پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
خواهشانه.
پُراندن.
پُراندَن. پر کردن. To fill.
فروستن/فروندیدن. پروستن/پروندیدن.
شیارال ( شیار ال )
پرماسیدن.
پرماسیدن.
اُکسیژِنیدَن. To oxygenate.
اُکسیژِنیدَن.
اکسیژنیده.
اوزُزیوُشناسی. ( اوز زیو شناسی ) برونزیست شناسی.
پِیکدان. نامِهدان.
تِتِهپِتیدَن. به تته پته افتادن. �nonner.
ناچیزیدَن. ناچیز و بی ارزش شدن.
ناچیزاندَن. ناچیز و بی ارزش کردن.
کَلافِهاندَن. کلافه کردن.
کَلافِهیدَن. کلافه شدن.
شوقیدَن. شوق پیدا کردن.
شوقاندَن. باعث ایجاد شوق شدن.
قَوییدَن. قوی شدن.
قَویاندَن. قوی کردن.
عَجیناندَن. عجین کردن.
عَجینیدَن. عجین شدن.
آچمَزاندَن. آچمز کردن. در تنگا قراردادن.
دنبالیدن = to follow دنبالنده/دنبالگر = follower دنبالیده = followed
دنبالیده.
دنبالگر/دنبالنده.
ریزاندن.
اوزاندن.
زَبانبَلی. زبان تنبلی. پدیده ای است که در آن زبانوران، هیچگونه نواوری و خلاقیت در زبان نشان نمی دهند، و فقط واژه از دیگر فرهنگ ها وام می گیرند و آن ...
فرهنجیدن.
فرهنجیدن.
درمانکده.
همفشاریدن.
هَمفِشاریدَن.
هَوَاب = هوا و آب ( آب و هوا )
هَوَاب = هوا و آب ( آب و هوا )
شُکُلاغ = ( شکلات داغ ) شُکُگَرم = ( شکلات گرم ) داغشُکُ گرمشُکُ. نوشُکُ ( نوشیدنی شکلاتی ) .
شُکُلاغ = ( شکلات داغ ) شُکُگَرم = ( شکلات گرم ) داغشُکُ گرمشُکُ. نوشُکُ ( نوشیدنی شکلاتی ) .
بُزدِلیدَن. بزدل بازی درآوردن.
پُشتَکیدن. واروییدن.
هِلهِلِهیدَن. هلهله کشیدن.
باریکیدَن. باریک شدن/کردن.
دَرونمِنیدَن = ( درون منیدن )
اوز - - = بیرون.
اوزیدن.
طَبلیدَن. کوبیدن بر طبل و کوس.
۳ شب بعد.
کِنِسیدن. خسیس بازی درآوردن.
واکسَنِش. واکسنیده سازی.