پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
شست گر. [ ش َگ َ ] ( ص مرکب ) شست گیر. تیرانداز و کماندار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ) . رجوع به شست گیر شود.
شست گر. [ ش َگ َ ] ( ص مرکب ) شست گیر. تیرانداز و کماندار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ) . رجوع به شست گیر شود.
شستگاه
شستگاه
شستگاه
شستگاه
by jove!
by jove!
by jove!
by jove!
by jove!
by jove!
by jove!
خوب چریده
carry - on bag
carry - on bag
sedentary desk - life I shook hands with this miracle, and I learned he was the Company’s chief accountant, and that all the bookkeeping was done a ...
sedentary desk - life I shook hands with this miracle, and I learned he was the Company’s chief accountant, and that all the bookkeeping was done at ...
بطون الاوراق ؛ کتابها. ( دزی ج 1 ص 97 ) .
بطون الاوراق ؛ کتابها. ( دزی ج 1 ص 97 ) .
زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . و رجوع به رُشت شود.
زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . و رجوع به رُشت شود.
زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . و رجوع به رُشت شود.
زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . و رجوع به رُشت شود.
زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . و رجوع به رُشت شود.
مرحمتی
مرحمتی
مرحمتی
موشک. [ ش َ ] ( اِ مصغر ) مصغر موش یعنی موش کوچک. ( ناظم الاطباء ) . نوعی از موش است. ( آنندراج ) . موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و مع ...
موشک. [ ش َ ] ( اِ مصغر ) مصغر موش یعنی موش کوچک. ( ناظم الاطباء ) . نوعی از موش است. ( آنندراج ) . موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و مع ...
quoth
فریادخواه. [ ف َرْ خواه / خاه ] ( نف مرکب ) مستغیث. آنکه داد خواهد. شاکی. عارض. ( از یادداشتهای مؤلف ) . دادخواه. که عدل و نصفت خواهد : چو بشنید گفت ...
inconclusive The traffic of the great city went on in the deepening night upon the sleepless river. We looked on, waiting patiently—there was nothin ...
بی سر و ته
cruising for sex
cruising for sex
worldly - wise
worldly - wise
روزگاردیده
worldly - wise
worldly - wise
worldly - wise
worldly - wise
worldly - wise
A man who does not lick his lips, can he blame the harmattan for drying them? ( African proverb )
یکی از معانی آن گوش است In bigness to surpass Earth's giant sons Now less than smallest dwarfs, in narrow room Throng numberless, like that Pygmea ...
Billet - doux
tender - hearted
the wise Celestials