پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
فَصدیدَن. رگ زدن، خون گرفتن ازورید ۱ - ( مصدر ) رگ زدن ۲ - ( اسم ) رگ زدگی گشودگی رگ .
بهتره که این کارواژه را یکجا بصرفیم. م. ث برای این که درون خانه را بوارِسید، باید مجوز داشته باشید.
۱ ) زور - - = نشان دهنده زوری بودن کار. م. ث چرا غذا رو می زورخورانی به بچه - اَت؟ ۲ ) بُرو - - = کوتاهیده" بُرون" *البته خوده بُرون را همی می شود ...
ازدیدن/ازدانیدن آگاهاندن.
دُژدیسیدن/دُژدیساندن. البته "دُش" هم می شود گفت.
سُستیدَن. سست شدن.
سستاندَن. سست کردن.
وَرچ ( از فرهنگ مکنزی )
وولاندَن. سبب وولیدن/وول خوردن شدن.
چُمباتمِهیدَن. چمباتمه زدن.
وولیدَن. وول خوردن.
آبغورهیدَن. کنایه از گریستن و بِرمِستن.
میانبُریدَن. میانبر زدن.
بیزاریدَن. بیزار بودن/شدن. متنفر بودن/شدن.
بیزاراندَن. بیزار کردن. متنفر کردن.
دَرکاندَن چیزی به کسی. فهماندن چیزی به کسی.
شَکّاندَن. کسی را به شک واداراندن. باعث شک شدن.
روی آوردن = کنایه از توجهیدن. رویاوَرِش = روی آوردن - دن ش. رویاوَریدَن به = توجه کردن/ روی آوردن به.
چَنبَریدَن. دورِ چیزی پیچیدن.
چَنبَریدَن. چنبر زدن دور چیزی.
یا حتی می توانیم "پُرسیدارِش/پرسیدارَند" به چَم ِ مصاحبه، و پرسیدار به معنای "مصاحبه کننده"، و "پرسیداریده" به معنی" مصاحبه شونده" را بکار ببریم.
پُرسیدار ( پرسیدن - ن ار ) مانند گفتار.
پُرسیدار ( پرسیدن - ن ار ) مانند گفتار.
نِگَهال ( نگه ال ) مانند ( چنگ ال )
بازدیسیدن/بازدیساندن.
فرادِگریدَن/فرادگراندن ( فرا - دگریدن/دگراندن ) دِگَرچهیدَن/دگرچهاندن ( دگریدن - یدن/اندن چه ) پیشدگریدن/پیشدگراندن ( پیش دگریدن/دگراندن )
دِگَردیسدَن. دگردیس شدن.
دِگَردیساندَن. دگردیس کردن.
دِگَرگونیدَن. دگرگون شدن.
دِگَرگوناندَن. دگرگون کردن.
کامازاد = کام ( خواست ) آزاد.
دِگرچِهریدن. دگرچهراندن.
همینطور می توانیم دگرسانیدن، بَدَلیدَن و بَدَلاندَن، نیز داشته باشیم. و حتی برای برای To disguise دِگَرچِهریدن و دگرچهراندن بسازیم.
دگریدن و دگراندن برای تغییر پیدا کردن و تغییر دادن بهتر است. To change. To alter. ترادیسیدن و ترادیساندن، و دگردیسیدن و دگردیساندن برای تبدیل شدن و ...
قاچیدَن. قاچ کردن. To slice.
تیرِهیدَن. تیره شدن.
تیرِهاندَن. تیره کردن.
آشتیدَن. آشتی کردن. صلح کردن.
آسیابیدَن. آسیباب کردن/شدن.
آشنایاندَن. آشنا کردن.
آشناییدَن. آشنا شدن.
One language equals peace fallacy = Olep fallacy مغلطه یِ همزبانی، صلح جهانی =مغلطه هَصُج. مغلطه ای است که می گوید اگر تمام جهان یکزبان بودند، آنوقت ...
خَرِّگی.
کشسانیدَن.
آیاسیدن یا یاسیدن می تواند برابر خوبی باشد. به معنی ۱ ) یاد آوردن ۲ ) چیزی را در ذهن داشتن و متوجه آن بودن.
اگرچه "مان" آخر "یادمان" شباهت آوایی دارد با "monument" ( مانیومُن ) [معمولا اینگونه اسم ها را به شکل "مانیومان" ( مانند آپارتمان ) تلفظ می کنیم] و ی ...
آیاسیدَن. یاد اوردن. در ذهن داشتن. توجه کردن به چیزی.
اُسپوریدَن. تکمیل و کامل شدن/کردن. To complete.
آتم ( آلت تناسلی مرد )
آتز ( آلت تانسلی زن )