشق درآمیخته با حیرانی
روان رنجوری
عشق ستیزانه عشق کُشی، عاشق کُشانه
عشق ستیزانه عاشق کُش، عاشق کُشانه
ناخوانده کنجکاوانه تجاوزگر، تجاوزگرانه، متجاوزانه
بهره کش
هرزه کوچولو
هرزه ریزه میزه هرزه ریز نقش
از حرکت باز ایستادن از جنبش انداختن
احساسات و فعالیت های اجتماعی_جنسیتی
وابسته به شرایط بسته به متن بسته به زمینه
اجتماعی _جنسیتی
اجتماعی_جنسیتی
اندازه ای مختلف از. . . اندازه هایی گوناگون از. . . درجاتی مختلف از. . .
جفتی، جفت یاب
زن امروزی، دختر امروزی ( فرانسوی )
فوران خشم
درون روایتی، درون داستانی
( در تاریخ فرانسه ) رژیم همدست نازی ها ( در دوران اشغال )
دختر کار، دختر شاغل ( کارگر جنسی )
ترشیده روی، ترشیده سان، ترشیده وار
درون جنسیتی
خودمحق پندارانه
زنان گیس بریده، زنان سرتراشیده ( زنانی که پس از پایان جنگ جهانی دوم در کشور های اروپایی، به ویژه فرانسه و ایتالیا، به جرم رابطه با آلمانی ها، در انظا ...
دلداده، عاشق
اهریمن نمایی، سیاه نمایی، اهرمن سازی
تقدیر تلخ، سرنوشت تیره و تار، بخت سیاه
همگروه ( در دارودسته های مردانه )
همگروهی ( دارودسته های مردانه )
ناشیانه
سروکله زدن، یکی به دو کردن، جروبحث کردن، مجادله
سروکله زدن، یکی به دو کردن، مجادله کردن
نوک پیکان، پیشرو، پیش قراول، سردسته
سرسخت ( دشمن یا دوست ) پروپاقرص
ضد میهنی، میهن ستیزانه، وطن فروشانه، خیانتکارانه، خائنانه
دم غنیمت شمری ( فلسفه خیام ) دم را دریاب!
دم را دریاب. ( دم غنیمت شمری )
Cease the time: دم را دریاب
گزافه تاوان دادن
تاوان گزاف
زیر نفوذ یهودیان
همدستگرایی ، همدستی ( با دشمن در هنگام اشغال کشور، مانند رژیم ویشی و ژنرال پتن در فرانسه، هنگام ورود ارتش آلمان به آن )
لجوج، سرسخت، یکدنده، سمج، مصر
لجوجانه، سرسختانه، یکدنده، مصرانه
نیمه درشت
نمای نیمه درشت، نمای متوسط بسته
پرده کرکره ای، پنجره با قاب بیرونی راه راه
خودکشی آمیز، خودکشی گرا، خودکشی گرایانه
به عنوان صفت برتر: خشن تر، زمخت تر، زبرتر
زمین تا آسمان فرق داشتن
الکل آلوده
هرزه ( به فرانسوی )
تجاوزگر به محارم، متجاوز به محارم
شکارگر ( جنسی )
سرنوشت ساز
زن اغواگر، زن افسونگر
عشوه گر، لَوَند
لوندی، خواستنی بودن، کام دهی ( جنسی )
شکارگر ( جنسی ) , بهره کش جنسی،
در سینما گاهی به معنای �مصرف کننده� ( مواد مخدر ) به کار می رود.
عشاق فلک زده، عاشقان نگون بخت، دلدادگان بدبخت، دلدادگان ناکام، عشاق ناکام
هم فرگشتی، هم تکاملی، باهم تکامل یافته
پرورش ، بزرگ کردن فرزندان
انتسابی، مادرزادی
درود. در رابطه با نوشته کاربر محترم به نام learner ، بنا به نوشته دبورا والکر موریسون، در کتاب خود �فیلم نوآر کلاسیک فرانسه�، این اصطلاح �بقای برترین ...
پریشان کننده، دلگیر کننده
بت واره سازی
( در پژوهش و ادبیات ) پیکربندی پژوهش، مجموعه آثاری که در پژوهش به عنوان نمونه تحقیق مورد استفاده قرار گرفته اند. بدنه تحقیق که پس از مقدمه می آید. د ...
( در سینما و ادبیات ) میان ژانری
سیاستمدار کله شق، سیاستمدار متعصب ، سیاستمدار سرسخت
پیگیری، رسیدگی ( در فیلم های جنابی و پلیسی )
تشویش، نگرانی
سرانجام، و بی گمان هم ارز دیگران، . . . سرانجام، و هم ارز دیگران، . . . سرانجام، و هم سنگ دیگران، . . .
الیوت اظهار می دارد که �تا پیش از قرن هفدهم، شعر و به ویژه شاعران متافیزیک انگلستان، قادر بودند عقل و احساس را همزمان و همسو درباره یک موضوع به کار گ ...
جداسازی احساسی ( جداسازی احساس و عقل در ادبیات، احساسات گرا بودن یا عقل گرا بودن یک اثر هنری ) _ عبارتی که نخستین بار تی اس الیوت برای توصیف شعر متاف ...
پاکسازی، مرتب کردن ( رد کردن وسایل و لباس های زیادی )
فراخودآگاهی، فراخودشناختی
از سویه هایی بسیار، از سویه های گوناگون
ترفند فاصله گذاری، اثر فاصله گذاری
دلخراش، تلخ، غم انگیز ، ناراحت کننده، سهمگین
ترفند فاصله گذاری که برشت آن را از ترفند آشنایی زدایی فرمالیست های روسی برگرفته است. هردو ترفند در ادبیات، نقد و هنر مارکس گرایانه مورد استفاده قرار ...
این واژه با معنای�خداباوری� از واژه دئوس، و آن هم درجای خود از واژه فارسی دیو ( خدای ) گرفته شده است. در ادیان میترائیسم و ادیان ایرانی پیش از زرتشتی ...
نهاد جایگزین، سرشت جایگزین، همزاد
( عامیانه ) خرپول، کله گنده، پولدار ، سرمایه دار،
نارس، پر کم و کاست
به دنبال جان پناه گشتن، در رفتن و پنهان شدن، جنگ و گریز ( عامیانه: جیم شدن، جیم فنگ شدن، به قول گیلک ها: جیویشتن )
ناخودآگاهی
نابرابری، بیداد، زورگویی ، حق کشی، ستم پیشگی، دیومنشی، دیوسیرتی، فرومایگی، پست نهادی، سست عنصری
راندن، دورکردن، دورسازی، سپردن
پرافت و خیز
پرفراز و فرود ، پرفراز و نشیب
معنای وجودی، فلسفه وجودی، سرشت هستی بخش
زیرکانه
وامگیری برداشت ( ادبی، سینمایی ) , اقتباس
Flit in/ flit out کم و زیاد کردن ( سرعت ) ، از این شاخه به اون شاخه پریدن
گرد گردان، گردونه، گردونه گردان
دست کم گرفتن، خوار کردن، ساده انگاری، کم گویی، کوچک شماری
بازه زمانی ( در برخی متون )
تبدیل �ک� به �ق� و �غ� در زبان های ایرانی ( به علت طبیعی یا تداخل آوایی با زبان های دیگر ) زیاد رخ داده است. مانند: تالکان و طالقان، ابرکوه و ابرقو، ...
شیوه فردی، شیوه شخصی ویژگی شخصی، مشخصه فردی وجه تمایز، تمایز فردی تمایز شخصی، متمایز، ویژگی متمایزکننده
مزخرف، پست ، بی کلاس، جنسی
جناب آقای نیما چوبین ضمن تشکر از نظر شما، در جمله: I used to the cold واژه سرما نقش متمم را دارد و نمی تواند صفت باشد. خود used to هم فعل است نمی توا ...
با دید تازه ( نگریستن )
( در گفتگوی عامیانه برای خطاب به شخص بداندیش و خطاکار گفته می شود ) لجن، لجن زار، گندوگه
به هیچ روی، بیش از این. . . نیست.
عادت داشتن. . . ، مشغول بودن. . . برای کاری که پیوسته در گذشته ( و البته زمان حال هم میشه ) انجام می گرفته، به کار می ره. برای همین همیشه پشت سرش یک ...
پرتاب پیچ دار، ضربه قوس دار ( کات دار ) سرخوش، گستاخ، خیره سر کمدی اسکروبال: کمدی سرخوشانه ( زیرگونه ای از کمدی عاشقانه یا رمانتیک کمدی است. )
کمدی سرخوشانه ( زیرشاخه ای از کمدی عاشقانه یا رمانتیک کمدی است با این تفاوت که در آن عشق بین زن و مرد آنچنان مطرح نیست، زن ها از آزادی بیشتری برخوردا ...
کمدی خل و چل بازی
ناکارآمدی، ناشایستگی، ناشایستی
پر ویژگی، پرچون و چرا، پرچندوچون
مردگرایی، مردسالاری ( در برخی متون ) مردی، مردانگی مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
گزندگی، تلخی، درندگی، درنده خویی، سنگدلی
کسل کننده، خسته کننده، کسالت بار ( هرچند بر پایه ریشه واژگانی اش، به معنای بی حس کننده ذهن و بنابراین �افسون کننده� می دهد )
این روزها، هم اینک، اخیراً
خودخواسته، دلبخواه، دلبخواهی
دلگرمی، پشتگرمی، دل آسودگی
بنابر واژه نامه اتیمولوژی این واژه ریشه در همان واژه gene و زن و زایش و زایندگی دارد و در دورانی به نوادگان رومی و رومی زادگان گفته می شده و سپس ترها ...
نوبنیاد، آغازین
رنگ و بوی بومی، بومی گرایی
نمونه بارز، مثال آوردنی
ناشناخته ، ناروال، واگرا
واگرایانه، ناروال، ناشناخته
ناشناخته، ناروال، واگرا
ناشناخته، ناروال
ناشناختگی، ناروالی
نیروی کمکی، یاریگر
از قلم افتادگی، زدودگی، کاستی
تازه از راه رسیده، تازه نفس، نورسیده، تازه به دوران رسیده، نوکیسه
پیشگزین کردن
پیشگزین شده
آغل، طویله، گهواره کوچک، هلفدانی ( غیر از خودنویس و قلم، معنای اینها هم می ده )
اشاره گر، الهام بخش، پیشنهادی
اشاره گری، الهام بخشی
ایز گم کردن ( عامیانه ) _ رد گم کردن_ رد گم کنی_ پی گم کردن_ اندیش پرتی_ اندیش پرت سازی_ گمراه کردن
زن گریزانه، زن ستیزانه ( این واژه صفت است و باید به صفت ترجمه شود. برخی دوستان آن را به اسم برگردانده اند. زن ستیزی، یا زن گریزی اسم است )
زن گریز، زن ستیز
همپوشانی ( در ادبیات ، سینما و هنر )
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
گذشته نگر، گذشته نگرانه، گذشته بینانه
دیرینه، دیرینه پردازی شده، باستانی
دیرینه گرایی، دیرینگی، پرپیشینگی، باستان گرایی
فروکاستن، زوال، خرد شدن، فروپاشی، وارفتن
شیوه شناسی، سبک شناسی
خودخوانده، خودجوش
نمود یافتن، جامه عمل پوشاندن، تحقق یافتن، تشخیص دادن
این مقام در کلیساهای محلی می تواند مراسمی مانند عقد و ازدواج را میان زن و شوهرها انجام می دهد. شغلی مانند عاقد
سربار، گزافه، زیادی
( در ادبیات داستانی ) گره گشایی، واگشایی، گشایش
نرینگی، مردانگی، مردسالاری مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
بد برداشت، کژبرداست، دژبرداشت
در متن علمی و رسمی: دگرباش در ادبیات و کمابیش با بار منفی: همجنس باز
درود بر دوستان عزیز. اون بالا توضیح دادم که �در ادبیات� تاکید می کنم، در ادبیات داستانی یا مثلا در سینما، وقتی این واژه، به ویژه در لحظاتی با احساسات ...
سپوزش خواهی، کامخواهی
شهوت زدایی
شهوت انگیز نمودن، شهوانی کردن
شهوت انگیزی
شهوانی گری، شهوت زدگی
برداشت کردن، خوانش کردن، واکاوی کردن
بالنده، پخته، کارکشته، کارآزموده، رسیده
در گذر. . . در گذار. . . در هنگام. . . در زمان. . .
حرکت آهسته، کندرو، نمای حرکت آهسته، نمای کند شده
نرمخویی
کامروا، کامیاب، کامیافته
کامیابی، خشنودی، انجام یافته
نمایان، برون ریخته
نخی که عروسک خیمه شب بازی را با آن حرکت می دهند. در ادبیات به دوست قابل اعتماد شخصیت اصلی داستان گفته می شود که به وسیله او و به بهانه درددل شخصیت ا ...
سمج، سرسخت، پیگیر، سختگی ناپذیر ( عامیانه، سریشم😊 )
بیانگری، خودبیانگری، گفتار، ادا کردن، نشان دادن، برون ریزی
جهش به جلو، خیزش به پیش، پیش رفتن، خیزبرداشتن
البته پارادوکس با آگزیمورون فرق داره. در اصطلاحات ادبی، آگزیمورون یک ترکیب ( اضافی - وصفی ) است که تناقضی آشکار میان دو واژه آن دیده می شود. مانند: ی ...
روشمند، شیوه مند، ویژه، شخصی
مورمور شدن، مو به تن سیخ شدن
بدرقه کردن ( یعنی همون که بعد از سه ساعت مهمونی، وقتی مهمونامون می خوان برَن، یک ساعت و نیم هم دمِ در حرف های پایانی رو می زنیم!😊 )
صفرا، زردابه، صفراوی مزاج ( اون بالا نوشته سودایی یا بلغمی که نادرست است. صفراوی مزاج ها زردروی، شل و ول، بی حال و ناتوانند و ضعف بدنی دارند و با سود ...
ناکارآمد کردن، کنار زدن
کنج امن، جایگاه خوشایند
( در سینما ) سینمای بازاری
همدستی، همکاری، همسویی، همدلی
سرهم بندی کردن، گذراندن، سرکردن، پشت سرگذاشتن
نمون گر ، نمون گرانه، بازنمودگر، بازنمودگرا، نمودرگرا
نمودگرایی، بازنمون گرایی، نمودار گرایی
کانونی کردن، گردهم آوردن
تمرکززدایی، کانونی زدایی
خوی دادن، آموخته کردن، حال و هوای. . . را بخشیدن، سیمای. . . را به. . . دادن.
سرشته شدن، سرشتن، شناساندن، معین کردن، تعیین نمودن، عزم کردن، آهنگ ( کاری یا چیزی را ) داشتن
جانمایه، خمیرمایه، روان
به تاریخ پیوستن، به موزه پیوستن، ( در زبانشناسی ) ، در ذهن حک شدن، ته نشین شدن
هم سلولی، هم زندانی، هم بندی
کارزار، پویش
یارای دیدن رویای چیزی را داشتن ( یا نداشتن )
زادآو ی
رساله دینی، توضیح المسایل
قانونی شناختن
این روزها، هم اینک
روان پریش دوقطبی
اختلال دو قطبی
روان پریشی دو قطبی
خودکامگیری، خودارضایی، استمناء، جلق ( به ترتیب از رسمی تا عامیانه )
خودکامگیری، خودارضایی، استمناء ، جلق ( به ترتیب از رسمی تا عامیانه )
متلک پرانی، طعنه زنی، کنایه گویی
با شور و شوق ، با شور و حرارت
جنسیت زدگی، جنسیت گرایی، کامجویانه، کامجویی گرایی
( در ادبیات ) تب، بیماری، مرض، کژتابی
بازاری
غیربازاری
روند کلان سینما
خودپسندی، خودبزرگ بینی
پایان بندی ( در سینما )
مجبور بودن، ناگزیر بودن، ناچار بودن
گزافه، گزافه گویی ، گزافه کاری
هوس ( چیزی یا کسی ) به کله زدن ( عامیانه )
رویگردانی ، بی اعتنایی، سردی
کارکرد، دستمایه، خمیرمایه، توان
خودبیانگرانه
زن سالار، زن گرا، کنشگر آزادی خواهی زنان
( فعل ) چفت شدن، هماهنگ شدن
حاکی از. . . بودن، گویای. . . . بودن، نشانه. . . بودن
مفت خوری ، آماده خوری، تک خوری، لاشخوربازی درآوردن
مفت خوری ، آماده خوری، تک خوری، لاشخور بازی
مفت خور ، آماده خور ، تک خور، لاشخور ( استعاری )
سرخوشی گرایی، خوشی گرایی
نرم رفتار، روادار، آسان گیر ( مسامحه گر )
بحث برانگیز ، جنجال برانگیز، جنجالی
( عامیانه ) میخ شدن روی چیزی، قفل کردن روی چیزی، زوم کردن روی چیزی ( همگی عامیانه ) دلبسته شدن، متمرکز شدن روی چیزی
خوره فیلم، دوستدار فیلم، هوادار فیلم، کرم فیلم ( عامیانه ) ، فیلم بین
مک کارتی نگری
اتحادیه ( فیلمسازی ) بریتانیا
گسترش یافتن ( مانند موج ) ، آغاز به گسترش یافتن ، موجی ( از چیزی ) به راه افتادن
کمابیش، نزدیک به، بسیار نزدیک به، همسان، همانند
برابر نهادن، سنجش ( نسخه های گوناگون یک کتاب )
دسته، گروه، بافه، بافته، بغچه ( همونیه که توی فارسی میگیم �شیاف� ) 🤭😊
یافته ها نشان می دهند. . . داده ها نشان می دهند. . . بنابر یافته ها. . . بنابر شواهد. . . ( این عبارت از روند تحقیق و پژوهش برگرفته شده و در دیگ ...
یافته ها، داده ها، آورده ها، گواهان ( همگی می توانند جمع به کار روند ) , شواهد، اسناد ( این واژه در روند پژوهش به کار می رفته و از آنجا در متن های دی ...
خام، خام دستانه، ناپخته، ناشیانه
در سینما، برش های موازی، تدوین موازی
ناسازشکار
سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی ناکننده
برهان آمیز، خردورزانه، پیوسته، منطقی ، عقلانی
ابریشم گرایی، ابریشم دوستی
ابریشم دوزی شده، ابریشم دوخت، ابریشمین
ابریشمین سازی
دست یافتنی، انجام پذیر، شدنی، شایدوبایدی
نسخه نویس، کاتب، نویسنده ( کسانی که در کلیساهای قرون وسطی از نسخه های پوستی و دستنویس نخستین، نسخه برداری می کردند. به احتمال زیاد یک نفر نسخه را می ...
پوست حیوانات ( که برای نوشتن از آن استفاده می شده ) _ با واژگان part انگلیسی و پارت ها و پارچه و. . . هم ریشه است.
در ادبیات �تطویل� گویند. دراز گویی، گزافه گویی، گزافه سرایی ( بنا بر واژه نامه ریشه یابی واژگانی_ اتیمولوژی_ از واژه پنبک، پنبه فارسی گرفته شده است.
تسخیر کردن ( درباره ارواح و اشباح )
پریادآور، انگیزشی، الهام بخش
بی جنسیت
کامجویی زدایی، جنسیت زدایی
جنسیت زدایی شده
جنسیت زدایی، جنسی زدایی
رک گویی، پاک اندیشی، باورپذیر ( در سینما )
آمیزه، آمیخته درهم و برهم
کودک منشی، بچگانکی، کودک خویی
افسار گسیخته، مهارنشدنی، رهاشده
لم دادن
همیشگی، بی پایان ، جاودانه
کاری که از روی علاقه انجام گردد. ( عامیانه: کار عشقی )
کارآزموده در. . . کارکشته در. . . ورزیده در. . .
کارکشته، ورزیده، کارآزموده، کارآموخته
نقاشی های دنباله دار داستانی
آویختن، دستاویز کردن، چنگ زدن
جنگل زدایی
دیباچه، پیش درآمد، پیش گفتار Introduction بخش آغازین هر اثر ادبی است که نویسنده در آن خوانندگان ( یا مخاطبین ) را با موضوعات، مطالب ( و یا شخصیت های ...
گواهی شده، تایید شده، قانونی
راه اندازی دوباره، از سرگیری
در برخی متن ها ) ناملایمات
درس عبرت
شهوانی ، کامجویانه، به گونه ای ارضاء کننده
در معنی فعل: بغل کردن، در آغوش گرفتن
فزونکاری، بیشکاری، فراوانی، فزونی
نهاد پرواری، پروارکردن سرشت،
راست اش را بخواهید
به پوششی دیگر درآمدن، جامه ای دیگر به تن کردن ( تغییر رویه و دیدگاه دادن )
دست به سر کردن، دستکاری، فریبکاری، دسیسه چینی
سرگذشت نگاری بزرگان دینی - زندگینامه بزرگان دین - تذکره الاولیا ( درست همین کاربرد را دارد )
قراردادهای هنری، شیوه ها و سنت های ادبی این واژه، قرارداد ( convention ) ، همیشه در متون ادبی، هنری در برابر انتظارات ( مخاطب ) ( Expectation ) می آی ...
خلع سلاح کننده، به زانو درآورنده
با جنجال، جنحالی، پرآشوب، پرهیاهو، جنجال برانگیز
جنجال ، آشوب جنجالی، پرآشوبی، آشوب برانگیزی، هیاهو
جنجال، آشوب، هیاهو
جنجالی، آشوب برانگیز، پرآشوب، پرهیاهو
به ما بربستند، به ما نسبت دادند، به گردن ما انداختند
بربستن، نسبت دادن، به گردن کسی انداختن
کژاندامی، دژاندامی، کژدیسی، دژدیسی، بدریختی
عجیب الخلقه، شگفت آفریده، کژاندام ( ناقص الخلقه )
جریان ساز، جنبش آفرین
مثال زدنی، نمونه آوردنی، الگووار
موضوع، موضوع گفتگو، جستار گفتگو، گفتگو سر. . .
سرزنش، نکوهش، سرکوفت سرکوفت زدن، سرزنش کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن
سرکوفت زدن، نکوهش کردن
ریشخند، ادای ریشخندآمیز Para: کنار، مانند، فرای Oide: ( لاتین ) شعر روی هم رفته: شعر همانندسازی شده
نهش ( شرط ) _ چندوچون_ چگونگی
آرایش افزار، افزار آرایشی و بهداشتی
اندک شماری از. . . ، چندتا. . .
اندک شمار ، اندک شماری از. . .
( در افسانه شناسی یونانی، و کمابیش باحرف H بزرگ ) خدای مردگان_ سرزمین مردگان_ جهان زیرزمین
گوهرگرایی، نهادباوری، سرشت گرایی، ذات گرایی
نزدیکی، همسانی
برآمدن، بالیدن، بالیده شدن، گسترش ژافتن، بزرگ شدن
بازتاب، بازپژواک، هم افزایی
سربسته، سرپوشیده، متلک وار، کنایه آمیز ، دوپهلو، چندپهلو، ابرآلوده، مه آلوده، ناآشکار، یواشکی، زیرزیرکی
- وش، - وار، - سان، - مانند
گره، سردرگمی، آشفتگی، پریشانی
شمایل امروزین، بروز
به گفته ای دیگر
ایهام، چندمعنایی
فیلم شعاری
فراگیتایی، فراسرشتین
دریافت کردنی، دریافت شدنی
در جریان ( چیزی یا کسی ) بودن در جریان ماندن
در جریان ( بودن ) ، در چرخه ( چیزی یا کسی بودن )
درازدامن، بلند، مفصل، پرمایه، پرازریزه کاری
رونوشت، نسخه های فیلم گرفته شده از نسخه نخستین ( در سینما )
پیشنهاد دادن، به میان نهادن، به میان کشیدن
( در ادبیات داستانی و سینما ) شخصیت سه بعدی، شخصیت پرداخت شده ( وارونه شخصیت تخت و دوبعدی )
به ورطه. . . افتادن، به پرتگاه. . . لغزیدن
صدای آرام، صدای آرامش بخش
پاکسازی شده، پالایش شده از نکات غیر اخلاقی
دوگانه سازی
غرق در خون، خون آلوده، خیس خون، خیس از خون
پاسخگو بودن ، پاسخ دادن ( به معنای تلافی کردن ) تاوان دادن، پس دادن ( اگر بلایی سرش اومد شما جوابگو هستی!؟ بله، من خودم پاسخگویان )
گرانمایه، گرانسنگ، گرانبار، پرمایه
ترتیب کار را دادن
بهره کشی، دشکارگیری ( دژکارگیری ) دژبهره گیری
جر دادن پاره کردن بلند کردن ( اصطلاح عامیانه جنوبی برای دزدیدن ) قاپیدن، کندن، دزدیدن تیغ زدن دله دزدی کردن سرقت ادبی
آزموده، کارآزموده، پرآموخته هفت خط، هفت خط روزگار ( عامیانه )
آزمودگی، پرآموختگی هفت خطی، هفت خط روزگار ( عامیانه )
نعل به نعل برابر چیزی بودن عین به عین چیزی بودن مانند سیبی که از وسط دو نیم شده
مثلا. . . به اصطلاح. . . . به قولی. . . ( برای متلک پرانی به کار می ره: ( ایشون مثلاً روانشناسه! ) ( دلش خوشه که به اصطلاح مهندسی!!! )
( درباره تغذیه یک دیدگاه یا. . . از جایی یا منبعی دیگر ) پروار کردن، پروردن، جان تازه بخشیدن
این واژه از واژه پارسی �کسرا� و �خسرو� گرفته شده.
بهتر آن است که. . .
سرخوشی گناه آلود_ سرخوشی ناپسند لذت حرام ( برخی کارهای غیراخلاقی، غیرقانونی یا غیر عرفی که لذت بخش هستند. ( مانند: خیانت به همسر و روابط پنهانی با شخ ...
به دست گرفتن، پی گرفتن، پیگیری کردن، دنبال کردن، ( پرچم، علم چیزی را ) برافراشتن
ناسازنمایانه
ناسازنما
عقب راندن، پس راندن، پس زدن، مهار کردن
جداسازی ( قرنتینه )
سرپرستی ارتشی ( حکومت نظامی )
این واژه خودش، ریشه در �ویسا� سانسکریت و �ویش� اوستایی دارد که همگی به معنای �زهر� و �زهرابه� هستند. ( منبع: واژه نامه ریشه شناسی اتیموآنلاین )
همانند سازی ( استعاره )
زدودن، از میان بردن، از میان برداشتن
ماندگاری_ زیست پذیری _ زنده ماندنی_ ماندن
ماندگار
پیشکشی، نذری
چاه مقدس_ چشمه مقدس ( که برای برآورده شدن حاجات به نوشیدن آب آن متوسل می شوند )
درخت مقدس_ آقا دار ( در شمال ایران ) _ درختی که برای گرفتن حاجت و برآورده شدن نیازها، به آن متوسل شده و پارچه می بندند )
درخت مقدس_ نذر و نیاز ( نوار پارچه ای که برای گرفتن حاجت به درخت می بندد )
داده های خام، داده های بی چون و چرا ( به عنوان اسم )
نام_آوا، واژه_ آوا
بزرگ زاده، اشراف زاده ، نجیب زاده
بازخوانی، بررسی، واکاوی
بازگماشتن، ازنونهادن، از نوبازگرداند، ازنو نگاه داشتن، به جای نخست بازگرداندن، ( ابقا کردن )
گیرایی، کشش
چشم نواز، زیبا، چشمگیر، دیدنی
فراتر رفتن_ پشت سر نهادن_ رد شدن از ( چیزی ) _ عبور کردن
ستیز گفتار _ ستیزگفتمان ( جدل )
آغازین، اولیه، بنیادین
کنار هم گذاری - پهلوی هم گذاری_ کنار هم چینی - همنشینی
فاصله گذاری ( فاصله گذاری احساسی در هنر سینما، نمایش و . . . )
غیر از اون معانی جنسی، معنی �دهان گشاد� هم هست، کسی که اطلاعات رو لو می ده!!!
تندوتیز، زننده
تندوتیزی
باورپذیر، خرسندکننده، بسنده
کژفهمیده شده_ بدشناخته شده
به شمار آوردن_ به پای چیزی نهادن
اثر گذاشتن. اثرگذار بودن. نشان نهادن. کارایی داشتن
ناب، بی غل و غش
افسون شده، نئشه، خیره، انگشت به دهان
تغذیه کردن ( از چیزی برای زنده ماندن )
فرازنامه_ مرام نامه
سربریدن _ ذبح کردن_ پوست کندن
روادار_ سهل انگار_ آسان گیر_ ولنگار ( در معنای منفی )
شبه آزادی خواه
مایه، ته مایه، رنگمایه، رنگ و بو
فرجامین
آز و نیاز
نارسایی ( شخصیتی ) ، کاستی، کمبود، کم و کاستی، ضعف شخصیتی، نقطه ضعف
جرقه ( چیزی را ) زدن
زندیق ( مرتد )
روشن اندیشی_ خردورزی_ خردمندی
جنسیت زدایی شده، جنسیت زدایی
جنسیت زدودگی
جنسیت زدایی_ جنسیت زدایی شده
چاقالو_ گردوقلمبه _ گوشتالو ( عامیانه )
نمونه ادبی_ کهن نمونه
کهن نمونه
( در سینما و ادبیات ) شمایل، چهره، اندام
نمایشگاه زنان برهنه_ نمایشگاه بدن نمایی همجنسگرایان_ نمایشگاه دیدزنی ( برنامه ای که در آن هر کس با برانداز کردن دیگران، شریک جنسی خود را انتخاب می کن ...
هیولایی_ هیولا صفت_ هیولاگونه_ هیولاوار _ هیولامانند
دست به دست کردن_ رد کردن_ دست به دست شدن_ بازگو کردن
تخم و ترکه ( فرزند )
گاو پیشانی سفید، استخوان لای زخم
خودپست انگاری
بارها و بارها، بیش از اندازه، تا اندازه ای بسیار
چه بسا، از سویی دیگر
چیره، چیره جو، چیره گر
باور، باورمندی، پشتگرمی، دلگرمی
بازنمایی_ بازنمون_ نماد_ تبلور_ تجسم_ نمود_ تن بخشی_ تنانگی
روایی، باورپذیری، درستی، تبارمندی
مظنون، تبهکار انگاشته شده، بزهکار انگاشته شده
برچسب زدن، بزهکار خواندن
مایه، رنگمایه، ته مایه،
میکده همجنسگرایان_ میکده چرم پوشان همجنسگرا، یا میکده همجنسگرایان چرم پوش ( میکده ای که همجنسگرایان در آن برهنه هستند و از بند چرمی و سگک و شلاق چرمی ...
نابخردانه
پیشامدی، بختکی
احساس گرایی، احساسات گرایی، احساسی گری
همخوانی داشتن
همخوان، هماهنگ
مفو_ دماغو_ دست و پا چلفتی
مفو_ دماغو
بزرگ نمایی شده، بزرگ نمایانه، گزافه آمیز
برگرفتن
همسو شدن، سازگاری یافتن، همخوانی کردن، وفق دادن
نرینگی، نرآلتی، نراندامی مانند اندام نرینگی
کالا پنداری_ کالا شدگی ( زنان در فیلم ها و تبلیغات )
ناپارسایانه
پارسامنش خشک اندیش_ پارسامنش خشک باور_ پارسای سختگیر
رواداری_ تاب آوری
برشنامه_ تقطیع ( در فیلمسازی )
برشنامه
هستی گرایی
وارستگی، آرامش درونی
هم برزیستی
تهی سازی از نرمخویی های انسانی_ غیرانسانی کردن
سنگدلی، تهی از نرمخویی های انسانی
تهی شدن از نرمخویی های انسانی
بده و بستان ها ، همدلی ها، سازگاری ها، مناسبات
پرداختن، برافراشتن، علم کردن، برجسته کردن، به میان کشیدن، به میان آوردن، پذیرفتن
به درازا، به گستردگی، با آب و تاب ، زیروزبر، زیرورو
دودلی، سست اندیشی
روال همیشگی - رویه همیشگی
در دست گرفتن_ به دست گرفتن_ نگاه داشتن
انگیزه و انگیخته_ بن و بر
فرگشت_ پختگی
گیروگرفتاری، درگیری، گرفتاری
جوش و خروش
آشنا، شناخته شده، به نمایش درآمده، پیش آمده، رخداده،
دگردیسی_ دگر گشتی_ تراریختی
چپاندن، زورکی جادادن
آفرینش، نهاد، سرشت، زیست بوم
قابل شدن
کالاشدگی - کالاانگاری - چیز انگاری - شی انگاری ( به ویژه درباره نگاه جنسی به زنان و آنان را به چشم ابزار جنسی نگاه کردن )
خود جزادهندگی، خودسزادهندگی، خودسزاکاری ، خود جزاکاری،
ریزسازه، سازه، خمیرمایه، بنمایه، دستمایه
غیرقابل تماشا_ تماشا ناشدنی_ ناتماشایی
تماشایی
پیوست_ پس گفتار _ پی نوشت
خرد، خرده، خرده کار
خوی دادن، بارآوردن، آمادگی، ویژگی،
گمراه رفته، گمراه، کژراه رفته
بهبودپذیر ، درست شدنی، سامان پذیر
سامان ناپذیر ، درست نشدنی، بهبودناپذیر
کوته بینی، کوته فکری
بنمایه، جای، جایگاه، ریشه، الگو
جان بخشیدن، باز جان بخشیدن
جان بخشیدن، بازجان بخشیدن
ادا، ریخت، ریخت گرفتن ( حالت گرفتن )
رخدادگرا_ رخدادگرایانه
رخدادگراستیز - رخدادگراستیزانه
جیگر طلا - ( اگر برای تحقیر بزرگ ترها به کار بره ) بچه خوشگله
اراذل و اوباش ( یکی از معانی آن )
مخفف faggot: اوا خواهر ، ابنه ای ( عامیانه و تحقیر آمیز ) ، خواجه ، امرد
اوا خواهر _ ابنه ای ( عامیانه و تحقیر آمیز ) _ خواجه_ امرد
دم دستی کردن، دم دستی بودن، پیش پا افتادن، دم دستی سازی، عامیانه سازی
فراگیر ، همگانی، روا، گسترده
بافتار، زمینه، پسزمینه
ساختارمند کردن، سامان بخشیدن
نامتعارف - ناشناخته - شگفت انگیز - گیج کننده
ریخت، ریخت گرفتن
سودجویانه، سودجو، بهره گیر، حزب باد، نان به نرخ روز خور ، فرصت طلب
نهادینه ستیزی
سازمانی ستیز_ ضدسازمان یافتگی
بار سفر را بستن - باروبندیل سفر را بستن - راهی سفر شدن
فروپاشیده، از هم پاشیده، شکست خورده
بداهه نوازی بداهه پردازی بداهه گویی خودجوش ( انجام دادن، سرودن، بازی کردن )
خودجوش ( انجام دادن، سرودن، بازی کردن )
فراقانونی برخورد کردن
خام دستانه
شایسته، درخور
بینامتنیت، میان متنی، میان بافتاری
همسان پنداری
باز تن یابی، تناسخ، باران شدگی ( در برخی متن ها، بازگشت دوباره آب به چرخه طبیعت )
یادداشت های روزانه
خودخواسته_ خودمحورانه
بازرخ نمودنی، پیاپی، پرتکرار
پیاپی، پرتکرار
نهاد
هیزی_ هیزبازی_ چشم چرانی
همزیستانه
گریزگر_ گریزنده_ تعقیب شونده
چینش_ چیدمان
کمابیش_ کم و بیش
سامانمند نمودن
تاثیر تهاجمی
تاثیرات تهاجمی
در راستای_ به انگیزه
اخته سازی_ اخته گری
مردمان
به نظرم ترجمه مرده خواهی، از مرده گرایی رساتر است. زیرا بن واژه خواه، با هم خانوادگی خواهش و هم معنا بودن با تمنا و طلب معنای گرایش شهوانی به مردگان ...
مرده خواهی، مرده مرزی ( مرزیدن= جماع کردن، با ضمه بر م )
آسان مرگی
گونه ادبی_ گونه سینمایی
زن گرایی، زن سالاری، جنبش آزادی خواهی زنان ( برخی را برهان بر این است که جنبش زنان به دنبال آزادی زن است نه، برابری خواهی )
همسان پنداری_ یکسان پنداری
همنشینی_ نشست و برخاست
خریدار، مشتری، ( در سینما و رسانه ها ) مخاطب
تکه موسیقی
قطعه صوتی
درتیررس
زود هنگامی_ زودآیندی
زود هنگام
نشاط آور
تکان دهنده
رو در رو شدن
جداگانه
غر غر کردن_ غر زدن
درهم آمیزی ناسازگاری ها_ ترکیب تناقضات
در بند
نابرابری_ بیداد
پی در پی، پیاپی، پرتکرار
بدقواره
کنش ناپذیری_ بی کنشی
گرگ سانی
اندک_ ناچیز_ نادیدنی
ویژگی پردازی کردن
ویژگی پردازی
ویژگی پردازی کردن
پیشینه_ پیشینه داشتن_ سابقه داشتن_ عقبه داشتن_ پشتوانه داشتن
مهار نشدنی_ مهار ناشدنی_ مهار ناپذیر_ پایش ناپذیر_ پایش ناشدنی
پوست انداختن_ دگرگونه شدن
( در مقام ) خواهان بودن_ خواستار شدن
افسون شده
ریشه کن کردن
بهره کشی از سیاهان_ ادبیات و سینما: بدنمایی سیاهان
سینما: آبکی_ در پیت_ بنجل
در آستانه مرگ
آخر خط - در حدمرگ ( عامیانه )
برون ریزی ( پیشوند ex به معنای بیرون و ریشه واژه press به معنای فشاردادن، راندن، بیرون انداختن و. . . هستند. بنابراین به هرنوع بروز احساسات، جلوه داد ...
گرفتاری - گرفتار شدن_ گیروگرفت_ گیروگرفتاری _ گرفتن ( شکم ) _ دل درد_ شکم درد_ دل پیچه
مشکوک
آبستنی_ زایمان
روی هم رفته
سرسری نگریستن
دلداده
رنگی
سرکوبگر - سرکوبگرانه - سرکوبگرایانه
برون ریزگرایی
نمونه بارز_ نمونه چشمگیر _ کهن نمونه
گونه پذیر
میان دار_ میان گیر_ میانجی_ واسطه
زاغه نشین
طاقت فرسا - توان فرسا
بنیاد برافکنانه_ ساختارشکنانه
با ویژگی هایی جداگانه_ پرویژگی_ ویژگی دار - ویژگی دارانه
از نگاه. . . ، از دیدگاه. . .
خط قرمز _ ممنوعیات - محرمات_ ممنوعه
( به عنوان فعل ) موقعیت دادن ( به کسی ) - شانس انجام کار ی را به کسی دادن
ذلیلانه، قابل دلسوزی
Peep show: نمایشگاه زنان برهنه_ نمایشگاه همجنسگرایان ( برنامه ای که در آن، هرکس با برانداز کردن دیگران، شریک جنسی خود را انتخاب می کند )
Peep show: نمایش زنان برهنه - تماشای برهنه شدن زنان
وقار_ ابهت
حدس زدن
ابهام آمیز
برگه
نادیده انگاشتن
تحریم کردن
پر شور، سوزان ( صفتی برای عشق )
شرارت
دستاویز قرار دادن
پیدایش - ظهور