پیشنهادهای مهدی کشاورز (١٠٩)
درود ُ سپاس برخی دوستان ساده انگارانه گمان می کنند هر واژه ای که دارای واج "ق" باشد، اگر عربی نبود، پس دیگر ترکی ست و در اینجا که دو واج ق هم هست دیگ ...
درود ُ سپاس سخنانی که اینجا گفته می شود، گفتمانهایی تاریخیست که هرآینه باید به دور از هر گونه مهر و یا کینه ورزی، دوستی و دشمنی و پرهیز از هر جور شور ...
درود ُ سپاس از دیدگاه کاربر بالا هنگامی که واژگان آدینه وجمعه ریشه ترکی داشته باشد، شنبه و یکشنبه تا چهارشنبه و پنجشنبه که جای خود را دارد، چرا؟ چون ...
درود ُ سپاس کسی نگفته که چه در گذشته چه اکنون قومی به نام آذر وجود داشته ولی واژه آذری ( الآذریه ) از سده هفتم توسط یاقوت حموی به کار رفته و واژه ای ...
درود ُ سپاس در پاسخ به ترک افشار در سرآغاز سخن خواهشمندم کسانی که نمی تواننددر نوشته یشان فرهیختگی و ادب را پاس دارند و سرانجام، خوی و نهاد خود را آش ...
درود ُ سپاس پنیر همانا پنشیر بوده که واج "ش" برای سادگی واگویی از آن افتاده، تکواژ پن به چم بسته که در واژگانی مانند پنجره، پناه، پنبه و . . . نیز د ...
درود ُ سپاس دماغ یا دماک به معنای اندام دمیدن یا نفس کشیدن ( بن کنونی یا مضارع دم - پسوند نام ساز اک ) مانند خوراک، پوشاک، سوزاک خوراک = چیز خوردنی، ...
می توان به جای مستطیل، از واژه پارسی "کَرت" بهره گرفت. کرت، زمینی ست چهارگوش و در بیشتر جاها، مستطیل شکل و برای کشاورزی. با کمی آسانگیری، می توان ا ...
درود ُ سپاس به جای خط در هندسه، می توان از تکواژ پارسی"خَش" بهره برد که معنای خط یا خراش روی پوست یا هر چیز دیگری را دارد. خش = خط / خش خمیده / خش ...
درود ُ سپاس پسوند ویل در زبانهای هند ُ اروپایی که در لاتین به دیسه ویلا ( Villae ) و سپس در انگلیسی به دیسه ویلِیج ( Village ) [=روستا] و در فرانسه و ...
درود ُ سپاس آذربایجان، تازیکانه ( عربی شده ) آذرپایگان یعنی پایگاه آذر یا آتش زیراکه بنام ترین آتشکده که آذرگشنسب بوده و دیگر آتشکده ها در آن بوده ان ...
درود ُ سپاس شما اول می گویی منبعت، کتاب استان شناسی پسرت نیست، بعد سخنت را نقض می کنی: "این منبع رو میگم تا الکی نگی دروغه یا چیه"! بلاخره چی شد، کت ...
درود ُ سپاس پاسخ به کاربر اتامان در ارزیابی که اینجانب درباره واژه قاشق در گفتار بالا داشته ام به برداشتی بیگمان و صد درصد نرسیده ام بلکه نوشته ام: " ...
درود ُ سپاس سِگوش= سه گوش= مثلث سگوش راست= مثلث قائم الزاویه ( یا راست سگوش ) سگوش همساگ= مثلث متساوی الساقین سگوش همتابَر = مثلث متساوی الاضلاع ...
درود ُ سپاس از دوستان برای داده ها و آگاهی رسانیهایی که داشته اند سپاسگزارم. دوستی که از گزاره . . . . . برای نامیدن خود بهره می برد، به گمان بسیار ...
پالان نام طایفه ایست که از دیرباز در مازندران و سوادکوه می زیستند. این نام ( پالان ) در مازندران و زبان مازنی به صورت پهلون یا پاهلون گویش می شود و ر ...
واژه چکش در پهلوی به دیسه چکوچ و در اوستا به ریخت چکوک و در همین معنا وجود دارد و واژه ای پهلوی - پارسیست. وجود این واژه در ترکی مانند هزاران واژه د ...
درود ُ سپاس جناب امیر حسین نوشتاری که در بالا گذاشته ام کاملن مستند و بر پایه بُنمایه های تاریخی مانند نوشته های تاریخنگاران و جغرافیدانان همچون یاقو ...
درود ُ سپاس سرطان، نام عربی خرچنگ و برج چهارم از برجهای دوازده گانه سال ( تیرماه ) ( برج=برز پهلوی ) و بیماری که در پارسی چنگار نامیده می شود به چم ...
درود ُ سپاس درست است که ریشه واژه دایره ( دور ) پهلوی ست لیک این واژه عربی سازست و به جای آن می توانیم از واژه کهن پرهون بهره گیریم: مرکز دایره = نا ...
درود ُ سپاس واژه پارچه از پار یا پاره به چم بخش و برخی و تکه ای از هر چیز مانند پاره نان یا پاره سنگ یا پاره ای از مردم و . . . ، از واژه "پارَگ" پهل ...
درود ُ سپاس نیاز به دست به دامن زبانهای اروپایی شدن نیست، کوتاه ریخت دیگر واژه کوتَه یا کوتَک پهلوی است که از واژه کوتَکا در پارسی باستان برگرفته شده ...
درود ُ سپاس پسوند یک یا ایک ( ik ) در زبان پهلوی همان یای زابساز ( صفتساز ) وپیوند ( نسبت ) است در پارسی، که هنوزهم در واژگان اندکی مانند نزدیک، تاری ...
به نگر می رسد واژه کفچک یا کفچه که در کردی " که وچک ( kawchek ) " یا " که چک" گفته می شود پس از رنگ و لعاب عربی یافتن، به ریخت قاشق دگرش یافته.
درود ُ سپاس درباره اینکه ریشه واژه سالار چه بوده، هر یک از کاربران گرامی نگرشهای گوناگونی را برشمردند که هریک در جای خود شایسته ارزیابی ست با این همه ...
درود ُ سپاس متاسفانه سخن گفتن با افراد عامی که روش اندیشیدنِ شان سطحی و عامیانه است، فرجام روشنی به دنبال نخواهد داشت، من اینجا برای اثبات سخنم، با ر ...
درود ُ سپاس پاسخ به کاربر بالا: بودن ریشه یک واژه در کارواژه ( فعل ) یک زبان، دست آویزی نیست برای بومی دانستن آن واژه در آن زبان، نمونه: 1 ) چون در ...
درود ُ سپاس جنابh. m turk! از سر واژه چکش گذشتید و جستاری را نشانه رفتید که گفتمانی دراز ولی روشنگر را نیاز دارد، اینکه ریشه نام آذربایگان چیست، قو ...
درود ُ سپاس واژه کندیل یا قندیل به گمان بسیار، برابر پارسی واژه شمع است که در زبان انگلیسی هم به همین معنا وارد شده. به شمع که بنگریم مومهای آب شده ...
درود ُ سپاس در این روزگار خشکی و کم آبی، برای آبیاری گلدانها و باغچه، می توانیم از پساب یا آب دور ریخته شده ( همانا بی هیچ ماده شوینده ) که از زیر را ...
درود ُ سپاس پنجره از این تکواژهاست: "پن" به چم بند و بستن و تکواژ "جره" به چم جور و قرینه بودن. پن در واژه های دیگری مانند پناه، پنیر، پنهان، پنبه، ...
درود ُ سپاس در زمان کهن، نوشتن در میان تازیان روامند نبود، از این روی ابزار نوشتن را هم نمی شناختند که بخواهند نامی برای آن داشته باشند. قلم از بنیا ...
درود ُ سپاس اگر به شما گفته شود که واژه گیرت یا دیسه کهنتر آن ( کرتَ یا کرتا ) چگونه شکل گرفته یا ریشه آن چه بوده، بازهم خواهید گفت: این ریشه که گفتی ...
درود ُ سپاس تکواژ و پسوند "بان" در پارسی به چم نگه دارنده و حفظ کننده است که در واژگان مهربان، نگهبان، باغبان، دشتبان، ساربان، پاسبان، پشتیبان و . . ...
فروغ، پرتو، نور یا شعاع خورشید = پرتو خاور / مهشید = پرتو ماه / فرشید = پرتو بالا / جشمید = پرتو جم یا جام جم واژه شید را می توان بجای شعاع در دایر ...
هزینه کردن پولی از روی ناچاری و بی میلی یا رو در واسی
درود ُ سپاس ترامون از دوبخش ترا که پیشوندی کهنست به چم آنسو و مون به چم اندازه ( مانند واژه پیرامون ) ترامون = اندازه از یک سو به آنسوی دیگر ترامون ...
درود ُ سپاس واژه پنبه از دو تکواژ "پن" به چم بسته و " به" به چم خوب، نیک غوزه پنبه یا وش که همان تخمدان این گیاه است از آنکه دارای این بار سودمند و ب ...
درخور نگرش
درود ُ سپاس جناب به گفته ی خودتان "دیمین وین!" از کی تاکنون مُلا لُقطی بودن، نشان دهنده سواد بوده عزیزجان؟ اگر بخواهیم به این چیزها خرده بگیریم، ممکن ...
درود ُ سپاس شادروان دهخدا، نویسنده فرهنگنامه ای سترگ، بلکه دانشنامه ای ادیبانه و ارزشمند برای پارسی زبانان است، ولی به هرروی دارای برخی نادرستیهای نا ...
درود ُ سپاس پیشکش به همه میهن دوستان: ای عزیزترین عزیزان، ای سرودی عاشقانه /سرزمین محبوب من، شعر پاک لاله هایی لاله هایی جاودانه، سرزمین محبوب من / ...
صنعتِ گمان و وهم و پندار جناب باقری خواهشمندم کمی دقت کنید!!! در همین رویه از فرهنگنامه ای که شما بارگزاری کرده اید، واژه "zan" ، ظن، گمان، شبهه، پند ...
تک در معنای تنها و یگانه و یکه و تای شمارش، واگویی دیگریست از یک، و نیز تک تک به معنای یکی یکی که در این بند ( بیت ) نزاری قهستانی ( سده هفتم ) هم آ ...
درود ُ سپاس واژه هایی را که از رنگ سبز گرفته شده یا آبی را که از آب بدست آمده را مثال زدید و خودتان هم چرایی واژه مستقل بودن آنها را گفتید ولی آیااین ...
درود ُ سپاس زنجان، عربی شده زنگان و این نام، ساده شده زندگان یا زندیگان به چم شهر یا مکان زندی ها یعنی خوانندگان نسک ( کتاب ) زند یا تفسیر اوستا. کا ...
درود ُ سپاس به گفته مقدسی، جغرافیدان سده چهارم: این شهر در زمان ساسانیان به دست شاپور اردشیر و در دوسوی کارون از نو بنیاد نهاده شد، یک سوی آن هوجستا ...
در برخی از گویشهای اصفهانی، به حیاط خِرَند گویند.
درود ُ سپاس جربزه، تازیکانه ( معرب ) واژه گُربُز یا گربزه است به چم زیرک، نیرنگباز، باآنکه خود واژه جربزه کم کم معنای زرنگی و شایستگی را یافته. گربز ...
درود ُ سپاس واژه چراغ که در زبان پهلوی نیز کاربرد داشته و در گویش زرتشتیان به ریخت چرو نامیده می شود، از دو بخش چر ( چرب ) و آغ ( آگ ) به چم آتش است ...