پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٤,٨٠٢
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( قراضة ) قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : آن غنچه های نست ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( قراضة ) قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : آن غنچه های نست ...

پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتشکار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کندپا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدوانی. [ ع ُدْ نی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به عدوان. || تجاوزکارانه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Good for you!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pigeon - flying He was a widower with six young children ( he had left them in charge of a sister of his to come out there ) , and the passion of hi ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pigeon - flying He was a widower with six young children ( he had left them in charge of a sister of his to come out there ) , and the passion of hi ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسطقسش درست بودن ؛ محکم ، استوار، قوی ، سالم و تندرست بودن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسطقسش درست بودن ؛ محکم ، استوار، قوی ، سالم و تندرست بودن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسطقسش درست بودن ؛ محکم ، استوار، قوی ، سالم و تندرست بودن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسطقسش درست بودن ؛ محکم ، استوار، قوی ، سالم و تندرست بودن.

پیشنهاد
٠

اسطقسات

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسطقسات

پیشنهاد
٠

اسطقسات

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Charmed life That animal has a charmed life. No man here bears a charmed life.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظرکرده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

My dear sir

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبق. [ ش َ ب ِ ] ( ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن. ( از ناظم الاطباء ) . شدیدالشهوة. ( محیط المحیط ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبق. [ ش َ ب ِ ] ( ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن. ( از ناظم الاطباء ) . شدیدالشهوة. ( محیط المحیط ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبق. [ ش َ ب ِ ] ( ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن. ( از ناظم الاطباء ) . شدیدالشهوة. ( محیط المحیط ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبق. [ ش َ ب ِ ] ( ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن. ( از ناظم الاطباء ) . شدیدالشهوة. ( محیط المحیط ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادبان دوز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاماس گاماس ( ارمنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جماع الاثم. [ ج ِ عُل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) مجمع گناهان ، کنایت از شراب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : برو نخست طهارت کن از جماع الاثم. خاقانی ( از آ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جماع الاثم. [ ج ِ عُل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) مجمع گناهان ، کنایت از شراب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : برو نخست طهارت کن از جماع الاثم. خاقانی ( از آ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جماع الاثم. [ ج ِ عُل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) مجمع گناهان ، کنایت از شراب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : برو نخست طهارت کن از جماع الاثم. خاقانی ( از آ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جماع الاثم. [ ج ِ عُل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) مجمع گناهان ، کنایت از شراب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : برو نخست طهارت کن از جماع الاثم. خاقانی ( از آ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستش خبردار شدن ؛ به او الهام شدن. پیش بینی کردن. پی بردن به. ( یادداشت مؤلف ) . از موضوع اطلاع یافتن. ( از فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شستک. [ ش َ ت َ ] ( اِ مصغر ) ( اصطلاح عامیانه ) آلت چرمین که مأبونان برای دفع حکه بکار برند. ( غیاث اللغات ) . مرکب از شست به معنی ابهام و �کاف � ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شست گر. [ ش َگ َ ] ( ص مرکب ) شست گیر. تیرانداز و کماندار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ) . رجوع به شست گیر شود.