پیشنهاد‌های 𖣘 𝐀𝐧𝐚𝐡𝐢𝐭𝐚 𖣘 (٤٣)

بازدید
١٤٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Narrow ( adj ) : 1 limited in the way that you look at things and not willing to consider other ideas معنی تعریف : نگاهی محدود که تو به چیزی داری و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Fuss ( n ) : a lot of unnecessary worry or ecitement about sth ترجمه تعریف : یه کلی نگرانی و هیجان بی مورد در مورد چیزی Exmple : It's a very ordinar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Nick ( n ) ( High Intermediate 3 ) : a small cut in a surface or an edge معتی تعریف : یه شکاف و ترک کوچک روی سطح یا لبه Example : Apart from a few n ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جزایر هاولند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Mahjong ( n ) ( high intermediate 2 ) : a Chinese game played on a table with small square pieces معنی تعریف : یک بازی چینی ( اصولاً ۴ نفره بازی میشه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از جزایر سواحل اقیانوس آرام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Extra terresrial : فرا زمینی Extra : بیشتر Terresrial : زمینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Strike up ( v ) : start a relationship and fall in love ترجمه تعریف : رل زدن و رابطه ای رو شروع کردن و عاشق شدن معنی کلی فعل : رابطه ای رو شروع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

زندگی نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Addressed to : فرستاده شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Pyramid ( n ) ( in Intermediate 3 ) : a large stone structure with a square base and walls with three sides that meet at a point on the top of the st ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Publicity ( n ) ( in Intermediate 3 ) : being known to or seen by the public معنی تعریف : شناخته شده یا دیده شده توسط عموم Example : She's an actres ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Telecommute ( v ) ( in Intermediate 3 ) : work at home instead of in an office, but use the telephone and computer to communicate with the people you ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Sleep on sth ( v ) ( in Intermediat 3 ) : wait to make a dicision until the next day, after you have rested and had more time to think معنی تعریف : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

CD_ROM ( n ) ( in Intermediate 3 ) : compact disk read - only memory معنی تعریف : به هم فشردن حافظه تک خوانی دیسک A CD that stores large amount of i ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Calling up ( v ) : telling sb to comet معنی تعریف : گفتن به کسی که بیاید Example : Jack is calling uo Mary / Jack is calling Mary up معنی مثال : جک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

To sb's face ( exp ) ( in Intermediate 3 ) : openly and directly so that sb can hear معنی تعریف : آشکارا و مستقیماً، بنابراین کسی می تونه بشنوه Exa ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Shoulder blade ( n ) ( in Intermediate 3 ) : one of the two flat bones at the top of your back, near your shoulders معنی تعریف : یکی از دوتا استخوان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Recurring ( adj ) ( in Intermediate 3 ) : happening again several times معنی تعریف : چندین بار دوباره اتفاق می افتند Example : I have this recurrin ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Nonprescription ( adj ) ( in Intermediate 3 ) : ( of medicines ) that you can buy without written instructions from a doctor معنی تعریف : ( مربوط به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Gastrointestinal ( adj ) ( in Intermediate 3 ) : relating to the stomach and intestines معنی تعریف : به دل و روده مربوط میشه معنی کلی کلمه : گوارشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Immediate ( adj ) ( in Intermediat 3 ) : nearest in time, space, or degree; next معنی تعریف : نزدیکترین در زمان، مکان یا درجه ؛ کنار Example : My i ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Growing ( adj ) ( in Intermediat 3 ) : increasing in size, amount or degree معنی تعریف : زیاد شدن در اندازه، میزان یا درجه Example : There is growin ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Establish ( v ) ( in Intermediat 3 ) : achieve success, so that people recognize your skill, qualities, or power معنی تعریف : دست یافتن به موفقیت، پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Backward ( adj ) ( in Intermediat 3 ) : moving or looking in the direction that is behind you معنی توضیح : حرکت کردن یا نگاه کردن به سمتی که پشت توس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Knocker ( n ) ( in Intermediate 2 ) : a metel hammer on a door used for knocking معنی تعریف : یک شیء چکشی روی در که برای در زدن استفاده می شود Examp ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Boredom ( in Intermediate 2 ) : the feeling of being bored معنی توضیح : حسی که کسالت و حوصله سر بری دارد Example : I was going crazy with boredom مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

The boob tube ( in Intermadiate 2 ) : ( infml ) the television معنی توضیح : ( غیر رسمی ) تلوزیون Example : That gye just sits and watches the boob ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

The evil eye ( n ) : the magic power to harm sb by looking at them معنی تعریف : نیرویی جادویی برای صدمه رساندن به کسی با نگاه کردن به انها example : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Shift gears ( intermediate 1 ) : change the way you think about or do sth ترجمه معنی : عوض کردن مسیر تفکر یا انجام کاری Example : If this idea doesn ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Fire ( v ) in book Intermediat 1 : make sb leave their job, somtimes as a punishment ترجمه معنی : مجبور کردن کسی تا از کارش خارج شود، بعضی وقت ها به ...

پیشنهاد
٩

Make the most of sth ( exp. ) ( in Intermediate book ) ) : use a good situation to get the best possible result . . . . . استفاده ای خوب از یک موقعیت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

As well as sth ( in Intermediate book ) : in addition to sth/sb else . . . . علاوه بر کسی یا چیزی معنی کلی عبارت : علاوه بر چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Substitute ( n ) : ( in Intermediate book ) : sth that is used instead of sth else . . . . چیزی که به جای چیز دیگری استفاده می شود معنی کلی کلمه : جا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Result in ( in Intermediate book ) : cause or produce sth . . . . باعث شدن و تولید کردن چیزی معنی کلی کلمه : منجر شدن / موجب شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Pasty ( in Intermediate book ) : pale and not very healthy . . . . زرد رنگ و خیلی غیر سالم معنی کلی کلمه : رنگ پریده😉

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

معنی کلمه ی lack در لغت به معنای نداشتن و کمبود است در معنی جملات می توان گفت عدم و نبود و کمبود چیز یا کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Injection ( n ) : تزریق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Influencing مترادف کلمه ی affect هست که هر دو به معنی اثر گذاشتن و تاثیر گذار بودن هستند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کلمه ی short هم به معنی کوتاهه هم به معنی کوچک و نا چیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

متوجه شدم به دلیل اینکه گذشته هست میشه realized

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Overflow : flow over the edges or limits Example : the lake os overflowing معنی کلمه در فارسی : بالا آمدن ( آب )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شگفتی فصل ها

١