imperfection

/ˌɪmpərˈfekʃn̩//ˌɪmpəˈfekʃn̩/

معنی: عیب، نقص
معانی دیگر: ناهامی، کاستی، کم داری، نابسمندی، عدم کمال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flaw or fault.
مترادف: defect, fault, flaw
مشابه: blemish, foible, shortcoming, weakness

- Her strict piano teacher was quick to point out any imperfections in her playing.
[ترجمه گوگل] معلم سختگیر پیانوی او سریعاً به هر نقصی در نواختن او اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] معلم سخت پیانو او به سرعت هر گونه نقص در بازی خود را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state or fact of being imperfect.
متضاد: perfection
مشابه: deficiency, weakness

جمله های نمونه

1. Marilyn Monroe: Imperfection is beauty, madness is genius and it's better to be absolutely ridiculous than absolutely boring.
[ترجمه گوگل]مرلین مونرو: نقص زیبایی است، جنون نبوغ است و بهتر است کاملاً مسخره باشید تا کاملاً خسته کننده
[ترجمه ترگمان]مرلین مونرو: زیبایی، زیبایی، نبوغ است و این بهتر است که کاملا مضحک باشد تا کاملا خسته کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The only slight imperfection in the painting is a scratch in the corner.
[ترجمه گوگل]تنها نقص جزئی در نقاشی، خراش در گوشه است
[ترجمه ترگمان]تنها عیب و نقص در نقاشی یک خراش در گوشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She won't tolerate imperfection in her own or anyone else's work.
[ترجمه گوگل]او نقص در کار خود یا دیگران را تحمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]او هیچ عیب و نقصی در کار یا هر کس دیگری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The only slight imperfection in this painting is a scratch in the corner.
[ترجمه گوگل]تنها نقص جزئی در این تابلو خراش گوشه است
[ترجمه ترگمان]تنها عیب و نقص در این نقاشی یک خراش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is only imperfection that complains of what is imperfect. The more perfect we are the more gentle and quiet we become towards the defects of others. Joseph Addison
[ترجمه گوگل]تنها نقص است که از ناقص بودن شکایت می کند هر چه کاملتر باشیم در برابر عیب های دیگران آرامتر و آرامتر می شویم جوزف ادیسون
[ترجمه ترگمان]این تنها نقص است که از آنچه ناقص است شکایت می کند هر چه بیشتر باشد، ما the و ساکت می شویم و به کاستی های دیگران تبدیل می شویم جوزف آدیسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Imperfection clings to a person, and if they wait till they are brushed off entirely, they would spin for ever on their axis, advancing nowhere. Thomas Carlyle
[ترجمه گوگل]نقص به شخص می‌چسبد، و اگر صبر کند تا کاملاً از بین برود، برای همیشه روی محور خود می‌چرخد و به جایی نمی‌رسد توماس کارلایل
[ترجمه ترگمان]Imperfection به یک فرد می چسبد و اگر آن ها صبر کنند تا به طور کامل شانه شوند، برای همیشه دور محور خود می چرخند و در هیچ کجا پیشروی نمی کنند توماس Carlyle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here the government responds to market imperfections in proportions according with the extent of imperfection.
[ترجمه گوگل]در اینجا دولت به نواقص بازار به نسبت میزان نقص پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]در اینجا دولت به نقایص بازار در مقیاس با توجه به میزان نقص پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In swarm systems with heritability, individual variation and imperfection will lead to perpetual novelty, or what we call evolution.
[ترجمه گوگل]در سیستم‌های گروهی با قابلیت وراثت، تنوع و نقص فردی منجر به تازگی دائمی یا آنچه ما تکامل می‌نامیم، می‌شود
[ترجمه ترگمان]در سیستم های گروهی با heritability، تنوع فردی و نقص منجر به تازگی دائمی، یا چیزی که ما آن را تکامل می نامیم، منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To accomplish the perfect perfection, a little imperfection helps. Dejan Stojanovic
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به کمال کامل، کمی نقص کمک می کند دژان استویانوویچ
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به کمال کامل یک نقص کوچک کمک می کند Dejan Stojanovic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My father never tolerated imperfection.
[ترجمه امیر نادری] پدرم هرگز عیب و نقص را تحمل نکرد
|
[ترجمه aysan] پدرم هیچ عیب و ایرادی ندارد
|
[ترجمه شان] پدرم هرگز در ( برابر ) کمی و کاستی، مدارا نداشت.
|
[ترجمه گوگل]پدرم هرگز نقص را تحمل نمی کرد
[ترجمه ترگمان] پدرم هیچ عیب و ایرادی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For that would show some imperfection in the original design.
[ترجمه گوگل]زیرا این نشان دهنده نقص در طراحی اصلی است
[ترجمه ترگمان]زیرا این کار نقص در طراحی اصلی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The imperfection of law resulting in the lack of control of the cases which haven't been sentenced and taken into custody is the basic reason of the ultra time taking into custody.
[ترجمه گوگل]ناقص بودن قانون و در نتیجه عدم کنترل پرونده های صادر نشده و توقیف نشده دلیل اصلی بازداشت فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]نقص قانون منجر به فقدان کنترل پرونده هایی است که محکوم نشده و به حبس محکوم شده اند، دلیل اصلی این است که به حبس ابد محکوم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Imperfection of financial markets that includes imperfect information, uncertainty, opportunistic behavior and other factors gives birth to the financial intermediaries.
[ترجمه گوگل]ناقص بودن بازارهای مالی که شامل اطلاعات ناقص، عدم اطمینان، رفتار فرصت طلبانه و سایر عوامل می شود، واسطه های مالی را به وجود می آورد
[ترجمه ترگمان]Imperfection بازارهای مالی که شامل اطلاعات ناقص، عدم قطعیت، رفتار فرصت طلبانه و عوامل دیگر است، واسطه های مالی را به دنیا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thereout, imperfection of listed company govern construction is a important reason of influence accounting information quality.
[ترجمه گوگل]از این رو، ناقص بودن شرکت های فهرست شده بر ساخت و ساز، دلیل مهمی برای تأثیرگذاری بر کیفیت اطلاعات حسابداری است
[ترجمه ترگمان]Thereout، نقص مالکیت شرکت پذیرفته شده یک دلیل مهم تاثیر بر کیفیت اطلاعات حسابداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

نقص (اسم)
defect, deficiency, weakness, blemish, mutilation, fault, handicap, imperfection, incompetence, incompetency

تخصصی

[برق و الکترونیک] نقص هرگونه ناکامی و انحراف از حالت ایده آل یک بلور .
[ریاضیات] نقص

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being imperfect, faultiness; flaw, defect, shortcoming
an imperfection is a fault or weakness.

پیشنهاد کاربران

نقصان مندی؛ نابسندی؛ حالت یا ویژه گی ناکامل یا غیرایده آل بودن جنبه یا جنبه هایی از اشیا یا مفاهیم.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : imperfection / imperfect
✅️ صفت ( adjective ) : imperfect
✅️ قید ( adverb ) : imperfectly
عیب , نقص
– She was aware of his imperfections
– He won't tolerate imperfection in work
– The only slight imperfection in the painting is a scratch in the corner
ناکامل
ضعف و اخلال

بپرس