پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١٠٩)

بازدید
٣٣١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس یک واژه در یک زمینه ی ویژه مانند رنگ، مگر چند معنا می تواند داشته باشد؟ اینکه گوی در یکجا سبز، در جای دوم آبی، در جایی بنفش و در جایی د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس تخم مرغ در ادب پارسی با واژه خایه ( =تخم ) بکار می رفت: فردوسی: خورش، زردۀ خایه دادش نخست / بدان داشتش یک زمان تندرست نظامی: بود خایۀ مرغ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گمان می رود از واژه اوستایی پِرِثو ( perethu ) به چم فراخ و گشاد گرفته شده باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بجای واژه مایع می توان واژه "رواک" را ساخت و بکار برد. بن کنونی ( رو ) از کارواژه رفتن یا روان بودن همراه با پسوند ( اک ) که در واژگانی مانند خوراک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژه سرا در پارسی باستان وپهلوی به دیسه سراده و سرادک به معنای خانه بزرگ و همچنین در برخی گویشها به معنای حیاط و صحن و به همین معنا برای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کهنه و کهن به دیسه "کهون" و به همین معنا در بنمایه های پهلوی یعنی زبان کهن آذربایگان هست که سینه به سینه از سوی نیاکان پهلوی زبان آن دیار به نوادگان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس همانگونه که دوستان گرامی نیز در بالا یادآور گشته اند، واژه گِرد، به دیسه گیرت ( به چم پرهون یا دایره ) در زبان پهلوی و کرتَ در پارسی باست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود ُ سپاس واژه شمع در پارسی می تواند همان کندیل یا قندیل باشد، همانگونه که قندیل یخی همانند استالاکتیت ( چکنده ) ، از یخ بستن آب جریان یافته از با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

افزون بر آوند، از واژه آشنای تابه نیز می توانیم بهره ببریم که در ساخت برخی واژگان تابه ای بکار رفته مانند ماهی تابه و آبتابه ( آفتابه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

گهر یا گوهر به چم غریزه، فرخی: تا همی از گهر آموزد آهوبره تک همچنان کز گهر آموزد شاهین پرواز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

رمزگشا، رخنه گر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود ُ سپاس " تکه" = بخشی از چیزی، برگرفته از واژه تک به چم تنها، کم و اندک، واژه ای پهلویست. تک، واگویی دیگریست از واژه یک، که به ریخت تک درآمده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در اصفهان همریش می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود ُ سپاس فخرالدین اسعد گرگانی در ویس ورامین: خوشا جایا بر و بوم خراسان / درو باش و جهان را مِی خور آسان زبان پهلوی هر کاو شناسد/ خراسان آن بود کز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس نام درست و کهن این شهر کارزی است. چگونه نام یکی از شهرهای سبزه وار باید از نام یکی از پسران سرکرده خونخوار مغولان گرفته شده باشد؟!! با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس کیان جم کِی به چم شاه است که گمان می رود با کینگ انگلیسی و کُنت فرانسوی همریشه باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس واژه تابش برابر با شعاع در هندسه، به گفته ابوریحان بیرونی در التفهیم. همچنین واژه شید نیز برابر خوبی بجای شعاع می تواند باشد، خورشید= ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 ) ابزارها واسباب بازیهایی که در گذشته بجای انباره ( باتری ) به روش کوک کردن کار می کردند برگرفته از کوک کردن در ابزارهای موسیقی. 2 ) گونه ای شیرین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نگر می رسد که واژه هویج، آمیزه ای از تکواژهای هو - ویج باشد به چم ریشه خوب که با گذشت زمان به دیسه هَویج واگویی شده، خدا بهتر داند. با سپاس از ج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس در پهلوی به هوا، وای گفته می شده و باد را وات می گفتند که واژگانی همریشه اند. در زبانهای لری و مازنی نیز همچنان وا گفته می شود. با کنا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جَلد، تند، فرز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

لَنگ. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژگان سوختن، سوخر ( به چم سرخ ) و سو ( به چم نور ) همریشه هستند. سوختن پیامد آتش سرخ است و سو ( نور ) فراورده آن. در برخی گویشهای روس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس سُهر در گویش کهن پهلوی زبانان آذربایجان و زنگان ( زنجان ) ، ریخت دیگر واژه پهلوی سوخر یا سرخ است که در نام سهراب ( سرخاب ) نیز دیده می شو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس واژه هفته در پارسیگ "هفتگ" ( haftag ) بوده که در روزگار پس از آن در بسیاری از زبانها وام گرفته شده است، برای نمونه: هپتگ ( haptag ) در ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در زمان ساسانیان، به دانشکده افسری دریایی که در بندر هرمز و سیراف جای داشت، ناو ارتشتارستان گفته می شد که کارش آموزش نیروی ارتشیِ ناوی بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُفت، افتش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنشن به جای حبوبات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خَش به چم خراش روی پوست یا هرچیزی، که می تواند بجای خط هم بکار رود. خش=خط پاره خش=پاره خط نیم خش=نیم خط خشهای همسو=خطوط موازی و . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

واژه ماوی به معنای آبی، ریشه ترکی ندارد بلکه ریشه ای عربی - پارسی دارد: ماء - ی=آبی یعنی رنگ وابسته به آب. این گمانه و شایِش نیز هست که ماوی برگرفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیرینی "کاک" و نان قندی و شیرمال "کاکولی" در چهارمحال و بختیاری، به گمان بالا همریشه با واژه های"کیک" و "کوکی" است که در عربی هم به دیسه "کعک" درون ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُسپاس کردن، به معنای انجام دادن است که دیسه دیگری از کارواژه کاشتن یا کاریدن می باشد به چم نهادن تخم و برز ( =بذر ) درون زمین. کردن به معنای نز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در چکامه و شعر می توان از واژه "بند" بجای بیت و از " نیم بند" بجای مصراع بهره برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مزگت در اصل واژه ای آرامی ست که به زبان پهلوی راه یافته و پس از درونشُد به عربی، به ریخت مسجد در آمده که پس از آن تازیان از روی واجهای س ج د، واژگان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همچند به معنای مساوی در کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه کندال یا کنال از بن کارواژه کندن=کن و کند و پسوند نامساز ال که معنای گودال یا کانال را می دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نسا نام نخستین پایتخت اشکانیان ( نزدیک اشک آباد در ترکمنستان ) و پیش از صددروازه ( دامغان ) بود. سفالینه های بازمانده از آنان در این شهر که در سده گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دستورکار و یا شیوه نامه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس پزشک = فیزیشن = فیزیک = نهاد، هستی، خوی، سرشت، طبیعت، زیست بوم؟؟؟ پزشک، کسی که به طبیعت انسان می پردازد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس واژه تَراکُنج، از دو تکواژ "ترا" به چم از یکسو به سوی دیگر و " کنج" به چم گوشه یا زاویه. تراکنج، واژه ای به جای قطر در دیسه های چندبر ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آهَن در پهلوی به گونه آهِن و آسِن نیز واگوی می شده، درست همانند آنچه در گویش اصفهانی گفته می شود: آهِن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

باور مند - خوش گمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس در زیست شناسی و حتا شیمی از کارواژه آشنای پوسیدن به جای تجزیه می توان بهره برد: پوسیدگی = تجزیه پوسیدن = تجزیه شدن پوساندن = تجزیه کردن پ ...

پیشنهاد
٣

در دسترس گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان پهلوی پارتی، واژه " اَژَدان" به معنای درباریان و یاوران بکار می رفت که همتای واژه لاتین آن بود. بُنمایه: سفالینه های یافت شده در نسا ( نخست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نارنجسانان به جای مرکبات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

میانه ای، میانیک، پایتختی، میانمندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس نام فعله گری در اصل فَیله کُری ( به کردی فه یله کوری ) به معنای پسر پهلوی ( پهلوی زاد ) و نامی کهن است و این نام از روی کم سوادی ماموران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس خربزه، آنگونه که از نامش بر می آید خرپوزه است یعنی میوه ای دراز مانند پوزه ی خر با این همه، گزارش جنابان فرتاش و شیردل را کمابیش رساتر و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس دستینه، برابر خوبی به جای واژه امضا همچنین پیشنهادهای دیگر کاربران مانند واژه دست نشان یا سایه دست ( در تاجیکستان )