ترجمه‌های سید عباس حسینی (٦٩)

بازدید
١٩٠
تاریخ
١ سال پیش
متن
Weeds choked the garden.
دیدگاه
٠

علف های هرز باغ را خفه کردند. ( جلوی رشد گیاهان باغ را گرفتند. )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He choked back his anger.
دیدگاه
١

او خشمش را فرو خورد / فرو نشاند / سرکوب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He greeted this news with a frown.
دیدگاه
٠

ترجمه گوگل درسته؛ یعنی واکنش او به این خبر اخم و ترشرویی بود. ترجمه یسنا اشتباهه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He blew his entire inheritance on booze and entertainment.
دیدگاه
٠

او تمام ارثیه ی خود را سر ( به خاطر ) مشروب الکلی و سرگرمی ( الواتی ) به باد داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They blew the game in the last quarter.
دیدگاه
٠

آنها در یک ربع آخر، بازی رو به باد ( گا ) دادند. / گند زدند به بازی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The leaves blew across the yard.
دیدگاه
٠

برگ ها در سراسر / طول حیاط با وزش باد به حرکت در آمدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His wife's death was a great blow to him.
دیدگاه
٠

مرگ همسرش ضربه ی بزرگی / شوک سنگینی برای او بود. ( توجه کنید که اینجا با توجه به آمدن was a قبل از blow باید blow به صورت اسم ترجنه شود، نه فعل )

تاریخ
١ سال پیش
متن
His brilliance staggered me.
دیدگاه
٢

استعداد / هوش او مرا مبهوت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't hold out much hope of finding a buyer.
دیدگاه
٠

من دیگر زیاد امیدی به یافتن خریدار ندارم. ( hold out رو در جمله " دیگر " ترجمه کردیم و به ادامه امید اشاره داره . )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Doctors hold out little hope of her recovering.
دیدگاه
١

پزشکان هنوز امید کمی به بهبودی او دارند. ( hold out به ادامه دار بودن امید اشاره داره . )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He seems to hold out no hope of success.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد او دیگر هیچ امیدی به موفقیت ندارد. ( hold out به ادامه داشتن امید اشاره داره . )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The basketball star was a holdout until they offered more money.
دیدگاه
١

ستاره بسکتبال تا زمانی که پول بیشتری را پیشنهاد نکردند، مخالف بود. ( قرارداد رو امضا نکرد / به تیم نپیوست / بازی نکرد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
France has been the holdout in trying to negotiate an end to the dispute.
دیدگاه
٠

فرانسه در تلاش برای مذاکره برای پایان دادن به مناقشه ( اختلاف ) مخالف بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
" Pass away " is a euphemism for " die ".
دیدگاه
٠

" در گذشتن " محترمانه ی " مردن " است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Did you buzz for the nurse?
دیدگاه
٣

پرستار رو خبر کردی ؟ ( از طریق تلفن، زدن زنگ هشدار و هر روش و وسیله ی دیگر )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The pilot buzzed the battleship.
دیدگاه
٢

خلبان در ارتفاع کم از بالای کشتی جنگی رد شد ( پرواز کرد ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He buzzed the maid.
دیدگاه
٠

او خدمتکار رو خبر کرد ( خواست - از طریق تلفن زدن یا زدن زنگ و هر وسیله ی دیگه )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Did you buzz for the nurse?
دیدگاه
١

برای پرستار پرحرفی ( وراجی ) کردی ؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I wish that machine would stop buzzing.
دیدگاه
١

کاشکی تِر تِر این ماشین بخوابه ( قطع شه ) .

٢